با این حال، رنسانس ادبی داستان کوتاه، هنگامی تایید شد که جورج ساندرز آمریکایی، به خاطر داستانی به نام دهم دسامبر (Tenth of December)، جایزه افتتاحیه فولیو (Folio Prize) را از آن خود کرد. داستانهای کوتاه ساندرز ناگهان در لیست پرفروش ترینها قرار گرفت و به این ترتیب او در دنیای داستان کوتاه نویسان وارد شد.
ساندرز، مونرو و دیویس نخستین داستان کوتاه نویسانی نیستند که در این جریان بزرگ مورد تحسین واقع شدهاند. جان چیور، در سال 1979 به خاطر داستان "چخوفی از حومههای شهر" جایزه ادبی پولیتزر را از آن خود کرد. جومپا لاهیری، در سال 2000 نیز همین جایزه را به خاطر اولین مجموعه داستان کوتاه خود به نام "مترجم دردها" به خانه برد اما از زمانی که داستان کوتاه چنین ارزش گذاری و ستایش مکرر و روبه رشدی را تجربه می کند، زمان زیادی نگذشته است.
در حالی که جوایز بزرگ ادبی، علاقه به داستان های کوتاه را در میان کتاب خوانها ایجاد کردهاند، اما تنها علت شکل گیری و رشد چنین توجهی نیستند. دست اندرکاران صنعت نشر نیز به نوبه خود با برگزاری جوایز ادبی مخصوص داستان کوتاه ، این رشد و ظهور را توسعه داده اند، جوایزی از قبیل: جایزه داستان کوتاه کوستا، جایزه داستان کوتاه بی بی سی نشنال و مسابقات داستان کوتاه بازار هارپر؛ از این دست هستند.
سال گذشته جایزه بیبیسی نشنال، به خانم «سارا هال» که پیش از این نامش در لیست نامزدهای نهایی بوکر نیز قرار گرفته بود، تعلق گرفت. جایزه بازار هارپر نیز به صورت مشترک به فاطمه بوتو و جیل داوسون رسید.
با شروع این جریان، ناگهان توجه رمان نویسان بزرگ به این سبک ادبی جلب شد که تا پیش از این هرگز سابقه نداشت. جانمکگرگور (جانمکگرگور رمان نویس 36 ساله بریتانیایی است که تاکنون جوایز بزرگ ادبی همچون سامرست موام 2003 ، کتاب بریتانیا 2003، من بوکر 2006، ایمپک 2012 را از آن خود کرده و افتخاراتی همچون دریافت عنوان نویسنده جوان سال نیویورک تایمز، نویسنده برگزیده مشترک المنافع 2002 و جوان ترین نویسنده مدعی من بوکر 2002 را در کارنامه دارد) با مجموعه ای به نام "این از آن دست چیزهایی نیست که برای کسی مثل شما اتفاق بیفتد" ، به داستان کوتاه نویسی روی آورد.
هیلاری منتل (رمان نویس و منتقد ادبی مطرح انگلیسی که با ارائه اثری به نام تالار گرگها موفق به دریافت جایزه من بوکر 2009 شد) نیز با مجموعه داستان کوتاهی که قرار است در پاییز پیش رو منتشر شود، به جرگه داستان کوتاه نویسان می پیوندد و در این عرصه باید با رمان نویسان بزرگی چون مارگارت آتوود و یان رانکین که پیش از وی رو به سوی داستان کوتاهنویسی آورده اند رقابت کند.
هر چند تجربه ناشران نشان میدهد که داستان کوتاه، فروش خیلی خوبی ندارد اما پیش بینی ها چیز دیگری را نشان میدهند. بر اساس آمارهای بوکسلر (The Booksellerموسسه و مجله تجاری صنعت چاپ و نشر) فروش داستانهای کوتاه در سال 2013، 35 درصد رشد داشته و البته این آمار متعلق به زمانی است که ساندرز هنوز موفق به دریافت جایزه فولیو نشده بود.
اما درواقع، این فناوری بود که باعث محبوبیت داستان کوتاه در قرن بیست و یکم شد. داستان کوتاه، پس از سالها رکود و رخوت، ناگهان به لطف فناوری بر صفحه تلفنهای هوشمند و ابزارهای کتابخوان قرن بیست و یکمی ظاهر شد و توجه همگان را به خود جلب کرد.
الیزابت دی، (رمان نویس و یکی از طراحان پروژه داستان کوتاه خوانی پین دراپ) که میزبان رویداد های داستان کوتاه خوانی عمومی در مکانهایی همچون رویال آکادمی و سالن تئاتر غیر مسقف ریجنتپارک لندن بوده در این باره میگوید: زندگی به شکل فزایندهای پرسرعت و متصل به اینترنت شده است. بسیاری از مردم نمی توانند در فواصل زمانی خواندن ایمیل روزانه، رفتن به محل کار و ملاقات، بازگشت به خانه یا بردن بچه ها به رختخواب،رمان طولانی بخوانند. در این هیاهوی پرچالش روزمره، داستان کوتاه درست مانند گوش دادن به زیباترین قطعه یک آلبوم موسیقی مانند پادزهر عمل می کند.
منتقدان جریان ادبی داستانهای کوتاه، همواره کوتاهی بیش از حد این آثار را مورد شماتت قرار می دهند اما روی گوشیهای هوشمند،اختصار یک مزیت محسوب می شود. امروزه بیش از آنکه کتاب باز کنیم، به گوشی خود نگاه میاندازیم، ما دیگر زمانی برای گم شدن در متن بلند بالای رمانهای ادبی نداریم. برای انسان دیجیتالی شده امروزی، داستان کوتاه، یک سبک ادبی کامل است. نویسنده به توضیح بسیار مختصری از کاراکتر اصلی بسنده کرده و سپس داستان را روایت می کند.
در این میان ابداعاتی از قبیل کیندل آمازون، که نویسندگان معروف در آن اقدام به نوشتن داستان های کوتاه می کنند (داستان هایی 5000 تا 30000 کلمه دارد)، بسیار اثر گذار و تحول آفرین بوده است. هم اکنون نویسندگان مطرحی چون «سوزان هیل»، «چاک پالاهینوک»، «امی تان» و «کارن راسل» در کیندل داستان می نویسند.
شاید پیش بینی افول رمان، کمی عجولانه باشد. درست وقتی که مونرو جایزه نوبل ادبی را به خاطر داستان کوتاهش از آن خود کرد، النور کاتون، موفق به دریافت جایزه من بوکر به خاطر رمان 832 صفحه ای مشاهیر شد. همچنین دونا تراتز، به خاطر رمان 800 صفحه ای سهره، جایزه ادبی پولیتزار را برنده شد.
اشاره به دیکنز خالی از لطف نیست. اگرچه رمانهای دیکنز گاهی به صدها صفحه می رسد، اما وی نام خود را به عنوان یک مجموعه نویس نیز مطرح کرده : دیکنز را استاد نوشته های اپیزودیک، در مجموعه های ماهانه یا هفتگی می دانند. همانطور که می دانید سبک اپیزودیک بی شباهت به داستان کوتاه نویسی نیست. الکساندر مک کال اسمیت نیز در سال 2008 ، مجموعه طنز «شلوار مخملیکبریتی» را برای ایندیپندنت به صورت اپیزودیک منتشر کرد و آتوود نویسندهای است که به خاطر مهارتش در سبکها و قالبهای مختلف معروف است یک مجموعه پوزیترون اپیزودیکی کامل را برای سینگل کیندل آمازون به رشته تحریر در آورده است.
«سارا هال» نامزد دریافت جایزه بوکر که به خاطر داستان های کوتاهش معروف شده و کسی که به خاطر داستان کوتاه خانم فاکس جایزه ملی داستان کوتاه بی بی سی 2013 را از آن خود کرد درباره علاقهاش به این قالب ادبی میگوید: من فکر میکنم نوشتن داستان کوتاه از من نویسنده بهتری میسازد و به زعم من، آن پارامترهایی که باید در ساختار یک داستان کوتاه رعایت شود، مهارت من را در نویسندگی قدم به قدم بالا می برد.
با نگاه به اسامی مطرحترین نویسندگان قالب داستان کوتاه در می یابیم که اکثر آنها آمریکایی یا ایرلندی هستند. این پراکندگی جغرافیایی به این معنا نیست که چنین استعدادی در بریتانیا یا مکان های دیگر دنیا وجود ندارد اما به نظر میرسد که نویسندگان سایر کشورها در پیوستن به حلقه جریان ادبی داستان کوتاه نویسی به کندی عمل کرده اند.
سارا فرانکلین، بنیانگذار شب ادبی داستان کوتاه خوانی آکسفورد، معتقد است که رشد نویسنده های آمریکایی در زمینه داستان کوتاه ، مرهون مجلات آمریکایی است که این سبک را جدی گرفتند. وی می گوید: منتشر شدن داستانی در نیویورکر یا پاریس ریویو، نشان دهنده کیفیت کار شماست. اما این مجله ها زمینه ساز رشد مجله های جدیدتری شده اند مثل فصل نامه مک سوینی که کلا به چاپ داستان کوتاه اختصاص یافته است.
در مقابل، الکساندرا پرینگل، ویراستار ارشد بلومزبری درباره وضعیت داستان کوتاه در بریتانیا می گوید: در بریتانیا ما فرهنگ گرایش به انتشار مجلات ادبی که محتوی داستانهای کوتاه باشند نداریم در حالی که ایالات متحده دهها مدل از این مجلات دارد و همین مسئله زمینه ساز رشد قالب داستان کوتاه در آنجا شده است. علاوه براین من تصور میکنم صنعت آموزش و نحوه نگارش خلاقانه در آمریکا به رشد ماهیت داستان کوتاه در این کشور بسیار یاری رسانده است.
ترجمه از ماندانا سجادی
نظر شما