به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين نشست صبح امروز (پنجشنبه، 19 ارديبهشت) از سوي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و با همكاري دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، در محل اين دبيرخانه برگزار شد. دكتر حميد حسني، مدير گروه فلسفه علوم انساني پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دكتر محمدتقي ايمان، مدرس جامعهشناسي دانشگاه شيراز، از سخنرانان نشست بودند.
دكتر حسني در ابتداي جلسه گفت: توليد علوم انساني دغدغه سي سال اخير كشور به شمار ميآيد و همچنان نيز مباحث زيادي درباره آن شكل ميگيرند، اما با وجود تلاشهاي بسياري كه در اين حوزه انجام گرفته، سياستهاي تعيين شده براي تحول در علوم انساني به توفيقي نرسيدهاند.
وي افزود: به نظر ميرسد در مراكز عالي سياستگذاري نيازمند عزم علمي تمامي فرهيختگانيم و اين عزم علمي در صورت اعمال مديريت علمي به وجود ميآيد. چنين مديريتي، گفتمان تحول در علوم انساني را تحقق ميبخشد.
اين پژوهشگر، تحول علوم انساني طبق مباني اسلامي را در صورتي معنادار دانست كه از ويژگي پارادايميك برخوردار باشد و گفت: سياستگذاريهاي اين عرصه در صورتي كامياب خواهند بود كه پارادايممحور و در پي ارايه مدلي روشمند از علوم ديني و اسلامي باشند.
حسني درباره مفهوم پاردايممحور بودن علم گفت: علم مبتني بر مجموعهاي از پيشفرضهاي متافيزيكي و فلسفي است كه فرآيند توليد علم بر اساس آنها عملياتي ميشوند. هدف از پارادايميك بودن يك رهيافت علمي اين است كه بتوان توسط يك تفكر سامان يافته، مبناي علم را مشخص كرد.
وي افزود: نكته ديگري كه در تحول علوم انساني اهميت دارد، ارايه تعريفي دقيق و روشن از علم از سوي سياستگذاران است كه البته به نظر ميرسد كه اين امر توجهي نشده است. براي مثال، در نقشه علمي كشور كه به تازگي تصويب شد، چنين تعريفي از علم نميبينيم. مقصود از تعريف علم، طرح تعريفي گزارهوار در ابتداي تحقيق نيست، بلكه اين تعريف بايد در تمامي سياستهاي تعيين شده، مشخص باشند. اين امر نشان ميدهد كه سياستگذاران تحول در علوم انساني، از تصوير پوزيتيويستي علم در تدوين برنامهها استفاده ميكنند.
حسني با بيان اين كه «تا رسيدن به پارادايم مطلوب از علوم انساني، يك دوره گذار شكل ميگيرد» گفت: بايد اين دوه گذار را نيز به نحو مطلوبي مديريت كرد. يكي از بهترينهاي راهكارهاي اين است كه سياستهاي موجود كشور مورد انتقاد قرار گيرند، به اين معنا كه سياستگذاران بتوانند از برنامهها و توليدات خودشان دفاع كنند.
سپس ايمان با بيان اين كه «مدل، حد واسط نظريه و عمل است» گفت: براي ايجاد تغيير بايد مدل داشته باشيم.
وي افزود: نخستين بحث در ايجاد تغيير، درك موضوع تحول است. در گام بعدي، ايدهها و نحوه اجرايي شدن تغيير بايد مشخص شوند. اگر اين مسالهشناسي به صورت سيستماتيك عرضه شود، آن گاه تحولي كه از آن سخن ميگوييم، محكم و استوار خواهد بود.
ايمان درباره چيستي مساله علوم انساني در ايران گفت: نگرانيهايي در جامعه ما وجود دارند كه بخشي از آن از مرتبط نبودن علوم انساني در دانشگاهها با جهانبيني الهياتي ما ناشي ميشوند. اين يك مشكل در جامعه ماست، اما متاسفانه برخي دوستان اين مشكلات و گرفتاريها را به عنوان مساله مطرح ميكنند. در اين صورت ما با پيامدها و اخطارهاي مساله برخورد كردهايم، نه با اصل آن. بايد اين توانايي را داشته باشيم كه مشكلات را به مساله تبديل كنيم تا بتوانيم براي آن راه حلي بيابيم. اگر چنين اتفاقي رخ ندهد، تحول در علوم انساني نيز محقق نميشود. مشكل، ماهيتي منفي دارد، اما مساله ماهيتي مثبت دارد و به حل مشكل منجر ميشود.
وي افزود: بايد براي رفع نگرانيهايمان درباره علوم انساني، آنها را در چارچوبهاي علمي قرار دهيم که اين چارچوب علمي همان نظريه است. يافتن يك نظريه كارآمد، امر بسيار حساسي در پيشبرد اهدافمان به شمار ميآيد. يكي از آفاتي كه وجود دارد، كاربرد نظريههاي گروهي و فردي است كه سبب نرسيدن به ديدگاههاي مشترك و در نتيجه نرسيدن به هدف ميشود. از نظريهها موجود در علوم انساني نيز نميتوان استفاده كرد، زيرا مباني آنها با جهابيني ما متفاوتاند.
وي مساله علوم انساني در ايران را فقدان نظريه علمي دانست و گفت: بر اين اساس، نظريهسازي و فعاليت نرمافزاري در حوزه علم، مساله اصلي ماست. نظريههاي علمي، متكي برجهانبينياند و رو به سوي واقعيت دارند. اين نظريهها، داراي روششناسياند و روشن و معتبرند.
نويسنده كتاب «روشهای کمی و کیفی تحقیق در علوم انسانی» در تعريف علم گفت: علم، دانشي حاصل اجماع خلاقانه (عقلانيت) اجتماعاتي از انديشمندان در يك جهانبيني خاص است. خلاقيت نيز توانايي فردي انسانهاست كه بايد در حد لازم در حوزه علم از آن استفاده شود. اين خلاقيت، حاصل انگيزش، تعامل، قدرت ايدهپروري و تصويرسازي است.
ايمان با بيان اين كه «علوم انساني در ايران از نداشتن نظريه به شدت رنج ميبرد» عنوان كرد: اين كمبود سبب ميشود به آموزش به جاي پژوهش و همچنين روش به جاي روششناسي اصالت دهيم. اين عوامل، سه گسست را منجر ميشوند كه عبارتاند از؛ گسست پارادايميك و فلسفي از جهان، گسست نظريه از فلسفه و پارادايم و همچنين گسست روش از روششناسي.
وي افزود: راه حل اين است كه مدلي را براي نجات علوم انساني طراحي كنيم كه داشتن نظريه و برخورداري از مباني پارادايمي ويژگيهاي آن باشند. متاسفانه در ايران مدلي با چنين ويژگيهايي نداريم. پيشنهاد ميكنم كه در ايران، فرآيند استقراء براي تبديل شرايط موجود به شرايط آرماني در پيش گرفته شود.
مدرس دانشگاه شيراز توجه به كتابها و پژوهشهايي كه ساير كشورهاي اسلامي براي اسلامي كردن علوم انساني منتشر كردهاند را مهم دانست و گفت: خوشبختانه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در حال تدوين كتابي شامل نظريات ساير كشورهاي اسلامي در باب اسلامي كردن علوم انساني است.
وي تاكيد كرد: بايد در تدريس نظريات و مكاتب غربي در حوزه علوم انساني نظير اگزيستانسياليسم و ماركسيسم، افرادي را به كار گيريم كه به آن نظريات و مكاتب ايمان دارند و زندگيشان را بر اساس آن تنظيم ميكنند. چنين كاري هيچ خطري را متوجه عقايد مذهبي و بومي ما نميكند، بلكه سبب پالايش و تقويت آنها نيز ميشود.
ايمان با تاكيد بر خروج از ديدگاه سادهانگارانه به تحول علوم انساني گفت: نتيجه چنين ديدگاهي، برگزاري چند نشست و همايش و بسنده كردن به آنهاست. من نگران اجرايي نشدن بيانات مقام معظم رهبري درباره لزوم اسلامي كردن علوم انسانيام. بايد باور كنيم كه با چند جلسه و همايش، اين بيانات عملي نميشوند.
نظر شما