سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در سالهای اخیر، بحث «سینمای اقتباسی» بیش از هر زمان دیگری در فضای فرهنگی و هنری ایران مطرح شده است؛ سینمایی که بر پیوند میان ادبیات و تصویر استوار است و میتواند پلی میان نویسندگان، ناشران و فیلمسازان ایجاد کند. با وجود میراث پررنگ ادبیات فارسی و ظرفیت بالای داستاننویسی معاصر، سهم اقتباس در سینمای ایران همچنان محدود است و بسیاری از آثار ادبی از رمانها گرفته تا داستانهای کوتاه و حتی متون کلاسیک هرگز فرصت حضور در پرده نقرهای را پیدا نمیکنند.
این در حالی است که در سینمای جهان، اقتباس نه تنها یک جریان تثبیتشده و اقتصادی به شمار میآید، بلکه بخش قابل توجهی از فروش گیشه و موفقیتهای جشنوارهای را نیز رقم میزند. در چنین فضایی، پرسشهایی بنیادین شکل میگیرد: چرا با وجود این پشتوانه غنی، سینمای ایران کمتر به سراغ ادبیات میرود؟ چه موانع اقتصادی، حقوقی، ساختاری یا خلاقانهای میان کتاب و سینما فاصله انداخته است؟ و مهمتر از آن، سینماگران چه تجربهها و نگاههایی درباره روند انتخاب، بازآفرینی و ساخت فیلم بر اساس یک متن ادبی دارند؟
احمد بهرامی فیلمنامه نویس و کارگردان سینما در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در شیراز، در اینباره گفت: سهگانه آخری که کارگردانی کردم، چکیده کتابهایی است که خواندم به ویژه آثار غلامحسین ساعدی، صادق هدایت و صادق چوبک و بسیاری دیگر از نویسندگان ایرانی.
کارگردان فیلم مرد خاموش که در چهل و سومین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور دارد در پاسخ به اینکه الهام گرفتن از ادبیات داستانی چه کمکی به روند فیلمسازی میکند؟ عنوان کرد: آنچه یک فیلمساز میخواند در ذهن او ته نشین شده و در هنگام نوشتن مانند دوره ای است که طی کرده و آسانتر مینویسد. به هر جهت بخشی از سینما، ادبیات است و باید فیلمنامهای نوشت که بر اساس آن فیلم را ساخت. این کمک میکند ذهن و دست فیلمساز روان شود. نخستین کمک ادبیات و خواندن رمان و داستان در خلق شخصیت و دیالوگ نویسی است.
وی که ترجیح می دهد در داستان خوانی به ادبیات ایران بپردازد اضافه کرد: برای ساخت سه گانه دشت خاموش، مرد خاموش و شهر خاموش تا حدودی به نوشتههای غلامحسین ساعدی نزدیک شدم و بیشتر این آثار بر من تاثیر گذاشت.
ساعدی تصویرسازی داستانی دارد
بهرامی تصویری نوشتن نویسندگان ایرانی را مثال زد و گفت: غلامحسین ساعدی تقریباً از نویسندگانی است که تصویرسازی داستانی دارد. معروفترین اثر ساعدی گاو است که خوشبختانه زمانی این فیلم ساخته شد که نویسنده عزاداران بیل در قید حیات بود. البته تصویری نبودن آثار نویسندگان ایرانی نمیتواند ایرادی باشد زیرا کافی است با گرفتن جان مطلب نویسنده، آن را تصویری کرد. مشکل اصلی در رابطه بین فیلمساز و نویسنده یا صاحب اثر و فیملساز است. معمولاً بازماندگان صاحب اثر به فیلمسازان سخت میگیرند.
این فیلمساز و کارگردان سینما خاطرنشان کرد: مهم این است که قصه و فضای داستان در یک رمان باشد. اکنون درصدد هستم که از آثار نوشتاری چهار دهه اخیر اقتباس کنم و بسازم.
بهرامی درباره مرد خاموش تصریح کرد: این فیلم بخش پایانی سهگانهای است که ساختم. به تهیه کنندگی محمد حسین خانی ساخته شده که در بخش جشنواره جشنوارهها نمایش داده میشود. این فیلم سال گذشته موفق شد جام طلایی دستاورد هنری جشنواره شانگهای را دریافت کند. مخاطبِ هدف این سهگانه تماشاگران جدیتر سینماست که برای اندیشه به سینما میآیند و خوشبختانه در شیراز به وفور از این جنس مخاطبان وجود دارد.
وی که خود را محصول سینمای هنر و تجربه میداند، عنوان کرد: پناه، نخستین فیلم من در گروه سینمایی هنر و تجربه به نمایش در آمد و به فاصله دوسال بعد دشت خاموش در این گروه سینمایی پخش شد و سپس شهر خاموش و احتمالاً مرد خاموش هم از اوایل دی ماه در این گروه پخش میشود. تجربه خوبی از این گروه سینمایی داشتم زیرا مخاطبان جدی دارد.

آثار ادبی و هنری در قلمرو بینامتنیت معنا مییابند
بهمن نامور مطلق، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی نیز در پیوند با اقتباس در سینما در گفتوگو با خبرنگار ایبنا در شیراز، گفت: در نگاه کلان، تمامی آثار ادبی و هنری در قلمرو بینامتنیت معنا مییابند؛ چرا که هیچ متنی بهطور مطلق و از هیچ پدید نمیآید. اما اگر بخواهیم با نگاه تخصصیتر سخن بگوییم، متنهای اقتباسی در سه سطحِ پیشمتن، میانمتن و بینامتنیت تعریف میشوند و روابط پیشمتنی نیز دستکم شش زیرگونه دارد که در مطالعات متنشناختی مورد بررسی قرار میگیرد.
به گفته نویسنده کتاب ادبیات تطبیقی، اقتباس، برای سینمای ایران فرصتی مغتنم است؛ فرصتی که باوجود غنای بیبدیل ادبیات فارسی، کمتر از آن بهره گرفتهایم. شاید یکی از دلایل این کمتوجهی، ناآشنایی با تکنیکها و ظرفیتهای اقتباس باشد. اقتباس، بهطور طبیعی انسجام فرهنگی میآفریند؛ هرگاه هنرها از یکدیگر وام میگیرند، بافتی درونی و یکپارچه در فرهنگ ایجاد میشود که آثار آن در جامعه کاملاً مشهود است.
نامورمطلق افزود: اقتباس بینافرهنگی نیز نشانه پویایی یک فرهنگ است؛ مکانیزمی که از فرسودگی متنها جلوگیری میکند و همچون ققنوس، آنها را مدام زنده و جریانساز نگه میدارد. متنها برای جاری شدن نیازمند خوانشها و بازآفرینیهای تازهاند و حتی برخوردهای پارودیک و انتقادی، نوعی احیا و زندهسازی متن مرجع به شمار میآیند.
وی با بیان اینکه اقتباس بستری برای نقد فراهم میکند و امکان پالایش متنها و ماندگاری آثار برجسته را به وجود میآورد، ادامه داد: اگر اقتباسی شکل نگیرد، پالایش متنی رخ نمیدهد و متنهای ارزشمند در هالهای از فراموشی فرو میروند.
انسان موجودی متنساز و نشانهپرداز است
مولف کتاب بینامتنیت (از ساختارگرایی تا پسامدرنیسم) خاطرنشان کرد: از منظر انسانشناختی نیز، انسان موجودی متنساز و نشانهپرداز است. یکی از کارکردهای مهم اقتباس، جاری کردن متنهای شاخص در زمانههای متفاوت است. در جهان پستمدرن، حتی تخریب یا گشودن متن نیز کارکردی مهم دارد و میتواند به فهمی تازه از میراث متنی منجر شود.
وی با بیان اینکه امروز انسان در یکی از بحرانیترین دورانهای تاریخی زندگی میکند و بخشی از این بحران به متونی بازمیگردد که ساخته و انباشته شدهاند، تصریح کرد: برخورد پارودیک با این متنها، یعنی همان اقتباس انتقادی، میتواند راهی برای پیشگیری از انجماد فرهنگی و اجتماعی باشد.
به گفته او، اقتباس، مخاطبان را نیز گسترش میدهد. وقتی متنی ادبی وارد سینما میشود، از مرزهای محدود خود عبور میکند و به طیف وسیعتری دست مییابد. این دگرپیکری رسانهای، از مهمترین ظرفیتهای اقتباس است. فرآیند اقتباس در ذات خود جنبهای انقلابی دارد. این روند به عدالت فرهنگی کمک میکند، صداهای تازه میآفریند و ادبیات را از تکگوییهای مردانه خارج میسازد. توجه به اقتباس و تکنیکهای آن میتواند به تحول جدی در چهره هنرهای ایرانی منجر شود.
نویسنده کتاب ترا روایت گفت: برای نمونه، فیلم «ناخدا خورشید» ساخته ناصر تقوایی را میتوان از موفقترین اقتباسهای تاریخ سینمای ایران دانست. این فیلم از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی الهام گرفته؛ اثری که بارها در هالیوود نیز اقتباس شده است. اما در اقتباس تقوایی، بومیسازی آنچنان دقیق انجام شده که مخاطب ممکن است اصلاً متوجه اقتباسی بودن اثر نشود. او در عین وفاداری به مضمون اصلی، روایتی کاملاً ایرانی و بومی میسازد؛ روایتی که رویدادهای ترازمانی و ترامکانی آن نشان از خلاقیت سینمایی دارد. ناصر تقوایی بدون تردید یکی از درخشانترین چهرههای سینمای اقتباسی ایران است و نامش در کنار معدود کارگردانان شاخص این حوزه میدرخشد.

هر ملت ژانر غالب خود را دارد و ژانر ایرانیها، شعر است
او در ادامه خاطرنشان کرد: از منظر فرهنگی، باید توجه داشت که هر ملت ژانر غالب خود را دارد و ژانر ایرانیها، شعر است. شاعرانگی در فرهنگ ما گسترهای وسیع دارد و در سالهای اخیر، گونهای از شاعرانگی اجتماعی در بسیاری از فیلمهای اجتماعی دیده میشود. هرگاه جریان طبیعی زندگی دچار «غیرعادیسازی» شود - چه با کند شدن ریتم و چه با شتاب گرفتن آن - نوعی حس استعلایی و شاعرانگی پدید میآید که مخاطب را از روزمرگی جدا میکند. این همان لحظهای است که شعر، تصویر و روایت در یک نقطه به هم میرسند؛ نقطهای که اقتباس، بیش از هر زمان دیگری اهمیت خود را نشان میدهد.
محمد حسینخانی تهیه کننده سینما هم در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در شیراز گفت: یکی از آثار محبوب من در سینمای ایران، شبهای روشن اثر فرزاد موتمن است که فیلمنامه آن توسط سعید عقیقی نوشته شده است. همیشه از کار اقتباسی اثر بد حاصل نمیشود.
به گفته تهیه کننده فیلم مرد خاموش، یک گروه نویسندگان تشکیل دادهام که مایلم آثار داستانی برای اقتباس مورد استفاده قرار گیرد. به واسطه اقتباس میشود مخاطب را به اندیشه واداشت و در کنار آن به سرگرمی هم پرداخت.
نظر شما