یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۹
«خبرنگار جنگی» در قالب رمان منتشر می‌شود

رضا رئیسی در گفت‌وگو با ایبنا گفت: کتاب «خبرنگار جنگی» بازنویسی شده و با نسخه قبلی تفاوت دارد. این کتاب در نسخه جدید تبدیل به رمان شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب آزاد، کتاب «خبرنگار جنگی» خاطرات مریم کاظم‌زاده؛ نخستين خبرنگار زن در دوران دفاع مقدس است که به قلم رضا رئیسی نوشته شده و در انتشارات یاد بانو به در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسیده است.

ته دره با یک نارنجک
در قسمتی از كتاب آمده است: «صدای شلیک گلوله به وضوح شنیده می‌شد. صدای تفنگ برنو. شمس‌الله همچنان به راه خود ادامه می‌داد. علامت‌ها بیشتر شد و تیراندازی به سمت ما نیز شدیدتر. اصغر از شمس‌الله خواست تا چراغ ماشین را خاموش کند. رانندگی در تاریکی مطلق برای شمس‌الله دشوار بود. آن هم در جاده‌ای که سراسر پیچ‌وخم بود. به همین جهت چراغ‌ها را خاموش نکرد. برای آرامش خود را  قرآن می‌خواندم. گاهی نیز سوره‌های کوچک از قرآن را که حفظ بودم زیر لب زمزمه می‌کردم. شرایط دشواری بود. مدام صدای تیراندازی به گوش می‌رسید. با شناختی که از انواع سلاح‌ها پیدا کرده بودم، با شلیک هر گلوله، تصویر نوعی سلاح که با آن تیراندازی می‌شد، در ذهنم نقش می‌بست. برنو، ژ.۳، کلاشینکف، یوزی و... از همه طرف تیر می‌آمد. بالای ارتفاع، ته دره و... همگی احساس خطر کرده بودیم. شمس‌الله چراغ ماشین را خاموش کرد و سرعت ماشین را گرفت. مسیر جاده قابل رویت نبود. رضا مرادی و یکی دو نفر دیگر پیاده شدند و پیشاپیش ماشین حرکت کردند تا شمس الله بتواند به راحتی از پیچ‌های جاده عبور کند.

شمس‌الله رو به اصغر کرد و گفت: «حالا چیکار کنیم؟»
اصغر جواب داد: «می‌ریم جلو، درگیر می‌شیم.»

اصغر پیاده شد. شمس‌الله با اصغر صحبت کرد. نقشه این بود که دور بزنیم و سر پیچ قبلی که به نظر شمس‌الله محل مناسبی بود، بچه‌ها پیاده با مهاجمین درگیر شوند.

یک طرف جاده دره مانند و طرف دیگر کوه و کمر بود و چون احتمال داشت وقت دور زدن، ماشین از جاده خارج شود، من و بچه‌ها همگی پیاده شدیم. صدای تیراندازی شدید بود. اصغر قصد داشت به مهاجمان جواب بدهد. زیرا آتشی که از دهانه تفنگ مهاجمین بیرون می‌زد، موضع آنها را نشان می‌داد. شمس‌الله مانع درگیری شد و به او گفت: «نه الان جاش نیست. بذار من دور بزنم بعد بریم سر پیچ دست.»‌ اصغر دست نگه داشت. دور زدن برای ماشین شمس‌الله کار آسانی نبود و ناگزیر شد چندین مرتبه چراغ‌های ماشین را خاموش و روشن کند. مجید جهان‌بین به او فرمان می‌داد. بقیه بچه‌ها پشت تخته سنگ‌های حاشیه جاده سنگر گرفتند و منتظر دستور شدند. ماشین دور زد. اصغر دستور سوار شدن داد. سوار شدیم و به عقب برگشتیم. در این فاصله از اصغر پرسیدم: «من چیکار کنم؟»

اصغر یک نارنجک به دست من داد و گفت: «تو هم پیاده می‌شی میایی تو دره. اگه مواظب باشی اتفاقی برات نمی‌افته. سعی کن پشت اولین درخت پناه بگیری. اگر دیدی درگیری طول کشید تا صبح هم اونجا بمون.»
 

چاپ تمام با ناشری که نیست
انتشار این کتاب در همان زمان تمام شده و در پیگیری‌های انجام شده توسط ایبنا مشخص شد که انتشارات «یاد بانو» فعالیت خود را متوقف کرده و دیگر کتابی را منتشر نمی‌کند.

رضا رئیسی؛ نویسنده کتاب خبرنگار جنگی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، خبر از تالیف نسخه تکمیلی این کتاب داد و افزود: این کتاب بازنویسی شده و با نسخه قبلی تفاوت دارد. این کتاب در نسخه جدید تبدیل به رمان شده است.

وی در ادامه بیان کرد: این کتاب در انتشارات یاد بانو به چاپ رسید و چاپ دوم آن در انتشارات سماء قلم بود، منتشر شد. پس از آن من جلوی چاپ کتاب را گرفتم تا با نسخه تکمیلی روانه بازار کنم. در طی گفت‌وگو دیگری که با مرحوم مریم کاظم‌زاده داشتم، قرار بر این شد که کتاب بازنگری شده و مجددا به چاپ برسد.
 

رمان جدید با حضور اصغر وصالی
رئیسی در خصوص شمایل جدید کتاب اظهار کرد: کتاب حدود چهارصد صفحه دارد و در کنار زندگی شخصی مریم کاظم‌زاده، به زندگی اصغر وصالی و گروه دستمال سرخ‌ها پرداخته است. همچنین تلاشم در این کتاب این بوده که به وجوه دیگر خانم کاظم‌زاده و زندگی مشترکشان بپردازم. ایشان یک شخصیت مستقلی دارد و اصغر وصالی نقش مکمل او را دارد. چراکه راهگشای مسیر کاظم‌زاده، وصالی بوده است. 

نویسنده کتاب خبرنگار جنگی تاکید کرد: مریم کاظم‌زاده کسی بود که خودش به خط مقدم و خط اول جبهه رفته است. بقیه در پشت‌صحنه بوده‌اند. به جز بچه‌های خرمشهر و با توجه به سوابق بانوانی که در جبهه نقش داشتند، مریم کاظم‌زاده مستقیم دشمن را دیده است.

وی در پایان گفت: کتاب در مراحل پایانی تالیف و بازنگری است و به زودی در چرخه نشر قرار می‌گیرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها