به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، اين كتاب به تازگي از سوي نشر افراز به چاپ رسيده و توزيع آن در نمايشگاه كتاب آغاز ميشود.
دو داستان اين مجموعه با نامهاي «شهر فرنگ» و «گاراژ اموات» پيشتر به چاپ رسيدهاند و تعدادي از داستانهاي ديگر اين كتاب نيز براي نخستين بار در نشريات منتشر شدهاند.
برخي از داستانهاي مظفرمقدم در فضايي شبيه به نوستالژيك روايت شدهاند و توجه به احساسات خاص انساني در نسبت با خاطرات و ذهنيتهاي خاص شخصيتهاي هر داستان ميتواند بخشي از اختصاصات هر داستان اين مجموعه باشد.
«بادها و برگها» اينگونه آغاز شده است: «طرف غروب، صداي حركت چرخ درشكه ميآيد و سرفه خشك اسبها. گويي پارچه سياهي را بكشند روي سر آسمان..
خان جان ايستاد جلو رف و فتيله لامپا را كشيد پايين.
همه جا تاريك شد، مثل شبق.
نفت نداره! فتيله داشت ميسوخت مادر جان.
آنقدر پلك زدم تا چشمانم به تاريكي خو گرفتند. بعد صداي خشدار آقايم را شنيدم...»
«بادها و برگها»، «گاراژ اموات»، «شهر فرنگ»، «داستانهاي شباني»، «كابوس»، «لحظههاي موعود در ساختماني سفيد»، «كتاب سال»، «سايههاي بلند» و «آنها»، نام برخي از داستانهاي اين كتابند.
در بخشي از نوشته پشت جلد كتاب آمده است: «ادبيات روشنايي است و رهايي. داستان بهم پيوسته خويش را از چيزي ميانبارد كه زندگي است. هم وهم است و هم واقعيت... اين گونه است كه داستان بخشي از زندگي ميشود و زندگي همواره قسمتي از داستان باقي ميماند...»
«شهروند و داستانهاي ديگر»، «كابارهي عدم و چند داستان ديگر»، «حالات مكتوب مرگ» و «آدمهاي شامگاهي»، از كتابهاي داستاني منتشر شده مظفرمقدم اند.
«بادها و برگها»، اسفند سال 1390 از سوي انتشارات افراز منتشر شد. اين كتاب 125 صفحه و قيمت آن سههزار و 800 تومان است.
جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۱
نظر شما