فرشاد شيرزادي در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، به تشريح داستان تقديرياش با عنوان «اندوه جاودانه» از كتاب «پيش از سپيدهدم» پرداخت و افزود: عليرضا خزايي، يكي از فرماندهان جنگ است. راوي، مامور كشتن خزايي از طرف گروهكهاي ضد انقلاب ميشود، اما در صحنهاي از جنگ، توسط خزايي از تير خوردن نجات پيدا ميكند. راوي در نهايت، عليرضا خزايي را در جبهه ديگري ميبيند و متوجه ميشود كه او شهيد شده و اندوهي جاودانه در ذهن و روحش رخنه ميكند.
وي با اشاره به واقعي بودن ماجراي داستان «اندوه جاودانه» گفت: چند سال پيش، همكاريام با صفحه فرهنگ و ادبيات پايداري روزنامه ايران را به توصيه «كاوه بهمن» آغاز كردم و حاصل اين كار، تهيه دهها گزارش و گفتوگو با سرداران، نويسندگان و كارگردانان و نقد كتاب و خاطرات جنگ شد و من را با دفاعمقدس، بيشتر آشنا كرد. همچنين حمايتهاي محمدقاسم فروغي جهرمي در سير تدوين كتاب «خاطرات داد» (خاطرات مبارزات علي اكبر مهدوي) زمينهساز فعاليت بيشتر من در حوزه ادبيات داستاني دفاعمقدس شد.
اين روزنامهنگار جوان از خاطرات كمرنگ خود از سالهاي جنگ در دوران كودكي ياد كرد و ادامه داد: حملههاي هوايي به تهران و وضعيت قرمز را به ياد دارم. نميتوان از اين خاطرات به صورت مستقيم كمك گرفت، اما من را به ذوق و شوق واميدارد تا در مورد جنگ بنويسم.
نويسنده كتاب «خاطرات داد» در پاسخ به سوال خبرنگار ايبنا درباره جايگاه تخيل و استناد در داستاننويسي دفاعمقدس گفت: متاسفانه غالب خاطرات دفاعمقدس، روايت خطي اند. يعني از دوران كودكي، جواني و نوجواني راوي شروع ميشوند و با مخالفت خانواده براي رفتن راوي به جبهه ادامه پيدا ميكنند. سپس وارد جبهه شده و اتفاقاتي رخ ميدهند كه معمولا در خاطرات ديده ميشوند و با شهادت يا جانبازي در جنگ پايان مييابند. تخيل، يكي از پايههاي اساسي ساخت فيلم و نوشتن داستان است. ولي بايد ممزوج باشند. اگر اين دو عنصر با هم همراه باشند، ميتوانيم يك داستان خوب جنگي بنويسيم.
آيين اختتاميه پنجمین مسابقه سراسری داستان کوتاه دفاعمقدس در دو بخش داستان كوتاه و داستان كوتاه سال، عصر ديروز (هفتم اسفند ماه) به همت بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاعمقدس برگزار شد.
دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۸
نظر شما