سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
زير آتش

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

سفره

خارجي. حياط. شب (مدت زماني گذشته)
[بر روي تراس پارچه‌اي پهن است. از چفيه‌اي به عنوان سفره استفاده شده و مهري و علي در دو طرف چفيه نشسته‌اند. در وسط سفره دو بشقاب يكي فلزي و ديگري پلاستيكي، يك قابلمه كه درون آن مقداري برنج ديده مي‌شود، دو شيشه مربا به جاي ليوان و يك بشقاب ديگر كه درون آن كنسرو ماهي ريخته شده ديده مي‌شود. يك تفنگ قديمي در كنار علي بر روي زمين قرار دارد. هر دو در سكوت آخرين لقمه‌ها را مي‌خورند. علي همچنان كه زير لب شكر مي‌كند نگران است و مهري گاه نگاهي به او مي‌اندازد. علي اسلحه را برداشته و در حالي كه به آن نگاه مي‌كند.]
علي: طرز استفاده‌اش رو فردا بهت ياد مي‌دم... اما بهتره امشب پهلوي دستت باشه... به آدم دلگرمي مي‌ده.
[مهري در حالي كه لبخندي ساختگي بر لب مي‌آورد به اسلحه اشاره مي‌كند.]
مهري: با اين قيافه‌اش!
[علي به مهري نگاه مي‌كند. لبخندي مي‌زند. در اين حال مهري درد در چهره‌اش نقش مي‌بندد و پهلوي چپش را با دست مي‌گيرد.
علي با نگراني.
علي: چي شد؟
[مهري همان‌طور كه پهلويش را گرفته و به آهستگي صحبت مي‌كند.]
مهري: گاهي وقتا غذا كه مي‌خورم اينجام درد مي‌گيره.
[و از جايش برمي‌خيزد و به طرف آشپزخانه مي‌رود. علي با نگراني به او نگاه مي‌كند. اسلحه را كناري گذاشته و پوتين‌هايش را مي‌پوشد و به طرف دوچرخه مي‌رود. دستي به لاستيك جلو مي‌زند. مهري در حالي كه دو عد سيب را درون نايلوني گذاشته وارد حياط مي‌شود. علي به مهري نگاه مي‌كند.]

صفحات 46 و 47   نمایشنامه «زير آتش»/  محمدرضا گوهري، محمدعلي آهنگر/ موسسه انتشارات اميركبير/ سال 1390/ 95 صفحه/ 1200تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها