دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳ - ۰۴:۰۰
همراه با موجواتی بی آزار اما عجیب

داستان بلند«اسمت چیه؟تربچه» نوشته عزت الله الوندی به دو دلیل کاری مورد توجه در حوزه ادبیات نوجوانان است؛ یکی آین‌که نویسنده توانسته اوج تخیل غیر رئالیستی را در هاله ای از حس باوربگنجاند و دیگر آن‌که از موجودات خیالی چهره ای غیر ترسناک ارایه دهد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، رسول آبادیان: اگر اهل تدقیق در کتاب های ادبی حوزه نوجوان باشیم بدون شک به این نکته برخورد کرده ایم که یک کتاب ویژه این رده سنی پیش از هر مورد دیگر باید به چگونگی حفظ مخاطب و حفظ تسلسل ذهنی او بیندیشد؛ یعنی نویسنده در درجه اول باید از کالایی به نام کتاب، محملی سرگرم کننده بسازد و کششی ایجاد کند که خواننده، خود را ناگزیر به جای هرکدام از شخصیت ها فرض کند.

تجربه ثابت کرده است که مخاطب نوجوان به شدت تمایل به شخصیت های خیالی دارد و هر نویسنده ای هم به فراخور ذهنیت خود سعی می کند به این نیاز پاسخی درخور بدهد. آن چه در داستان «اسمت چیه؟ تربچه» روی داده است وجود شخصیت هایی نیم انسان و نیم موجودی دیگر است. یعنی موجوداتی که به هر حال باید ازآن ها ترسید اما شخصیت های گرداننده داستان فقط نمی ترسند و سعی دارند در شناخت منبع ترس ازخود عکس العمل نشان دهند که همین موضوع اثر فوق را قابل اعتمادتر می کند.

نکته دیگری که یک نویسنده لازم است از آن مراقبت کند این است که میان ژانر وحشت و زندگی عادی موجودات خیالی که درست مانند اهالی خانه، جایی مخصوص به خود دارند تفاوت قائل شود. الوندی در این کار موفق شده که فضایی بین ترسیدن و نترسیدن ایجاد کند. چون جنس اصلی این موجودات تا پایان کارهمچنان ناشناخته باقی می مانند و تنها کار
منفی شان استفاده از حوله حمام دیگران است و هیچ کس هم به فکر بیرون انداختنشان از خانه نیست.

گرچه خواننده پس از پایان این کتاب آرزو می کند ای کاش نویسنده همان توضیح مختصر درباره شکل ظاهری این موجودات ارایه نمی کرد اما این را هم باید گفت سهم تخیل خواننده در این میان نادیده گرفته نشده و او می تواند ادامه ساخت این شکل ظاهری را در ذهن خود تکمیل کند.مرز میان گفتن و نگفتن و توضیح دادن و ندادن تا حد زیادی توانسته به کشش این کار کمک کند و همین یکی به میخ زدن و یکی به نعل ،شیوه کلی نویسنده برای این داستان را پدید آورده است:«برایم عجیب بود که اون یکی چرا این مدلی است. لابد اول زندگی شان بهش یاد داده اند فقط با حوله حمام بگردند. چقدر هم بهش می آید! اون یکی ، یک دماغ خیلی مثلثی داشت که انگار با چسب دوقلو به صورتش چسبانده باشند. من روی تخت خشکم زد، همان اول که صدایش را شنیدم اما بعد که چشمش را بست که مرا با لباس نبیند، خیالم راحت شد که زود می توانم زیر پتو قایم شوم. این یکی را هم فکر کنم دیده باشم. وقتی داشتم به خودم تو صفحه خاموش نمایشگر رایانه ام نگاه می کردم، یکهویی دیدمش که از پشت سرم گذشت. او حوله تنش نبود. البته اصلا یادم نمی آید چی پوشیده بود. اصلا چه فرقی می کند؟ مهم این است که وقتی لباس می پوشند، دیده می شوند. مثل مرد نامرئی...»

نکته ای که این کار را از فرو غلتیدن به سوی یک کار بازاری نجات داده توانمندی نویسنده درایجاد نوعی حس همذات پنداری درهمه شخصیت هاست. به این معنا که هیچ کدام از آنها برخلاف کارهایی از این دست دچار مشکلات مالیخولیایی نیستند بلکه زندگی عادی خود را سپری می کنند. اگر نویسنده کمی بی احتیاطی کرده و مثلا دیدن این موجودات را در قالب یکی از شخصیت ها محدود می‌ساخت دیگر با کاری فنی و اصولی طرف نبودیم:«پدر بزرگ گی گوید: اون یکی که هم سن و سال منه، خیلی بی ادبه. اصلا سواد و فرهنگ نداره. همین طوری بی اجازه می آد حوله حموم منو بر می داره می پوشه.
مادر بزرگ فقط صلوات می فرستد و می گوید: با این کارا چی کا دارم؟
پدر بزرگ می گوید: دلم لک زده برای یه دست شطنج با این یکی.
می پرسم: همون بی ادبه؟
نه عزیزم . باز تو این دوتارو باهم قاتی کردی؟
چی کار کنم، خب؟ بینشون فقط یه این و یه اون فرقه. من چی می دونم؟»

اوج و فرودهای منطقی و نداشتن شخصیت های زائد درکنار گفت و گوهایی کاملا در خدمت ساخت داستان را هم باید به خوبی های این کار اضافه کرد. کاری که می شود در یک نشست خواند و لذت برد.

داستان بلند«اسمت چیه ؟ تربچه» با شمارگان پنج هزار نسخه و قیمت پنج هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر عرضه شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها