دوم جولای سی و پنجمین سال درگذشت ناباکوف نویسنده برجسته روسی- آمریکایی است؛ مردی که بی شک به عنوان یکی از برجسته ترین نویسندگان جهان برای همه دوره ها شناخته می شود.-
با وقوع انقلاب كمونيستي سال 1917، خانواده ناچار به مهاجرت شد. در این دوره ناباكوف دردانشگاه كمبريج در دو رشته زبان روسي و فرانسه به تحصيل پرداخت و نخستين تجربه ادبياش را با ترجمه «كولا برونيون» اثري دشوار از رومن رولان نويسنده فرانسوي انجام داد. در این زمان او تنها 22 سال داشت. تجربه ترجمه از این تاریخ تا سال ها بعد و پس از سال1940 که ناباکف در اوج جنگ جهاني دوم اروپا را ترك كرد و رهسپار آمريكا شد، در زندگی ادبی او جایگاهی ویژه دارد. او در کنار ترجمه آثار نویسندگان مختلف، کار ترجمه آثار خودش از روسی به انگلیسی و از انگلیسی به روسی را نیز انجام داده است. او در دوره ای که ساکن آمریکا بود آثار مهمي از ادبيات روس را به زبان انگليسي ترجمه كرد كه آثار پوشكين، لرمانتوف ، گوگول و تيوچف از جمله آنهاست.
یکی از دلایل این کار این است که دو كتاب مهم او «خنده در تاريكي» و «نااميدي» كه به زبان روسی نوشته شده اند، در اواخر دهه سی به نحو نامطلوبي توسط ديگران به انگلیسی ترجمه شده بودند. او پس از انتشار «لوليتا» در آمریکا در اواخر دهه 50 که شهرت را تجربه کرد موفق شد تا ناشران را راضی به ترجمه آثار روسی اش به انگلیسی کند. از این تاریخ بقيه آثار او چون «دعوت به مراسم گردن زني» در سال 1959، «هديه» در سال1963، «دفاع» در سال 1964، «چشم» در سال 1965، «نااميدي» با ترجمه جديد در سال 1966، «شاه، بيبي، سرباز» در سال 1968، «ماري» در سال 1970 و «پيروزي» در سال 1971 ترجمه و منتشر شدند.
در زمان حیات او و نیز پس از درگذشتش تنها پسرش ديميتري (که مدت زیادی از درگذشتش نمی گذرد) بسياري از داستانها، رمانها، اشعار و نمايشنامه ها، مقالهها و حتي نامه هاي پدرش به مادرش «ورا» را ترجمه كرد.
«لوليتا» كه چهار ناشر آمريكايي از انتشار آن سرباز زدند، در سال 1955 به وسيله ناشري فرانسوي منتشر شد و سه سال بعد ناشري آمريكايي آن را منتشر كرد. ناباکف با این کتاب در حقيقت اخلاق جامعه آمريكايي را زير سوال برده است و به نظر بسیاری از تنها يك خارجي که تعصبی نسبت به آمریکا ندارد، می تواند چنین بی پرده، اخلاق كشوري را كه زادگاهش نيست، نقد كند.
ناباكوف 20 سال ساكن آمريكا بود و در اين مدت در دانشگاه به تدريس ادبيات روس پرداخت اما او درست پس از شهرتي كه با انتشار «لوليتا» کسب کرد، اين كشور را به اتفاق همسرش ترك كرد و راهي سوييس شد. آنها تا زمان درگذشت او در سال 1977 ساكن سوييس بودند و مثل آمريكا در اين كشور هم هرگز خانه اي نخريدند و در هتل زندگی کردند.
پس از درگذشت ناباكوف چند اثر او كه آماده اما منتشر نشده بودند، راهي بازار كتاب شدند كه نامه هاي او، «درس هايي درباره ادبيات»، مجموعه اي از نمايشنامه هايش و رمان «افسونگر» از آن جمله است.
سه سال پیش در زمانی که 32 سال از مرگ ناباکوف مي گذشت، انتشار اثری ناتمام از او در دنیا انعکاس وسیعی به پا کرد. این رمان با عنوان «نسخه اصل لورا» مجموعه ای از 138 دست نوشته است كه روي كارت هاي فيش برداري نوشته شده بود. در این رمان نیمه کاره نیز می توان استعدادهاي درخشان سبكي، ميل شديد براي استفاده از طنز، لحظه های شوخ و شنگ ناباکوفی و بي پروايي غيرقابل مقاومتي را كه در نوشته هاي دیگر نويسنده «آتش رنگ پريده» و «آدا» ديده شده است؛ ملاحظه کرد.
ناباكوف شيفته شطرنج بود و به همين دليل هم در آثارش بارها و بارها رد اين بازي دیده می شود. علاوه بر اين او به جمع آوري پروانه ها هم علاقه داشت و يكي از تفريح هاي علمي او جمع آوري گونه ها مختلف و كمياب پروانه بود. او در دورهاي نيز به عنوان محقق براي موزه تاريخ طبيعي نيويورك كار كرد.
ولاديمير ناباكوف در سال 1977 در سوييس از دنيا رفت. روي سنگ قبر او به سادگي نوشته شده است: «ولاديمير ناباكوف، نويسنده»
نظر شما