103 سال پیش در چنین روزی، آنتون چخوف، نویسنده و نمایشنامهنویس روسی، بر اثر بیماری سل درگذشت. از او به عنوان نویسندهای بشر دوست و دشمن فساد، دروغ و نا امیدی ناممیبرند.
چخوف نویسنده ای، بشردوست، آزدیخواه و روشنفکر بود و داستان های وی حکایت از افکار مترقی وی می نماید. او با تمام قوا، برای دسترسی مردم به حقوق خود کوشش نموده و با انتقاد از اصول اجتماعی و وضع موجود، مخاطبان خود را به سوی ترقی فکری و اخلاقی سوق داده است.
وی در آثار خود با فساد و دروغ، خودنمایی، سرشکستگی، منفی بافی، کوته نظری، تحمل ظلم، آزادیخواهی دروغین و بالاخره صفات منفی مبارزه می کند و جامعه عقب مانده را به آینده درخشان و زندگانی سعادتمندانه امیدوار می سازد و برای رسیدن به اصول مترقی افکار برجستهای را به خوانندگان آثار خود تلقین می کند.
چخوف در ۲۹ ژانویه ۱۸۶۰ میلادی در بندر تاگانروک، در شمال قفقاز، به دنیا آمد. پدرش مغازهدار و شیفتهٔ آثار هنری بود و همین شیفتگی او را از داد و ستد باز داشت و به ورشکستگی کشاند. چخوف در دورانی که در دانشگاه مسکو به تحصیل پزشکی مشغول بود با نوشتن قطعههای کوتاه برای مجلات کمدی، زندگی مادر، خواهر و برادراناش را تامین میکرد. او در ۱۸۸۶ به طور جدی به نوشتن پرداخت و از این زمان به بعد بود که نوشتن، به بهای از دست رفتن فرصت تمرین طب، سراسر وقتاش را میگرفت.
چخوف نخستین مجموعه داستاناش را دو سال پس از دریافت درجه دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد انتشار مجموعه داستان «هنگام شام» جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا میکرد، برایاش به ارمغان آورد.
چخوف بیش از هفتصد داستان کوتاه نوشتهاست. در داستانهای او معمولا رویدادها از خلال وجدان یکی از آدمهای داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی «معمول» بیگانهاست، تعریف میشود. چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان مفهوم طرح را نیز در داستاننویسی تغییر داد.
او در داستانهایاش به جای ارائه تغییر سعی میکند به نمایش زندگی بپردازد. در عین حال، در داستانهای موفق او رویدادهای تراژیک جزئی از زندگی روزانه آدمهای داستان او را تشکیل میدهند.
«ایوانف» (۱۸۸۷) نخستین نمایشنامه بلند چخوف، در مقایسه با سایر نمایشنامههای وی اثری خامدستانه درباره خودکشی مرد جوانی است که بیشباهت به چخوف نیست. یکی دو نمایشنامه بعدی چخوف هم چندان موفق از کار در نیامد تا اینکه با اجرای نمایش «مرغ دریایی» (۱۸۹۷) در سالن تئاتر هنری مسکو چخوف طعم نخستین موفقیت بزرگاش را در زمینه نمایشنامهنویسی چشید.
همین نمایشنامه دو سال قبل از آن در سالن تئاتر الکساندریسکی در سنت پترزبورگ با چنان عدم استقبالی روبهرو شده بود که چخوف در میانهٔ دومین شب نمایش آن، سالن را ترک کرده بود و قسم خورده بود دیگر هرگز برای تئاتر چیزی ننویسد. اما همان نمایشنامه در دست بازیگران چیرهدست تئاتر هنر مسکو چخوف را به مرکز توجه همهٔ منتقدان و هنردوستان تبدیل کرد.
بعدها با وجود اختلافاتی که میان چخوف و کنستانتین استانیسلوفسکی ـ کارگردان نمایشنامههای وی ـ پیش آمد آثار دیگری از چخوف ـ همچون «عمو وانیا» (۱۸۹۹)، «سه خواهر» (۱۹۰۱) و... نیز بر همان صحنه به اجرا در آمد. عمده اختلاف چخوف و استانیسلوفسکی بر سر نحوه اجرای نمایشنامهها بود. چخوف اصرار داشت که نمایشنامهها کاملا کمدی هستند و استانیسلوفسکی مایل بود بر جنبهٔ تراژیک نمایشنامهها تاکید کند.
چخوف در ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴ چخوف بر اثر بیماری سل چشم از جهان فرو بست. او را در مسکو به خاک سپردند. با مرگ چخوف نمایشنامههای وی شهرت جهانی یافتند و چخوف به عنوان یکی از بزرگترین داستاننویسان و نمایشنامهنویسان مدرن شناخته شد. اکنون با آن که 103 سال از مرگ چخوف گذشته، پیوسته بر شهرت و اعتبار پایگاه ادبی او افزوده شدهاست.
نظر شما