به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سید عبدالمجید کیانی، نوازنده سنتور و مدرس موسیقی ایرانی، تحصیلکرده دانشگاههای تهران و سوربن و نویسنده کتاب شناخت هنر موسیقی، مهمان چهل و هشتمین قسمت برنامه «سپنج» با اجرای علی درستکار بود.
این هنرمند در ابتدا و در پاسخ به مجری برنامه «سپنج» درباره اینکه فرق موسیقی و موزیک چیست و کدامیک درست است گفت: «اینطورکه فارابی شرح میدهد موسیقی همان موزیک است که از یک واژه یونانی آمده و وقتی آن را به فارسی ترجمه میکند آهنگ میشود، بنابراین موزیک در زبان عربی و فارسی همان موسیقیست و یکی است.»
کیانی به درستکار گفت: «ما با دو نوع اجرا مواجه هستیم، یک نوع علم و یکی دانش کار است، درباره علم نظری کارهای بسیاری انجام شده، دانشمندان بزرگی مانند ابنسینا درباره موسیقی رساله دارد، فارابی در کنار فیلسوف بودن موسیقیدان است، بنابراین درخصوص علم نظری دانش خوبی داریم. در زمینه عمل باید گفت موسیقی مثل زبان است که بهصورت شفاهی انتقال پیدا میکند، اصل موسیقی بدون کلام است و صوت اصلاً نوشتنی نیست.»
او ادامه داد: «در آموزش ابتدا باید موسیقی را شنید و یاد گرفت، موسیقی مانند نگارگری است و ظرافتهای زیادی دارد، آموزش این ظرافتها از طریق کتاب نبود بلکه شفاهی بود، بنابراین ما در یک فرهنگ هنری شفاهی هستیم.»
قواعد موسیقی خودمان را فراموش کردیم
این موسیقیدان توضیح داد: «ما روشنفکری خودمان را براساس فرهنگ خودمان مدرن نکردیم، درحالیکه اروپا در زمینه موسیقی، در دوره رنسانس موسیقی را براساس گامهای کلیسایی مدرن کرد، اما ما برعکس، آنچه از قواعد گذشته درباره موسیقی داشتیم حذف کردیم و قواعد موسیقی را براساس تئوری کلاسیک موسیقی غرب بنا گذاشتیم، درحالیکه در متون قدیمی ما، این جریان متفاوت است.»
کیانی بیان کرد: «موسیقی به گذشته خودش ارتباط دارد، ما ایرانیها هرچه احساس کنیم آهنگی که میشنویم، ریشه در فرهنگمان دارد بیشتر آن را دوست داریم، نوآوری در موسیقی خوب است اما گاهی تاثیر موسیقی قدیمی را ندارد و مردم هنوز موسیقی گذشتهشان را دوست دارند.»
ویژگی موسیقی ایرانی بداهه نواختن آن است
این موسیقیدان به مجری برنامه سپنج گفت: «یکی از ویژگیهای موسیقی ما بداهه نوازی است، یعنی موسیقیدان باید روی صحنه آهنگ خلق کند، اما اگر به آثار گذشته توجه نکند در یک فضای خالی و بی محتوا چنین کاری از او ساخته نیست، برای همین با گذشته باید ارتباط برقرار کند و چنین کاری به سالها زمان نیاز دارد. مانند قصه است، وقتی میخواهی یک قصه را بیان کنی نیاز است آن را از گذشته و از پدر و مادر شنیده باشی، کسی که میخواهد بداهه نوازی کند باید دانش را آموخته باشد، حالا باتوجه به آموختههای خود شروع به روایت کردن قصه خودش میکند، درچنین مواقعی قصه خودش را میگوید و به مخاطب توجه نمیکند، برای همین خود مخاطب موسیقی مورد نظرش را انتخاب میکند.»
موسیقیدانهای دوره زندیه تحت تاثیر شاهنامه بودند
این مدرس موسیقی در بخش دیگری از برنامه، درباره تعریف آدمی در میان همه آفریدهها گفت: «برای اینکه بتوانم این بها را تعریف کنم مجبورم موسیقی را تقسیم کنم، مثلاً میگویم نام موسیقیای که حالت رسمی دارد را موسیقی دستگاهی میگذاریم، این موسیقی به فرهنگ گذشته برمیگردد، هفت دستگاه دارد و حدود دویست سیصد قطعه موسیقی بهصورت سینه به سینه منتقل شده است، موسیقیدانهای دوره کریمخان زند انگار تحت تاثیر شاهنامه و فرودسی هستند، بهطوری که امروز من با تحقیق زیاد متوجه شدم هر گوشهای که در ردیف دستگاهی موسیقی ما هست کاملاً اصالت دارد و یک واژه موسیقی عربی، هندی، مغولی در آن نیست، از این منظر چقدر شبیه شاهنامه است، درست است که شاهنامه فردوسی نوشته شده ولی تداوم آن به وسیله نقال است.»
او تصریح کرد: «اما براساس تغییرات دویست سال اخیر همه چیز مخلوط شده است. وقتی من امروز موسیقی سنتی را گوش میکنم در آن ریشههای مداحی، موسیقی سرگرمی و ادبی را میبینم، بنابراین اگر از من سوال شود جایگاه موسیقی امروز کجاست؟ پاسخ میدهم جایگاه آن در کاربرد گرایشهای مردم پسندی قرار دارد، ولی این صحبت من دلیل بدی این موسیقی نیست، ارزش گذاری نکردم، فقط میشود پرسید کجا میتواند خوب و بد شود؟ بحث سر ارزشهای اخلاقی است، باید بررسی کرد هنرمندان اصیل ایرانی چه اخلاقی داشتند، وقتی سراغ هرکدام میرویم متوجه میشویم حسن خلق خوبی داشتند، یعنی قبل از هر چیزی انسان هستند، برای همین هم هست که وقتی میخواهم یادگیری موسیقی را شروع کنم، اول معنا را آموزش میدهیم.»
این هنرمند ادامه داد: «استاد تهرانی در هنرستان به ما تنبک میآموخت و همیشه به شاگردانش میگفت شما در اینجا ابتدا انسانیت و معنا را میآموزید، سپس موسیقی یاد میگیرد، اما متاسفانه امروز اینگونه نیست و همه چیز در هم است. آیا کسی نباید باشد که جایگاه امور مختلف را برای ما تمیز دهد؟ به همین خاطر من به عنوان یک انسان خودم را مسئول میدانم و وظیفه خودم میدانم آنچه را که دریافتم بیاموزم.»
او ادامه داد: «شرایط من در این سالها به گونهای بود که خوشبختانه هر سه موضوع را بلدم. اینکه چگونه بنوازید تا ریتم مطربی شود، چگونه بنوازیم تا ریتم مناسب روضه باشد و چگونه بنوازیم تا فرهیختگی مورد نظر را داشته باشد؛ به همین خاطر وقتی شاگرد میآید ابتدا از او میپرسم که کدام را میخواهی؟ و شاگرد وقتی توضیح میدهد میگویم فلان چیز تخصص من نیست چون باور دارم که آدم در گام اول باید با خودش صادق باشد، شما زمانی که صادق هستید، آنچه را که دوست دارید بیان میکنید و وقتی این کار را انجام میدهید، به مخاطبتان احترام میگذارید؛ ولی اگر آنچه را که خودت دوست نداری مینوازید یعنی به مخاطبت بیاحترامی میکنی.»
حتی ما که موسیقیدانیم هم خوشحال نیستیم
کیانی توضیح داد: «به همین خاطر هم سوال شما را یک نوع رمزگشایی میدانم که اگر یک نوع از موسیقی را انتخاب میکنی، پس همان باش. اگر میخواهی مطرب باشی، مطرب صادق باشد، چون در دور جوانی این را دیدم که برخی از کسانی که در عروسی مینواختند و به چشم بد به آنها نگاه میکردند، چقدر انسان بودند، نماز میخواندند به انسانیت پایبند بودند و خدا را قبول داشتند و باورهای دینی بسیار قوی داشتند و فقط شغلشان نواختن بود. شاید ما آن را خوب نمیدانستیم اما آن فرد عاشق این کار بود و آن را به عنوان شغل برگزیده بود، به همین دلیل وقتی هشتاد سال پیش به بازار میرفتم میدیدم همه خوشحالند، چون هرکسی پیشهای که دوست داشت را برگزیده بود اما الان این اتفاق رخ نمیدهد. حتی ما که موسیقیدان هستیم دیگر خوشحال نیستیم، چون تکلیف خودمان را مشخص نمیکنیم که به چه چیزی علاقه داریم.»
او با اشاره به خوشحال بودن در حوزه کاری خود، به درستکار توضیح داد: «اکنون زمانی که من به درون خودم مراجعه میکنم میبینم که خوشحالم یک حال جمعی داریم که همه ما بخاطر شرایط ناراحتیم و من هم بی احساس نیستم اما وقتی به درون خودم مراجعه میکنم میگویم خدا را شکر چون خوشحالم، خودم و دیگران را دوست دارم و از کسی بدم نمیآید و فقط برخی رفتار آدمها را بد میدانم و باورم هم این است که انسانها همه بنده خداوندند، پس اگر چیزی بد است، صفتها هستند که بد هستند. اگر این موضوع را درک کنیم متوجه میشویم که باید به عقاید دیگران احترام بگذاریم و به کسی توهین نکنیم.»
بهتر است آدمی خوش را صرف عشق کند
این هنرمند در پاسخ به این سوال مجری برنامه «سپنج» که قیمت آدم چقدر است گفت: «قیمت آدمی بسیار بالاست، اما با رفتارهایش باید آن را سنجید. هر رفتار بد یک نمره منفی و هر رفتار درست یک نمره مثبت دارد و این سنجش بر اساس شعر سعدی است که میگوید ور هنری داری و هفتاد عیب / دوست نبیند بجز آن یک هنر.»
کیانی در آخر پیرامون آنکه انسان باید بهای خودش را صرف چه چیزی کند؟ یادآور شد: «بهتر است آدمی خودش را صرف یادگرفتن و یاد دادن کند و در کنار یاد دادن دوباره بیاموزد. ضمن اینکه جان زندگی در عشق است، عشق یعنی دوستداشتن، بد ندیدن، خوب دیدن و خوش بودن حتی تا پای نثار جان.»
نظر شما