شمسالملوك مصطفوي، مدرس فلسفه، در نشست «گفتوگو در هرمنوتيك فلسفي گادامر» گفت: معتقدان به هرمنوتيك عقيده دارند كه گفتوگوي هرمنوتيكي به فهم متقابل فرهنگها كمك ميكند، زيرا در اين گفتوگو، فهم ديگران نيز صاحب حقيقت و ارزش قلمداد ميشود.\
صابري در ابتداي سخنانش درباره گادامر و چيستي هرمنوتيك گفت: در هرمنويتك نوعي فهم از متن به واسطه يك آگاهي حاصل ميشود كه در اين آگاهي، تاريخ، سنت و زبان دخالت دارد.
وي هرمنوتيك را علمي خواند كه به فرآيند فهم انسان شكل كاملتري ميدهد و گفت: گادامر از سه فيلسوف تاثير زيادي گرفت كه افلاطون از جمله آنهاست. او گفتوگوي افلاطوني را در هرمنوتيك مورد توجه قرار داد. در واقع، گفتوگو يكي از راههاي به دست آمدن فهم هرمنوتيكي است.
مدرس حوزه فلسفه با اشاره به انتقادهاي گادامر به علم تجربي دوران مدرن گفت: وي كه يكي از فلاسفه پستمدرن به شمار ميآيد، تفكر علمي ـ تجربي دوره مدرن را داراي ابزارهايي ميداند كه تنها نيازهاي مادي را برطرف ميكنند. به زعم او، اين نوع تفكر به كلي در برابر مسايل و نيازهاي معنوي انسان خاموش است. اين انتقاد او در واقع متوجه پوزيتيويستهاست.
وي افزود: انتقاد ديگر گادامر از علم تجربي، مربوط به عدم توانايي آن در توصيف هنر است. او هرمنوتيك را هنر فهميدن معرفي ميكند و اين فهم را تنها بر پايه گفتوگوي سقراطي محقق ميداند.
صابري با اشاره به تفاوت انديشه گادامر با هگل درباره تاريخ گفت: گادامر برخلاف هگل براي تاريخ هويتي مستقل قايل نيست. او تاريخ را جداي از انسان نميداند و معتقد است كه انسان همواره در حال نو شدن است. او عنصر تاريخ را همچون غنچهاي ميداند كه به دست انسان شكوفا ميشود.
وي افزود: به زعم گادامر، اگر افراد درباره سنتها به توافق برسند، زبان مشترك خواهند يافت. جنس معرفت در علوم طبيعي با علوم انساني متفاوت است، زيرا حقيقت در علوم انساني متكثر است. به اعتقاد گادامر، فهم انسانها از متون هميشه بر اساس پيشدارويها شكل ميگيرد و اين درك و پيشداوري به سنتي بستگي دارد كه افراد در آن واقع شدهاند.
صابري يادآور شد: گادامر به تاويل (بازگرداندن متن به حقيقت اوليه) اعتقادي ندارد و تلاش براي يافتن مقصود نويسنده را رد و حقيقت متن را در تفسير آن جستوجو ميكند.
سپس مصطفوي ابتدا تاريخچهاي از هرمنوتيك ارايه كرد و گفت: هرمنوتيك در دوره پيشامدرن ابزاري براي فهم ظاهر متن بود، اما در دوره مدرن به روشي براي فهم عيني علوم انساني تبديل شد.
وي گادامر را طلايهدار هرمنوتيك در دوره پسامدرن ناميد و درباره جوهره فلسفي هرمنوتيك او گفت: او بر پرهيز از روش تاكيد داشت و معتقد بود نبايد فهم را هستيشناسي كرد. به باور او، تاريخ و الهيات و اموري از اين دست، بيگانه از ما نيستند، به همين دليل شناخت آنها نيازي به روش ندارد. نياز نداشتن علوم انساني به روش ،اصليترين تفاوت آن با علوم تجربي است.
اين مدرس دانشگاه ادامه داد: در هرمنوتيك، فهم ما از يك متن در دورههاي مختلف، متفاوت است. گادامر بر اين باور بود كه حقيقت، روشبردار نيست و نميتوان با استفاده از روش به حقيقت رسيد. علوم انساني با فهم سر و كار دارد و حقيقت ثابت و مشخصي در آن موجود نيست.
وي يادآور شد: تنها يك فهم حقيقي وجود ندارد، زيرا فهم وابسته به انسان است. گادامر فهم را يك رخداد و حادثه توصيف ميكند، يعني اين كه ما هميشه منتظر يك فهم مشخص نيستيم.
مصطفوي سوالي طرح كرد و گفت: اگر فهم، يك حادثه است و نميتوان با روش خاصي به آن رسيد، بنابراين چه بايد كرد؟ گادامر به اين پرسش اينگونه پاسخ ميدهد كه اين فهم از طريق ديالكتيك يونانيان قابل دستيابي است.
وي افزود: در هرمنوتيك ابتدا بايد به پرسشي برسيم كه متن در پاسخ به آن نوشته شده است، سپس اين متن بايد پاسخي براي پرسشهاي امروز من داشته باشد. اين موارد در گفتوگوي هرمنوتيكي اهميت زيادي مييابند.
مصطفوي در پايان سخنش گفت: معتقدان به هرمنوتيك عقده دارند كه گفتوگوي هرمنوتيكي به فهم متقابل فرهنگها كمك خواهد كرد، زيرا در اين گفتوگو فهم ديگران نيز صاحب حقيقت و ارزش قلمداد ميشود.
سپس صابري، غرابت و الفت متن را دو نكته مهم ديگر در هرمنوتيك برشمرد و گفت: غرابت به معناي نوشته شدن متن در دورههاي گذشته و الفت به معناي تفسير متن در سنتي كه مفسر در آن قرار دارد، است.
وي افزود: گادامر معتقد است كه هرمنوتيك در فرآيند فهم واقع ميشود و به دنبال مقصود نويسنده نيست. هر متني آبستن زايشهاي جديد است، زيرا هر دورهاي پرسشها و نيازهاي وژه خود را دارد و با پيشداوريهاي خود سراغ فهم متن ميرود.
نظر شما