دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۷
همراهی واقعيت و تخيل، عامل شكوه يك پديده داستانی

بلقيس سليماني در نشست نقد رمان "ملاقات در شب آفتابي" نوشته علی موذنی، گفت: نويسنده بر واقعي بودن شخصيت‌ها و تقابل واقعيت و تخيل تاكيد دارد. در حالي كه درباره يك قهرمان، بايد از فُرم حماسي استفاده شود. ما در واقعيت تغيير ايجاد مي‌كنيم، چون به تنهايي نمي‌تواند عامل شكوه يك پديده باشد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) نشست نقد و بررسي رمان "ملاقات در شب آفتابي"، نوشته علي موذني، عصر ديروز (16 خرداد 89)، با حضور بلقيس سليماني، داستان نویس و منتقد ادبی در فرهنگسراي پايداري برگزار شد.

سليماني در ابتداي اين نشست، با اشاره به انتشار 6 چاپ از كتاب "ملاقات در شب آفتابي" در مدت 10 سال توسط انتشارات قدياني، درباره ساختار داستان اين اثر گفت: قصه كتاب "ملاقات در شب آفتابي" از 4 بخش تشكيل شده است. در بخش اول با زندگي شخصي به نام كريم صفايي كه در معاونت فرهنگي بنياد جانبازان مشغول به كار است آشنا شده و در بخش ديگر مصاحبه‌اي از جانباز، حجت كياني مي‌خوانيم.

وي اضافه كرد: در اين مصاحبه، كياني، از زندگي، چگونگي ورود به جبهه و جانباز شدن و از دست دادن قدرت بينايي‌اش صحبت مي‌كند. بخش سوم، مصاحبه با جانباز ديگري با نام اصغر حسيني را دربر دارد و در بخش چهارم، كريم صفايي كه مصاحبه‌هاي ضبط شده اين 2 نفر را پیاده کرده، متوجه آشنايي و نقطه مشتركي در گفت‌وگوهاي كاملا مستقل آن‌ها شده و تصميم مي‌گيرد پس از سال‌ها براي هر 2 ملاقاتي را ترتيب دهد و اين اتفاق رمانتيك صورت مي‌گيرد.

اين منتقد ادبي با اشاره به شيوه تنظيم روزنامه‌نگارانه و پرسش و پاسخي و همراه با سوال‌هاي كاملا كليشه‌اي مصاحبه‌هاي اين اثر اظهار داشت: حجم بسياري از اين اثر را مصاحبه‌هاي حجت كياني و اصغر حسيني در برگرفته كه همين موضوع انتقاد برخي كارشناسان را مبني بر رمان نبودن قالب آن، به دنبال داشته است. اين در حالي است كه به اعتقاد عده‌اي ديگر، هدف علي موذني از كاربرد اين شيوه، استفاده از ساختاري جديد براي موضوعي قديمي بوده است.

بلقيس سليماني در ادامه سخنراني خود، محور اصلي رمان "ملاقات در شب آفتابي" را تاثير برخورد 2 جانباز بر نفر سوم يعني كريم صفايي دانست و تصريح كرد: چگونگي شكل‌گيري يك داستان، سوژه اين اثر شده و علي موذني، چگونگی نوشته شدن يك داستان و نويسنده شدن يك نويسنده را نمايان كرده است.

وي با اشاره به جمله ابتدايي كتاب "ملاقات در شب آفتابي"؛ " اشخاص این کتاب خیالی نیستند و مؤلف برخود واجب می‌داند که نشانی و شماره تلفن اشخاص حقیقی کتاب را در اختیار خوانندگان علاقه‌مند به ماجراهای واقعی قرار دهد"، خاطر نشان كرد: نويسنده بر واقعي بودن شخصيت‌ها و تقابل واقعيت و تخيل تاكيد دارد. در حالي كه درباره يك قهرمان، بايد از فُرم حماسي استفاده شود. ما در واقعيت تغيير ايجاد مي‌كنيم، چون واقعيت به تنهايي نمي‌تواند عامل شكوه يك پديده باشد.

سليماني اضافه كرد: نثر، ريتم كندي پيدا كرده و بدون هرگونه جاذبه و كششي، كلمات، چهره حماسي خود را از دست داده‌اند.

اين منتقد ادبي درباره بخش پاياني كتاب "ملاقات در شب آفتابي" اظهار داشت: در قسمت‌هايي از اين اثر، سير نويسنده شدن كريم صفايي و چگونگي جدال وي با ويراستار، منتقد و نظريه‌ها ادبي ديده مي‌شود كه با فرض محور بودن بخش ديدار 2 جانباز پس از سا‌ل‌ها، حذف اين بخش‌ها، ضربه‌اي به بدنه اصلي داستان وارد نمي‌كند.

وي با اشاره به "تصادف"، به عنوان عنصري كه به فوريت قابل تشخيص نيست، تصريح كرد: تصادف‌ها سبب شكل‌گيري اين داستان شده اند. به عبارتي ممكن است هر چيزي اتفاق بيفتد، اما بايد ديد كه اين وقايع در جهان داستان با منطق همراه‌اند يا خير؟ براي مثال؛ در اين كتاب 2 رزمنده در منطقه عملياتي تصادفا برخورد مي‌كنند، تصادفا در يك روز با يكي در تهران و ديگري در شهرستان مصاحبه مي‌شود، تصادفا كريم صفايي هر 2 نوار مصاحبه را پياده مي‌كند و تصميم مي‌گيرد داستاني درباره اين حوادث بنويسد.

بلقيس سليماني درباره پايان خوش اين رمان گفت: در اين رمان، مطابق پسند ذهن مخاطب همه چيز سر جاي خود قرار گرفته و پايان خوشي را رقم زده است. اين در حالي است كه امروزه مي‌گويند، وظيفه ادبيات داستاني، ايجاد انسجام در ذهن مخاطب نيست. بلكه بايد ذهن را دچار سوال كند تا خواننده هر پاياني كه بخواهد رقم بزند و در رمان سهيم باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها