شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۷ - ۱۸:۰۵
گزيده غزل جوان امروز با مقدمه يوسفعلی ميرشكاك

کتابی با عنوان «گزیده غزل جوان امروز» اخیرا از سوی شرکت انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. انتخاب غزل‌های این مجموعه توسط سعید بیابانکی صورت گرفته و میرشکاک بر آن مقدمه‌ای نوشته است./

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در اين مجموعه، غزل‌هايی از شاعرانی جوان چون صالح سجادی، مریم جعفری، مهدی جهاندار، محمود حبیبی، علیرضا رجبعلی‌زاده، مریم سقلاطونی، روشن سلیمانی، پانته‌آ صفایی، فریبا صفری، امین شیرزادی، آرش فرزام‌صفت، عباس کیقبادی، محمد مرادی، عالیه مهرابی، مهرداد عطایی و فاطمه قائدی گرد هم آمده است.

غزل‌های این مجموعه، از جسارت‌های زبانی و تصویری و روایی جوانانه بارور شده‌اند.

نمونه‌ای از شیوه روایی و تصویرسازی متفاوت را، می‌توان در غزلی از عباس احمدی برای جانبازی شیمیایی دید:

خواب دیدی شبی که جلادان، فرش دارالخلافه‌ات کردند/ گردنت را زدند با ساتور، به شهیدان اضافه‌ات کردند/ می‌خروشیدی: اینکه می‌بینید شیمیایی است، مومیایی نیست/ نه! ابوالهول‌ها نفهمیدند، متهم به خرافه‌ات کردند/ چارده‌ساله می‌شود... یا نه! چارده قرن، سخت می‌گذرد/ بی‌قراری مکن، خبر دارم، سرفه‌ها هم کلافه‌ات کردند/ زخم و کپسول‌های اکسیژن، چه می‌آید به صورتت مومن!/ تو بدانی اگر که تاول‌ها چه‌قدر خوش‌قیافه‌ات کردند/ شهرها برج مست می‌سازند، برج‌ها بت‌پرست می‌سازند/ شرق ما حیف، غرب وحشی شد، محو در دود کافه‌ات کردند/ «فکر بال تو را نمی‌کردند»، روح ترخیص می‌شد از بدنت/ و تو بالای تخت می‌دیدی، کفنت را ملافه‌ات کردند/ جا ندارند در هبوط خزه، سروها – جمله‌های معترضه –/ زود رفتی به حاشیه، ای متن! زود حرف اضافه‌ات کردند.

چند نکته درباره غزل عباس احمدی
انتخاب وزن عروضی مناسب، ایجاد پیوندهای تاریخی، استحاله‌‌های سوررئال

این غزل، از بهترین نمونه‌های غزل‌های سروده شده برای جانبازان شیمیایی است که در روایت خود، از المان‌های تاریخی گرفته تا عناصر زندگی روزمره امروزی و استحاله‌های سوررئال همزمان سود برده است. پیوندی که عباس احمدی بین این عناصر ایجاد کرده و استفاده‌ای که از استحاله‌های سوررئال در این بین گرفته، شایسته تقدیر است. وزن این غزل – تکرار فاعلاتن مفاعلن فعلن –
به لحاظ افزایش طول سطرها، اجازه چنین روایتی را به شاعر داده است. چنین روایتی را در بحرهایی چون مجتث و مضارع سالم، یا رمل و هزج مسدس، به سختی می‌شد پیش برد.

نمونه‌ای از استحاله‌های غزل عباس احمدی
ایجاد پیوندهای تاریخی در گستره وقایع تاریخ ایران
نمونه‌ای از استحاله‌های این روایت – که البته این یکی سوررئال نیست – در بیتی است که می‌گوید: «چارده‌ساله می‌شود... یا نه! چارده قرن، سخت می‌گذرد...» در همین مصراع، احمدی، چارده سال زجر کشیدن یک جانباز شیمیایی را در نتیجه سرفه‌ها و مشکلات دیگر، پیوند داده به زجری که ایرانی‌ها در طول چارده قرن گذشته برده‌اند: ترکتازی‌های ترکان غُز در نواحی شرقی ایران و بعدها مغولان در تمام ایران، همه سرکوب‌های خلفای عباسی علیه ایرانیان رافضی و معتزلی و شیعی، ظلم حکمرانان غزنوی و سلجوقی و بی‌کفایتی شاهان پایانی دوره صفوی و سپس، خونریزی‌های آغامحمدخانی و آغاز بی‌آبرویی‌های گلستانی و ترکمانچایی و حرمسراهای فتحعلی‌شاهی و ناصری و بی‌کفایتی‌های احمدشاهی و ... . تمام این‌ زجرهای چارده قرنی، در همین یک بیت، در بیانی به غایت چکیده و موثر، به زجر چارده ساله یک جانباز شیمیایی پیوند خورده است: از یکی می‌توان به دیگری رسید. 

همزمان، با توجه به بیان شاعر که: «چارده ساله می‌شود...»، می‌توان به این خروجی رسید که از نگاه شاعر، این جانباز، چارده سال پیش که شیمیایی شد، تولد دوباره‌ای را تجربه کرده و این تولد، میلادی است که عمری برابر با عمر اسلام را برای او به ارمغان می‌آورد. ایجاز این بیت و این همه خوانش ممکن از یک مصراع(سطر)، در دیگر بیت‌های این غزل هم تکرار شده است.  

چهار تصویر در یک مصراع
در بیت آخر تصویرسازی دیگری می‌بینیم: در نگاه شاعر این غزل، آن جانباز زجرکشیده، متن ماجراست؛ ولی به حاشیه کشیده ‌شده. از نظر او این جانباز، سروی است بلند قامت، ولی در گیراگیر هبوط و سقوط مشتی خزه، به مثابه جمله‌ای معترضه نمایش داده می‌شود. 

در همین تشبیه مضمری که بین «مشبه سرو» و «مشبه‌به جمله‌های معترضه» صورت گرفته، شاعرانگی آشکاری است: جمله‌های معترضه، بلندند، و سرو نیز کشیده قامت است. در این بین، وجه شبه، وجه شبه دوری نیست؛ ولی بسیار بدیع و نامنتظر می‌نماید. سرو در قاموس ادب فارسی، همیشه مشبه‌بهی بوده برای قامت بلند محبوب. در این‌جا، یک بار بدون اشاره به قامت بلند این جانباز، او به سرو بدل شده، و بار دیگر باز به شکلی مضمر، جمله‌ معترضه به جای سرو نشسته. چکیدگی و اختصار و ایجاز بیانی شاعر در این غزل، جای سپاس و تقدیر دارد.

نمونه‌های دیگری از چنین زبان قدرتمندی در دیگر غزل‌های این مجموعه نیز به چشم می‌خورد. نمونه‌ای دیگر، قصیده بلند بسیار زیبایی است که صالح سجادی در رثای امام هشتم سروده است. 

قصیده صالح سجادی برای امام هشتم(ع)
هشت حبه انگور و هشت طبقه بهشت
در این شعر، در مسموم ساختن امام هشتم بنا به روایت مشهور مسموم ساختن آن حضرت با خوراندن انگور به ایشان، هشت مرحله تصویر شده. این که تعداد حبه‌ها هشت تاست، خود از دقت نظر شاعر حکایت دارد: بهشت صاحب هشت در (یا طبقه) است و جهنم، دارای هفت در(یا طبقه). هشت حبه‌ای که شاعر در این قصیده می‌آورد، به معنای این است که حضرت با خوردن هر یک از این حبه‌ها، گامی به بالاترین طبقه بهشت و اعلی علیین نزدیک می‌شوند.

ایجاد پیوند بین روایت مسمومیت دو امام دوم و هشتم(ع)
در یکی از بیت‌های آغازین این قصیده، می‌خوانیم: «دومین حبه را که می‌خوردی، جعده هم در کنار مامون بود/ جگری تکه تکه می‌شد تا، تشتی از خون به قصه جان بدهد». جعده، دختر اشعث بن قیس و همسر امام حسن مجتبی(ع) بود که به تحریک معاویه و به هوای وعده او مبنی بر تزویج با یزید در صورت زهر خوراندن به حضرت، امام حسن را به شهادت رساند؛ که البته معاویه به وعده خود عمل نکرد.  

نقش موثر واج‌آرایی حرف «ج» در شکل دادن به فضای بیت
حال در این بیت، شاعر، جعده را در کنار مامون می‌نشاند و بر الگوی متناوب شهادت دو امام(ع) با زهر، تاکید می‌کند. جدا از استفاده موثر معنایی از بردن نام این دو(جعده و مامون) در کنار هم، استفاده لفظی و واج‌آرایی در حرف «ج» در سه کلمه «جعده» و «جگر» و «جان»، فضای حسی موثری می‌سازد که بر تاثیر زهر در جگر دو امام شیعه تصریح می‌کند. همچنین، توالی این سه کلمه، که از «جعده» آغاز می‌شود، ماجرای «جگر» را به ذهن می‌آورد و با «جان» به پایان می‌رسد، هوشمندانه است: در چنین توالی‌ای، گوشه چشمی به «جان» پایدار دو امام و زنده بودن آن دو هست. 

تصویر و تعبیر نادر مصراع دوم: «جگری تکه تکه می‌شد تا، تشتی از خون به قصه جان بدهد»، از تعریف و تمجید بی‌نیاز است. اما نکته مهمی درباره تشت خون هست که ندانستن آن، باعث می‌شود مخاطب صرفا از زیبایی تعبیر لذت ببرد و به چرایی آمدن چنین تصویری آگاه نشود. 

چرا تشت خون؟
در روایات هست که امام حسن(ع) فرمود تا کنون چندین بار به من سم داده بودند، اما این بار فرق می‌کرد و فهمیدم که زهر، اثر خود را کرده است. در این روایت، که زمخشری در کتاب «ربیع الابرار» آن را نقل کرده، آمده است که حضرت، دو ماه پس از زهر خوردن در حیات بودند و زهر تا آنجا اثر کرد که «تشت خون» از برابر امام برمی‌داشتند. تشت خونی که در این بیت هست، تشت خونی است که از روایت مسموم کردن امام دوم، به شعر و روایت مسموم شدن امام هشتم، راه یافته.  

ایهام در لفظ «رضا»

اما در بیت هشتم، می‌خوانیم: «چارمین حبه خم شدی از درد سر به تعظیم دوست زانو زد/ مرد تسلیم را همان به که کمرش را رضا، کمان بدهد.»

مصراع دوم این بیت، از یک سو به امام هشتم(امام رضا (ع)) اشاره می‌کند که پس از خوردن چهارمین حبه، از شدت درد مسمومیت، کمر خم می‌کنند و انگار، به تعظیم دوست – حضرت حق – خم شده‌اند. ولی «رضا» در مصراع دوم، همزمان، مقام رضای عرفانی را نیز به ذهن متبادر می‌کند که در عرفان ایرانی بارها تکرار شده؛ از مقامات ژنده‌پیل (احمد جام) گرفته تا طبقات‌الصوفیه و مناجات‌نامه خواجه عبداله انصاری و بسیاری کتاب‌های دیگر. این قصیده، از بهترین نمونه‌های شعرهای این مجموعه است که البته در وبلاگ شخصی شاعر آن هم آمده.

«گزیده غزل جوان امروز» به انتخاب سعید بیابانکی و با مقدمه یوسفعلی میرشکاک،‌ اخیرا از سوی شرکت انتشاراتی سوره مهر در شمارگان: 2500 نسخه و قیمت 1600 تومان به چاپ رسیده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها