پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۵
درون هر کودکی، فیلسوفی نهفته است

دكتر سعيد ناجي در نشست «فلسفه براي كودكان» گفت: بررسی‌ها نشان مي‌دهد که کودکان فیلسوف‌تر از بزرگ‌سالانند و سوالات فلسفی آنان شاید هیچ‌گاه به ذهن بزرگ‌ترها خطور نكند، چرا كه شرايط آموزشي جوامع، روحيه پرسش‌گري افراد را با ارايه پاسخ‌های کلیشه‌ای و اصرار براي قبول آنان از ميان مي‌برد./

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، این نشست عصر دیروز (چهاشنبه اول ارديبهشت) با حضور دکتر سعید ناجی و دکتر ترانه وفایی، کارشناس، نویسنده و مربی فلسفه برای کودکان، در سراي اهل قلم خانه كتاب برگزار شد. دبیری این نشست به عهده احسان عباسلو بود.

در ابتدا، عباسلو  به طرح سوالاتی پرداخت و گفت: به نظر می‌رسد تعریف فلسفه برای کودکان با فلسفه بزرگسالان متفاوت باشد. آیا این نظر درست است و در این صورت فلسفه چگونه می‌تواند برای کودکان قابل اعمال باشد؟

سعید ناجی در پاسخ به این سوال گفت: مدت‌هاست که فلسفه در تمامی کشورها تنها به دانشکده‌‌ها محدود شده و ارتباطی میان آن و مردم وجود ندارد. فلاسفه در گروه‌های فلسفی دور هم گرد می‌آیند و مسایل دشوار انتزاعی را به بحث می‌نشینند و به دلیل درگیر بودن با سوال‌های پیچیده فلسفی، وقتی برای پاسخ دادن به سوالات مردم ندارند.

وی افزود: تاکنون افراد زیادی برای کاربردی‌تر کردن فلسفه کوشیدند و در این راستا کارهای مفیدی انجام شد. در نهایت «متیو لیدمن» بنیان‌گذار فلسفه برای کودکان، به گفته خودش فلسفه را با جامعه که مانند آب و نفت از هم گریزان بودند، با یکدیگر عجین کرد.

وی افزود: با توجه به دیدگاهی که گفته شد، فلسفه در این دیدگاه همانی نیست که در دانشگاه ها تدریس می‌شود، بلکه فلسفه آماتور است. این فلسفه در نزد افرادی وجود دارد که دغدغه‌های فلسفی دارند و همواره به دنبال پاسخ سوالات‌شان بوده، به تحقیق می‌پردازند. بنابراین در تعریف دوم فلسفه به تحقیق نزدیک می‌شود.

ناجی ادامه داد: در بررسی‌های انجام شده مشخص شد که کودکان فیلسوف‌تر از بزرگ‌سالانند. سوالات فلسفی که به ذهن آنان راه می‌یابد، شاید هیچ‌گاه بزرگ‌ترها به ذهن خود نمی‌آورند و همواره به پاسخ‌های کلیشه‌ای برای آنان اکتفا می‌کنند.

وی با بیان این که «با توجه به کنجکاوی ذاتی و شگفتی بیشتری که در کودکان وجود دارد، باید آنها را فیلسوف‌تر از بزرگ‌سالان پنداشت» گفت: انسان‌ها ضمن بزرگ شدن‌شان کنجکاوی‌های کودکی را به صورت خودکار از دست می‌دهند که این امر از شرایط آموزش و پرورش و فرهنگی ناشی می‌شود، چرا که پاسخ‌های ثابتی را ارایه و افراد را وادار به قبول آن می‌کنند.

وی در تشریح سخنانش گفت: بر اساس اعتقادات آموزشی جوامع، این پاسخ‌ها از سوی دانشمندانی به‌نام کشف شده و نباید آنها را زیر سوال برد. این شرایط آموزشی اجازه اظهارنظر به کودکان نمی‌دهد و به آنان می‌قبولاند که انسان‌های ضعیفی‌اند. این موضوع به تدریج در ذهن انسان‌ها جای گرفته و با آن بزرگ می‌شود. همچنین گرفتار آمدن در هجوم تبلیغات، مدها و موج‌های فکری مختلف، به از میان رفتن این ذهن پرسش‌گر دامن می‌زند.

در ادامه، عباسلو پرسش دیگری را طرح کرد و گفت: در فلسفه برای کودکان روش سوال کردن آموزش داده می‌شود یا این که بیشتر تلاش‌ها به یافتن پاسخ‌ها معطوف است؟

ناجی در پاسخ به این سوال گفت: پرسیدن سوال‌های خوب، بخشی از فلسفه است و پاسخ گفتن به این سوالات بخش بعدی و تکمیلی آن به شمار مي‌آيد. فلسفه برای کودکان هشت مهارت را به مخاطبان خود می‌آموزد که یکی از مهم‌ترین آنها، روش سوال کردن است. مسایل زمانی طرح می‌شوند که یک پرسش قابل فهم مطرح شود.

وی افزود: پرسش کردن، به مهارت‌های زبانی و فکری نیاز دارد؛ بنابراین باید واژه‌ها، مفهوم‌سازی و معناسازی را به کودکان آموخت. در این روش به کودکان قالب‌های فکری آموخته می‌شود تا آنان با سهولت بیشتری سوال كرده، سپس استدلال کنند. به بیان دیگر؛ کودکان در این نوع از فلسفه راه رفتن را یاد می‌گیرند، نه مسیر را.

در ادامه، ترانه وفایی، نویسنده، ناشر و مدرس در حوزه فلسفه برای کودکان، ابتدا سوالاتی را در این حوزه مطرح کرد و گفت: به گمان من و بسیاری دیگر از متخصصان، ارایه فلسفه برای کودک و بزرگسال تفاوتی ندارد و تفاوت در انتظار این دو قشر از فلسفه است. بزرگسالان از فلسفه انتشار بی‌حد و حصر داشته، می‌خواهند از نگرانی‌ها رهایی یابند، اما کودک این‌گونه نمی‌اندیشد. هنگامی که از مفاهیم فلسفی با بزرگ‌ترها سخن می‌گوییم، پیش‌زمینه‌هایی نظیر اعتقادات آنان در نظرات‌شان دخیل است، اما کودک این‌گونه نیست و مسایلش را بدون هیچ پیش فرض و بسیار ساده بیان می‌کند.

وی افزود: مطلب دیگر این که به تجربه دیده شده، در بسیاری از کارگاه‌های فلسفه برای کودکان، کودک بدون هیچ پیش زمینه‌ای وارد کلاس می‌شود، اما با چه هدفی؟ در این فلسفه سعی می‌شود راهی مستقیم برای بهتر اندیشیدن و نگریستن پیش پای کودک گذاشته شود و آن؛ راه تفکر است.

وفایی با بیان این که «همواره در تاریخ فلسفه میان فلسفه و کودکی پیوند وجود داشته است» گفت: باید دریافت که در فلسفه چه جای پایی از کودکی دیده می‌شود و در کودکی چه اثری از فلسفه.

وی با بیان این که «نام فلسفه در ابتدا انسان را به وحشت می‌اندازد» گفت: فلسفه کار دشواری است و نمی‌توان به راحتی به درک فلسفی دست یافت، اما می‌توان بدون فلسفه زندگی کرد و زنده ماند! می‌توان گفت که همه تفکرات ما الزاما فلسفی نیستند. هدف از آموزش فلسفه به کودکان، محکم‌تر کردن پایه های زندگی آنان است.

وی افزود: گفتم که بدون فلسفه نمی‌میریم، اما آیا این کافی است و خواسته‌هایمان برآورده می‌شود؟ آیا بهتر نیست کودک و نوجوان عمل اندیشیدن و روش تفکر را وارد زندگی کند و به زندگی‌اش عمق بیشتری دهد؟ کودک با فلسفه درخواهد یافت که زندگی تنها برای خوردن و آشامیدن نیست و او قادر است با فراگیری روش اندیشیدن، زندگی بهتری بسازد.

وفایی با بیان این که «نخستین سوالات فلسفی بشر معمولا با سوالات کودکان یکسانند» گفت: سوالاتی مثل از کجا آمده‌ایم؟ چگونه آمده‌ایم؟ به کجا می رویم؟ خدا کجاست؟  منشأ شکل‌گیری فلسفه‌اند و با سوالاتی که در ذهن کودک ایجاد می‌شوند، تفاوت چندانی ندارند.

وی افزود: در روند فکر کردن، سوالات فلسفی ایجاد می‌شوند. به قول افلاطون و سپس ارسطو، فلسفه با حیرت کردن آغاز می‌شود. کودک نیز نسبت به همه چیز ابراز حیرت می‌کند، اتفاقی که در بیشتر بزرگ‌ترها نمی‌افتد. برای بزرگسالان همه چیز عادی است، اما برای فیلسوف، دنیا پر از رمز و راز است. فیلسوفان و کودکان جهان را پر از راز می‌بینند و در نظر آنان، همیشه چیزهایی برای آموختن وجود دارد.

وی فلسفه را روشی برای جست‌وجوی حقیقت و تشخیص افکار نادرست دانست و گفت: اگر فلسفه با روش درست به کار گرفته شود، نظیر نرم‌افزاری است که همه موارد نادرست را حذف می‌کند و می‌دانیم که پرسش از درست و غلط بودن موضوعات، همیشه سوال تاریخی بشر به شمار آمده است.

در ادامه، عباسلو به طرح سوال دیگری پرداخت و گفت: آیا به لحاظ سنی فلسفه برای کودکان مفید است، زیرا برخی از روان‌شناسان نظیر پیاژه معتقدند انسان تا دوازده سالگی قادر به فراگیری نیست و از روش‌های قیاسی به جای تفکر بهره می‌گیرد. آیا تاکنون بازخوردی از آموزش فلسفه برای کودکان گرفته شده تا این نظر رد یا اثبات شود؟

ناجی پاسخ این سوال را این گونه شرح داد: آرای پیاژه نظیر سایر نظرات نقد شده و آزمایش‌های علمی انجام شده نشان می‌دهند که ذهن کودک حتی در سن یک سالگی و کمتر از آن نیز قدرت تفکر را داراست. یکی از منتقدان پیاژه، «گرت متیوز» به این نتیجه رسید که کودکان قادرند حتی در سن پنج و شش سالگی استدلال‌های انتزاعی داشته باشند. پیاژه معتقد بود که کودکان نمی‌توانند مسایل انتزاعی را درک کنند و «لیدمن» با تغییر کوچکی این جمله را اصلاح کرد و گفت: «کودکان اگر نخواهند، نمی‌توانند مسایل انتزاعی را درک کنند.»

دبیر این نشست سوال دیگری را مطرح کرد و گفت: آیا با توجه به رویکردهای روان‌شناسی، مکاتبی در حوزه فلسفه برای کودکان شکل گرفته است یا خیر؟

ناجی در پاسخ به این سوال، فلسفه برای کودکان را نهضتی برشمرد که در بیش از 150 کشور جهان آغاز شد و گفت: علاقه و اشتیاق بسیاری به این موضوع وجود دارد؛ به گونه‌ای که سالانه چهار کنفرانس بین‌المللی در این باره برگزار می‌شود. شاید لزومی به ایجاد مکتب خاصی نباشد.

در ادامه، دبیر نشست سوال دیگری را مطرح کرد مبنی بر این که «حضور پررنگ دین در جوامع سنتی و رویکردهای دینی و معرفتی در نظام آموزش، چه تأثیری بر آموزش فلسفه به کودکان دارد و آیا تعارضی میان اخلاقیات از پیش فرض شده دینی با آموزش‌های فلسفی شکل نمی‌گیرد؟»

ناجی پاسخ داد: یکی از رویکردهای اصلی فلسفه برای کودکان از ابتدای پیدایش، اخلاق بود. در این فلسفه به کودک گفته نمی‌شود دروغ بد است، به والدینت سلام کن و چیزهایی از این قبیل، بلکه در این روش به اکتشاف اهمیت بسیار داده و راه‌ها را به کودک نشان می‌دهند تا به تنهايي، خوبی و بدی اعمال را درک کند. او در این روش اخلاقیات را به صورت طوطی‌وار فرانمی‌گیرد.

وی افزود: هنگام به میان آمدن مباحث دینی در این روش باید گفت که اگر کودک به درستی بیاموزد، سراغ عقاید نادرست نخواهد رفت. ما به فطرت پاک کودک معتقدیم، فطرتی که اگر با روش اندیشیدن همراه شود، هیچ مشکلی به وجود نخواهد آمد.

ترانه وفایی نیز در پاسخ به این سوال چنین گفت: به طور کلی کودکان در مسایل اخلاقی از بزرگ‌ترها پیروی می‌کنند، اما واقعیت این است که ذات آنان آزاد است و دوست دارند داستان زندگی‌شان را خودشان بسازند و قهرمان آن باشند. کودکان در اعمال این آزادی دچار مشکلند، زیرا تا مدت‌ها نمی‌توانند عملکرد اخلاقی‌شان را بدون تقلید از بزرگ‌ترها اجرا کنند.

وی نگاه کودکان به زندگی را ماورایی توصیف کرد و گفت: ماورایی دیدن کودکان برای بزرگسالان غریب است. کودک به دلیل این ویژگی جسارت بسیاری در دیدن دارد. «پیکاسو» نقاش اسپانیایی سبک کوبیسم، می‌گوید: "من در هشت سالگی یک رافائل بودم، اما سال‌های طولانی باید می‌گذشت که مانند یک کودک نقاشی کنم."

در ادامه، عباسلو پرسش دیگری را مطرح کرد مبنی بر این که «آیا متدولوژی خاصی برای ببان مفاهیم فلسفی به زبان ساده برای کودکان تعریف شده است ؟»

وفایی در پاسخ به این سوال گفت: در دنیای امروز همان‌گونه که ایسم‌ها از میان رفتند، متدولوژی خاصی نيز تجویز نمی‌شود، زیرا حوزه تفکر کودک نمی‌تواند تنها یک روش داشته باشد. البته روش‌هایی تعریف شده‌اند که نمی‌توان نام متدولوژی را بر آن نهاد که یکی از آنها، حرکت از متن است. به این معنا که متنی را بخوانیم و سپس پرسش و پاسخی از آن بسازیم. 

سپس، ناجی گفت: پس از شکل‌گیری مکتبی با نام فلسفه برای کودکان در آمریکا، این مکتب به سایر مناطق رسید و در هر یک از کشورها موارد بسیاری بر آن افزوده شد. به عنوان مثال در مالزی، فلسفه اسلامی نیز به زبان کودکان بازگو می‌شود، اما با وجود تنوع روش‌ها، وحدت نظری میان فعالان این حوزه وجود دارد و آن، اجرای حلقه کندوکاو است که جمعی از کودکان را دربر می‌گیرد. آنان دور هم جمع شده، مربی در کنار آنها قرار می‌گیرد. هدف این جمع نیز تحقیق است.

وی افزود: این تأکید وجود دارد که از داستان‌ها باید دیالوگی میان کودکان و نوجوانان به وجود آورد که سپس تبدیل به تأمل شده، به نتیجه برسد و در نهایت به خوداصلاحی مخاطب بیانجامد. این موضوع به ویژه درباره مسایل اخلاقی اهمیت دارد. در این روش کودکان خودشان نتایج را کشف می‌کنند و بنابراین همیشه آن را به خاطر می‌سپارند.

وفایی سوالی مبنی بر این که «آیا کودکان بافراگیری فلسفه ضربه می‌خورند یا خیر؟» مطرح کرد و توضيح داد: روشي كه در فلسفه برای کودک در پيش گرفته مي‌شود، براي جلوگيري از اين ضربه مهم است. افرادی باید به تدریس این نوع فلسفه بپردازند که برخی از مسایل برایشان حل شده باشد، چرا که در درون هر کودکی، فیلسوفی نهفته است که اگر زیاد بزرگ شود، به انفجار و نابودی خواهد انجامید!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط