پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۰
نباید سوژه‌های خوب‌مان را با تولید کار بی‌کیفیت بسوزانیم

نازنین صابری بهداد، نویسنده کتاب کودک «مردی که زبان کبوترها را می‌دانست» معتقد است: این یک هنر و فن است که چطور داستان بنویسیم، فیلم و انیمیشن بسازیم که کودک بخواند، ببیند و خوشش بیاید. افسوس می‌خورم که سوژه‌های خوب‌مان را می‌سوزانیم. سوژه‌های خیلی خوبی داریم که با گفتن بدمان می‌سوزد، از بین می‌رود و دیگر نمی‌شود برایش کاری کرد؛ چون در ذهن کودک خراب شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «مردی که زبان کبوترها را می‌دانست» به قلم نازنین صابری بهداد و با تصویرگری لیلا حیدری را انتشارات راه‌یار به تازگی برای کودکان منتشر کرده است. این داستان کودک، درباره کبوتری است که می‌خواهد به یک منطقه زیبا و پرآب برود؛ اما وقتی به آن‌جا می‌رسد جز دود و آتش نمی‌بیند و وقتی دارد در آسمان آن شهر پرواز می‌کند بر اثر انفجار بمبی، زخمی می‌شود. بچه‌ها او را پیدا می‌کنند و قصه آن‌ها با این کبوتر از این‌جا شروع می‌شود. این داستان کودک به حضور شجاعانه شهید سردار قاسم سلیمانی در شهر «آمرلی» کشور عراق می‌پردازد. درباره این اثر و درون‌مایه آن با نازنین صابری بهداد گفت‌وگویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

این ایده که روایت داستان را با کمک یک کبوتر پیش ببرید و محیط آن در خارج از ایران باشد چطور به ذهن‌تان رسید؟
اگر بخواهم از اول کار بگویم، چند ایده مختلف برای اینکه شروع به نوشتن کنم پیش رویم بود؛ یکی سیل خوزستان بود، یکی داستان گلی بود که پسر یک شهید به حاج‌قاسم داده بود و دیگری آمرلی. چند داستان نوشتم. از بین آن‌ها قصه آمرلی برای خودم جذابیت داشت؛ از این نظر که محیط متفاوتی بود و اینکه حرکتی که حاج‌قاسم آن‌جا انجام داده و رشادتی که کرده بود برای خودم جالب بود. موضوع دراماتیک بود و جای قصه‌پردازی زیادی داشت. البته قصه‌ای هم درباره آن اهدای گل بود نوشته بودم؛ ولی با دوستان که مشورت کردم طرح این قصه، شسته‌رفته‌تر و بهتر درآمده بود. درنهایت این قصه انتخاب شد.
اینکه چرا کبوتر؟ انصافا نوشتن از شخصیتی مثل حاج‌قاسم برای بچه‌ها سخت است. کتاب‌هایی را دیده‌ام؛ اما خیلی موافق این نیستم که برای کودک، مستقیم داستان بگویم و محتوا کاملا واقعی باشد. بنابراین ترجیح دادم جان‌بخشی‌ای انجام دهم و از تکنیک استفاده کنم و دنیای خیالی را تقریبا در فضای واقعی بیاورم تا بچه بتواند با آن ارتباط برقرار کند. چون بحث این بود که حاج‌قاسم از جای دیگری می‌آمد احساس کردم این کبوتر نماد خوبی است؛ هم نماد صلح و آزادی است و پیام‌هایی برای خواننده دارد و هم اینکه بچه‌ها با آن ارتباط برقرار می‌کنند و همچنین می‌توانست کارکردی برای من داشته باشد که بتوانم شهید را از محیط بیرون به آمرلی بیاورم. کبوتر، به آن فضای خیال‌انگیز بودن داستان کمک می‌کرد و ارتباط بچه‌ها با آن آسان‌تر بود. ابتدا مردد بودم؛ چون کارهای کودکی که در آن کبوتر حضور داشته باشد مخصوصا درباره زندگی امامان، زیاد نوشته شده است؛ ولی تردیدم را کنار گذاشتم چون قصه به این شکل برای بچه‌ها ملموس‌تر می‌شد.
 
طنزی در رفتار کبوتر وجود داشت که در تصویرسازی آن هم دیده می‌شد. چرا از طنز در این داستان استفاده کردید؟
زبان طنز کبوتر برای کودک جذاب‌تر است. این را به عمد در دیالوگ‌هایش گذاشتم که وقتی حرف می‌زند مخاطب خوشش بیاید و با آن ارتباط برقرار کند. می‌خواهیم حرف بزرگی از یک شخصیت متفاوت بزنیم؛ پس لازم است که فضا خوشایند باشد و به این دلیل از عنصر طنز استفاده کردم. در کلام خودِ بچه‌ها هم موقع صحبت با موجودات خیالی، وسایل‌شان مثل پاک‌کن و مداد و طبیعت مثل حیوانات و گیاهان چنین طنزی وجود دارد.
 
محیط وقایع داستان خارج از ایران بود؛ ولی تصاویر چندان عراقی نبود و فرهنگی عام را نشان می‌داد. چرا؟
درست است که کودک به فهمی از مفهوم جغرافیا رسیده است؛ ولی اینکه بخواهیم در محیط جغرافیایی خیلی دقیق شویم و بگوییم آمرلی کجاست و چه شرایط و فرهنگی دارد، اطلاعات زیادی است. همین‌که کودک بداند این شهر خارج از ایران است کافی است. البته این قصه با اینکه در خارج از ایران اتفاق می‌افتد؛ اما می‌توانست در هر جای دنیا رخ دهد و به این دلیل خیلی روی جغرافیا توقف نکردم. همچنین ناشر گفت که توضیحی درباره شهر آمرلی در کیوآرکد کتاب اضافه کرده است که اگر والدین می‌خواستند بیشتر بدانند از آن استفاده کنند. به طور کلی در داستان کودک محدودیت‌هایی داریم که نمی‌توانیم اطلاعات زیادی در آن قرار دهیم و تعداد کلمات را هم نمی‌توانیم زیاد کنیم. بنابراین باید این محدودیت‌ها را رعایت کنیم تا داستان برای کودک جذاب شود.
 
به نظر شما که کاری هم درباره شهید سلیمانی انجام داده‌اید؛ چرا سردار سلیمانی را باید به دنیای کودکان وارد کنیم؟
شاید از نظر عده‌ای اینکه شما بچه را با فضای جنگ که خشن است آشنا کنید اشتباه باشد و از نظر همه کودک‌نویسان هم که اینکه بچه بخواهد جنگ و ترس و سختی‌ای را در داستان بخواند که بر او اثر بدی بگذارد اشتباه است و من هم موافق این نظرم. بنابراین شخصیت حاج قاسم را از بُعد شجاعت و مهربانی توأم بررسی کردیم و به تصویر کشیدیم تا بچه‌ها اذیت نشوند و به طور ابتدایی با این ابعاد شهید آشنا شوند. ما باید همه ابعاد یک شخصیت بزرگ را ببینیم. درباره اینکه چرا باید سردار سلیمانی را به دنیای کودکان وارد کنیم هم بگویم که کودکان قهرمان داشتن را دوست دارند؛ اینکه کسی در نظرشان بزرگ باشد و او را الگوی خود قرار دهند. اولین قهرمان هر کودک پدرش است؛ چون کارهایی را انجام می‌دهد که او نمی‌تواند. پس بچه در ذهنش قهرمان دارد. حالا وقتی ما الگو و قهرمانی مثل شهید سلیمانی را داریم چرا معرفی نکنیم؟ موقعی که می‌خواستم این کتاب را بنویسم درباره ارتباط حاج قاسم با بچه‌ها مطالعه کردم و فیلم و عکس دیدم. برایم خیلی جالب بود و کمک کرد که درباره این موضوع بنویسم. این شهید ارتباط خوبی با بچه‌ها داشته است و پس بچه‌ها هم می‌توانند با این شهید ارتباط بگیرند. او یک قهرمان واقعی در دنیای کودکان است؛ در ابعاد مختلف نه فقط نظامی و جنگی.
 
به این اشاره کردید که چرا معرفی نکنیم؟ به نظر شما اکنون معرفی کردن برای کودکان ضروری‌تر است یا چطور معرفی کردن شهید؟ چون داستان‌های کلیشه‌ای و شعاری هم در آثار دیده می‌شود که کودکان امروز را با این سطح تنوع در ذائقه، قانع نمی‌کند و درنتیجه به سبک‌ها و خلاقیت‌های جدید نیاز دارند. آیا دست نویسنده‌ها در نوشتن از شهید سلیمانی باز است؟
همه‌چیز به ذهن نویسنده برمی‌گردد. اینکه چطور حرف را بگوییم دست ماست و باید آن را یاد داشته باشیم. این یک هنر و فن است که چطور داستان بنویسیم، فیلم و انیمیشن بسازیم که بچه بخواند، ببیند و خوشش بیاید. همه کارها امکان دارد که انجام شوند و فقط دست ماست. ما باید به این قدرت برسیم که کار جذاب تولید کنیم. چطور گفتن خیلی مهم است. متاسفانه یا خوشبختانه کتاب‌هایی که سیره معصومین و شخصیت‌ها را بگویند بسیار زیاد داریم؛ ولی چقدر از آن‌ها واقعا کودکانه هستند؟ کلا چقدر از کتاب‌هایی که منتشر می‌کنیم کودکانه هستند؟ ما در زمینه ادبیات کودک فقر داریم. یک‌سری چیزها می‌گوییم که توجهی به رده سنی و ذهنیت کودک نداریم. انگار یک بزرگسال برای یک بزرگسال نوشته است. هیچ تفاوتی در روایت، زبان و تکنیک وجود ندارد. درست گفتن مهم است و به آن مولف برمی‌گردد که چطور کار را انجام دهد. ما می‌توانیم در ژانر وحشت هم برای شهید کار کنیم؛ ولی چطور این اثر را تولید کنیم مهم است. افسوس می‌خورم که سوژه‌های خوب‌مان را می‌سوزانیم. سوژه‌های خیلی خوبی داریم که با گفتن بدمان می‌سوزد، از بین می‌رود و دیگر نمی‌شود برایش کاری کرد؛ چون در ذهن بچه خراب شده است.
 
پس شما به دست‌اندرکاران حوزه نشر، از ناشر تا مولف توصیه می‌کنید که صرفا به دلیل داشتن دغدغه درست درباره شهید سلیمانی، وارد این کار نشوند و با صبر و حوصله، متن درست‌وحسابی تولید کنند؟
قطعا همین‌طور است. ما نباید صرفا به کمیّت بپردازیم؛ کیفیت مهم‌تر است. اینکه ما کاری انجام داده‌ایم یا کار خوب انجام داده‌ایم مسئله است. کار باکیفیت، مهم و ماندگار است؛ ولی کارهای بی‌کیفیت که صرفا چاپ شده‌اند در ذهن کودکان باقی نمی‌مانند.
 
شما به کتاب خودتان از این منظر که کتاب کودک درباره شهید سلیمانی باشد چه نمره‌ای می‌دهید؟
اول از همه بگویم که نوشتن این کار برایم خیلی سخت بود. اینکه یک شخصیت واقعی را در آن ابعاد برای کودکان بگویم و کودکانه هم بنویسم خیلی سخت بود و نوشتنش هم زمان برد.
 
چندوقت طول کشید؟
از زمانی که شروع کردم تا نهایی شدن کار 6، 7 ماه طول کشید. کار را خیلی بازنویسی کردم و هنوز هم فکر می‌کنم جای کار دارد و به نوشته‌ام نقد دارم. اینکه بخواهم آن شخصیت واقعی را در تخیل کودک بیارم سخت بود. با نویسندگان دیگری مشورت می‌کردم و آن‌ها می‌گفتند ما هنوز ایده‌ای نداریم که چطور قصه‌مان را روایت کنیم. کار خوب تولید کردن سخت است. از قصه ابتدایی که نوشتم تا این چیزی که چاپ شده، بارها و بارها بازنویسی شده است؛ اما سعی کردم کاری ارائه دهم که زیرسوال نرود. من قطعا به کارم نقد دارم؛ اما تلاش کردم از هر جهت کودکان را در قصه‌گویی این کتاب ببینم و به آن‌ها توجه کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها