پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۴
خبر آمد که در حرا خبریست

گلستان- جمعی از شاعران گلستانی به مناسبت فرا رسیدن سالروز بیست و هفتم رجب، فرخنده روز بعثت رسول مهربانی، مبشر آگاهی و حکمت، پیامبر عدالت و کرامت حضرت محمد مصطفی ختمی مرتبت(ص) اشعاری را سرودند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در گلستان، سالروز بعثت پیامبر اعظم (ص) و مُنادی توحید و پیام آور صلح و دوستی بار دیگر از راه رسید و دوستداران و پیروان راستین حضرت رسول در جای جای جهان مسرور و شادمان از این عید بزرگ شدند.

بی‌شک بعثت فصل شکفتن گل سر سبد بوستان رسالت است و روزی که مکارم اخلاقی به یُمن آمدن دین مبین اسلام کامل شد و انقلابی بزرگ سایه جهل و نادانی را از جامعه شُست.

به مناسبت فرارسیدن عید سعید مبعث که سرآغاز راه رستگاری و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت است؛ جمعی از شاعران گلستانی اشعاری را قلمی کرده اند که در ادامه از نظر می‌گذرد.

نورالله آقایی (یاور) - کلاله

جهان خالی بود از شور و مستی

نبود احمد (ص) اگر در ملک هستی

محمد (ص) در نبوت کامل آمد

میان حق و باطل حائل آمد

بگفتا آن خدای حی دادار

جهان باعشق او آمد پدیدار

به عشق او خدا هفت آسمان را

بناکرده زمین و هم زمان را

وجودش باعث جود است و رحمت

به عشق احمدیست ما را نعمت

حقیقت را وصی بر این زمین است

و اوختم است ختم المرسلین است

محمد (ص) گر نبود عالم کجا بود

سرشت خاکی آدم کجا بود

قبول بنما تو (یاور) این حقیقت

رهایی داده خلقت را، زذلت

جهان بی عشق او کامل نگردد

اگر گردد به کام دل نگردد

سید ابراهیم سجادی زاده - گنبد کاووس

صدای راهگشا

در رجب غنچه‌ها شکوفا شد

باغ دین خدا چه زیبا شد!

خبر آمد که در حرا خبریست

این خبر نقل دشت و صحرا شد

گل وحدت به روی ما خندید

بلبل از شوق یار، گویا شد

ای محمّد (ص) بخوان به نام خدا

این صدا، رهگشای فردا، شد

مادری گفت: دخترم، خوش باش

شاهراهِ نجات، پیدا شد

بعثتِ عقل و عشق و آزادیست

علم و حلم و هنر، توانا شد

صلوات است نقل هرمجلس

دوست، نام تورا، پذیرا شد

نام تو شرط گفتن سخن است

با خدا گفت، هرکه گویا شد!

شهد نام محمدی (ص) دارد

این غزل ها، اگر پذیرا شد

عبدالعلی دماوندی- گرگان

در عهدِ جاهلیت و در مهد گورها

در موسم گدایی و شاهیِ کورها

فصلِ خزانِ دانش و فرهنگ و عدل و داد

در جلوه ی تداعیِ شمشیر و زورها

عصری که سِحرِ شعر به جانها نفوذ داشت

فخر و هجا به ایل و تبار و ستورها

نوری دمیده شد به دلِ فخر ِکائنات

چون موسی کلیم به تورات و طورها

برمصطفی خروشِ "بخوان" آمد از سروش

ختم رسل شد و به جهان داد نورها

مریم محمدیان- گرگان

وقتی که اقیانوس هم سفره ست با دریا

باید بگردد کعبه دور گنبد خضراء

باید چهل سال این شراب تازه بنشیند

تا پیرتر یوسف ببیند این زلیخا را

این چلّه را دف می زند جبریل و می‌جوشد

عشق از نگاه مست اشراقی گنبدها

در پرده‌ی کشف و شهود بید مجنونم

دارد قیامت می کند «قَد قامَتِ» لیلا

از کوه دائم ناله ی تنبور می آید

چون خلوت شمس الحق تبریز و مولانا

إقرا به اسم ربِّ نور انگور می ریزد

یا اَیُّها الساقی اَدِر کَاساً وَ ناوِلها

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها