پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۵
مادربزرگ قصه‌گوي قزويني:  هر قصه درسي دارد

در جريان برگزاری پانزدهمین جشنواره‌ي قصه‌گویی منطقه یک کشور، یکی از مربیان کانون استان قزوین به همراه مادرش قصه‌گویی کرد. اين قصه‌گوي 62 ساله هر قصه را درسي مي‌داند و معتقد است حتي با وجود ابزارهاي جديد سرگرمي مثل تلويزيون و كامپيوتر، قصه هنوز جاي خود را دارد.

ايبنا نوجوان: «لیلا ابراهیمی»، مربی فرهنگی کانون استان قزوین در پانزدهمین جشنواره‌ي قصه‌گویی منطقه یک کشور که در استان زنجان برگزارشد، قصه‌ي «مهمان كوه» و مادر او «فاطمه‌بیگم سیدرضایی» در بخش آزاد قصه‌اي را با عنوان «بيا تا قدر يكديگر بدانيم» اجرا کرد. 

قصه‌ي «مهمان كوه» به سبب استفاده به‌‌جا و بدیع از ابزار و قصه‌ي «بيا تا قدر يكديگر بدانيم» به سبب سادگي بيان و استفاده از لهجه‌ي قزوینی مورد استقبال ویژه‌ي حاضرین قرار گرفت.

«فاطمه‌بیگم سیدرضایی» با 62 سال سن مسن‌ترین قصه‌گوی پانزدهمین جشنواره‌ي قصه‌گویی منطقه‌ي یک کشور بود و پس از این که بعداز ظهر روز اول جشنواره، همه حاضرین را به شنیدن قصه‌ای شیرین با لهجه‌ي قزوینی مهمان کرد، به چهره‌ای آشنا و محبوب تبدیل شد. گفت‌وگوي مسوول روابط عمومي كانون استان قزوين را با اين مادر بزرگ قصه‌گو در ادامه مي‌خوانيد:


قصه‌گوي 62 ساله‌ي جشنواره‌ي قصه‌گويي منطقه‌ي يك كشور به همراه دخترش



- خودتان را بیشتر معرفی كنيد.
من «فاطمه‌بیگم سیدرضایی»، 62 ساله‌ و خانه‌دار هستم.

- چطور شد که به این جشنواره آمدید؟
از طریق دخترم، لیلا ابراهیمی در بخش آزادِ جشنواره‌ي قصه‌گویی استانی قزوین شرکت کردم، بعد به ما خبر دادن که در این جشنواره هم قبول شدم، دخترم هم قبول شد، اين بود که با هم آمدیم .قبلاً هم شرکت کرده بودم ولی امسال این مرحله رم (مرحله راهم )قبول شوم.

-وقتي قصه مي‌گوييد دلهره و اضطراب ندارید؟
نه ببم (لفظی مهربانانه در لهجه قزوینی است) دلهره ندارد که! اینام که مشینن پای قصه عین ما قصه دوست دارن، فقط مترسیدم صدا خراب شد(شود)که الحمدا...نشد.

-وقتی بچه بودید بیشتر قصه رادوست داشتید یا حالا؟
خوب معلوم است وقتی بچه بودم! اون وقتا سرگرمی کم بود، تلویزیون نبود، رادیو نبود، شهر کوچیک بود، دل‌مان خوش بود به این قصه‌هاو حکایتا، اصلاً دوران بچگی یه چیز دیگه‌س. الانم قصه دوست دارم ولی بیشتر دلم مخواد تعریف کنم برای نوه‌هام، برای بچه‌ها.

-الان نوه‌های شما قصه‌هایتان را دوست دارند؟
بله ،هرکدام شب خانه ما بخوابد من باید یه قصه بگم تا خوابش ببرد، مواظب هم هستن که یه وقت تکراری نباشد مگر این که خودشان انتخاب کنن چه قصه‌ای براشان بگم.

-به نظر شما از قصه‌ها به جز سرگرمی چه استفاده‌ي دیگری می‌توان کرد؟
ببم اصلاً قصه فقط سرگرمی نیست، هر قصه درسي دارد ببین هرقصه‌ای که مشنی (می شنوی )، درش (در آن) یه پندی، نصیحتی، راه چاره‌ای برای دردسرها و مشکلات زندگی‌مان هست، همیشه تو قصه‌ها آدم خوبا به نتیجه مرسن(می‌رسند) و آدم بدا گیر میافتن(می‌افتند). همین به ما مگد(می‌گوید)بهتراست راه درست بریم.

-نظر شمادرباره این جشنواره چیست؟
خیلی خوبس، همین که یه عده دور هم جم مشن (می‌شوند) و قصه مگن (می‌گویند)، باعث مشد (می‌شود)قصه‌ها فراموش نشن (نشوند). قصه‌گویی رسم و سنت است، ما نباید بذاریم رسم و سنتای قدیمی از بین برن، هزاریم (هزاری هم) برنامه‌ي تلویزیون و کامپیوتر باشد، قصه یه چیز دیگه‌س ،تو قصه‌ها چون آدما روبروی هم مشینن(می‌نشینند) و قصه مگن (می‌گویند)، دل آدما هم با هم یکی مشد(مي‌شود)،کجا تلویزیون و کامپیوتر اینجورس(اینجور است)؟

برای حفظ جذابیت این گفت‌وگو، عین مطالب گفته شده توسط اين مادربزرگ قصه‌گو نقل شده و در نوشتار تغییری داده نشده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها