سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ ۱ سال از رفتن اکبر رادی میگذرد. نمایشنامهنویسی که ظهور و بروزش در تئاتر ایران اتفاقی مهم به حساب میآید. او کسی بود که در اوج گسترش تئاتر در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰، به دنبال نوعی از تئاتر ایرانی میگشت که دردِ دل مردم همین جغرافیا باشد.
رادی بر این باور بود تا وقتی که نمایشنامههای ایرانی با «آدمهای معاصر و درد زنده» موجود نباشند، تئاتر معاصر ملی هم به وجود نخواهد آمد. رادی همانقدر که در گفتمان روشنفکری آن زمان قلم میزد به همان میزان به دنبال ایجاد یک تئاتر ملی و بومی بود.
رادی در آن روزها دنبال تئاتری ایرانی بود و در این باره میگفت: «آنتیگون و در انتظار گودو هر چه هم که لازم، دردی را دوا نمیکند. اگر قابلیتی هست، این قابلیت باید توی همین معرکه و با همین قراضههای ایرانی به چشم بیاید.»
۵۰ سال نمایشنامهنویسی
وقتی از اکبر رادی سخن میگوییم، در واقع درباره نیم قرن ایستادگی بر سر «اصالت فرم» و «هویت بومی» در تئاتر ایران حرف میزنیم. او زمانی قلم به دست گرفت که تئاتر ایران میان دو لبه قیچی سرگردان بود، از یک سو نمایشهای لاله زاری و عامهپسند که عمق فکری نداشتند و از سوی دیگر ترجمههای شتابزده از آثار غربی که با زیست ایرانی بیگانه بودند. رادی آمد تا «صدای سوم» باشد؛ صدایی که هم به ساختار دراماتیک جهانی مسلط بود و هم نبضِ کوچه پسکوچههای گیلان و خانههای پرده کشیده تهران را در دست داشت.
او با نخستین جرقه جدیاش، یعنی نمایشنامه «روزنه آبی» در اوایل دهه ۴۰، نشان داد که میتوان درامی نوشت که در آن «زبان» صرفاً وسیله ارتباطی نیست، بلکه خودِ شخصیت است. رادی در تمام دوران فعالیتش، از دهه طلایی ۴۰ تا سالهای پایانی زندگیاش در دهه ۸۰، هرگز از سنگر «واقعگرایی اجتماعی» عقبنشینی نکرد. او با وسواسی شبیه به یک زرگر، کلمات را صیقل میداد تا بتواند زوال تدریجی اشرافیت زمیندار، سرگشتگی روشنفکران آرمانخواه و هجوم بیرحمانه مدرنیته به بافت سنتی ایران را ثبت کند.
واقعگرایی صادقانه رادی و احاطهاش بر مسائل روز جامعه دقیق است. رادی علاوه بر نمایشنامهنویس، تاریخنگار هم هست و طبق توضیح بهزاد عشقی در کتابی که درباره رادی نوشته «رادی تنها نمایشنامهنویس معاصر است که تحولات تاریخی تقریباً رد پای مستقیمی در آثارش به جا گذاشته است.»
اهمیت رادی در این است که او تئاتر را از یک اتفاق زودگذر روی صحنه به یک سند ماندگار ادبی تبدیل کرد. او ثابت کرد که نمایشنامه پیش از آنکه اجرا شود، باید به عنوان یک اثر ادبی مستقل، قدرت ایستادن روی پاهای خود را داشته باشد.

توجه به جامعه و تاریخ
بیشتر آثار رادی را نمایشنامههای بلند تشکیل میدهند و تنها چند اثرش کوتاه نوشته شدهاند. کاکتوس، جناب کنت و آهنگهای شکلاتی سه نمایش کوتاه او هستند. در آثار مختلف رادی از «روزنه آبی» که نخستین نمایشنامه رادی است تا کتابهای بعدی از جمله «از پشت شیشهها»، «ارثیه ایرانی» و «لبخند باشکوه آقای گیل»، سبک رئالیسم انتقادی مشهود است.
اکبر رادی در نمایشنامههایش نه قهرمان میسازد و نه ضدقهرمان؛ او انسانهایی را به صحنه میآورد که زیر فشار تاریخ، سنت، اقتصاد و اخلاق فرسوده میشوند. مرور مهمترین آثار رادی، در واقع مرور سیر تحول جامعه ایرانی در نیمقرن اخیر است.
توجه رادی به بنیادیترین مسائل جامعه، سبب شده که نمایشنامههای او همچنان تازگی خود را حفظ کنند و قابلیت اجرا داشته باشند. مسائل سیاسی روز که به صراحت در آثار رادی مطرح میشوند مربوط به پسزمینهاند و آنچه در هر دوره دغدغه اصلی رادی بوده مفاهیم کلیتری است.
رادی همواره معتقد به شرافت انسانی و در پی احیای ارزشهایی نظیر عدالت بود و در نوشتههایش نوعی تعهد و احساس مسئولیت نسبت به جامعه دیده میشود. در مجموعه نمایشنامههای رادی مقاطع مختلف تاریخ معاصر تصویر شده است. تاریخی که رادی به آن میپردازد، تاریخ معاصر و تاثیری است که آدم نمایشنامههای او از این تاریخ و به فراخور حالشان از زیستبوم خود به دست میآورند.
او در بیشتر آثار نمایشی خود به جایگاه انسان ایرانی در خانواده و مناسبات او در جامعه میپردازد و بدیهی است که برای بررسی این جایگاه، تاریخ معاصر ایران را در دورهها و گسستهای زمانیاش مورد واکاوی قرار میدهد. رادی با تمرکز بر زبان، خانواده و طبقه متوسط، تئاتر ایران را از روایتهای انتزاعی و شعاری دور کرد و به سوی درامی انسانی، پیچیده و ماندگار سوق داد.

چخوف ایران
او همچون آنتوان چخوف و هنریک ایبسن - پیشکسوتانی که به آنها اقتدا داشت - رویکرد واقعبینی و واقعنمایی را برگزید تا به نحوی مستقیم خلق و خوی انسان معاصر را در قالب کاراکترهای نمایشنامههایش به تصویر درآورد.
رادی درباره علاقه و تاثیرپذیریاش از چخوف بارها صحبت کرده بود: «در بعضی از نمایشنامههای من سایه دست هنرمندانهای دیده میشود و این بی گمان سایه دست چخوف است.» محمد ولیزاده، در کتاب «ارثیه باشکوه آقای گیل (یادنامه اکبر رادی)» مینویسد که بهرام بیضایی چخوفبازیهای رادی در نمایشنامهها را جذاب میدانست و میگفت با قالبش آثارش میخواند.
با اینکه رادی گفته بود که بارها آثار چخوف را خوانده است اما با گذشت زمان خودش توانست صاحب ژانری مستقل در نمایشنامهنویسی نوین ایران شود، به گونهای که امروز نمایشنامهنویسی معاصر ایران را به قبل و بعد او تقسیم میکنند.
۱۸ سال پس از رفتنش، هنوز زبان، دغدغه و جهان نمایشی او معیار سنجش نمایشنامهنویسی جدی در ایران است. در روزگاری که تئاتر بیش از همیشه میان شتابزدگی، شعار و سطحگرایی سرگردان است، بازگشت به رادی به معنای بازگشت به ریشههاست. آثار او یادآوری میکنند که تئاتر، اگر قرار است «ملی» باشد، باید پیش از هر چیز صادق باشد، صادق با زمانه، با تاریخ و با زیست مردمی که هنوز در میان همان گسستها و بحرانها نفس میکشند.
نظر شما