به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در شیراز، در ابتدای این نشست که در سالن گفتوگو کاخ چهل و سومین جشنواره بین المللی فیلم فجر به میزبانی شیراز برگزار شد؛ حمیدرضا شعیری، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، روایتشناس و نشانهشناس گفت: در این نشست مباحث مربوط به شاعرانگی را در ارتباط با سه اثر «رابینسون کروزوئه اثر میشل تورنیه، «در جستجوی زمان از دسترفته» اثر مارسل پروست و «خانه دوست کجاست؟» اثر کیارستمی بیان خواهم کرد.
او ادامه داد: در «رابینسون کروزوئه» صحنهای وجود دارد که در ارتباط با موضوع شاعرانگی جالب توجه است. رابینسون زمان را از طریق چکههای قطرات آب در حوضچه مسی تعیین میکرد. شبی که او در خوابی خلسهوار فرو رفته بود، چکه قطرات آب ادامه داشت و ناگهان میشل تورنیه توجه مخاطب را به آخرین قطره جلب میکند. در این سکانس، قطره پایانی جایی در میان فرود آمدن و فرود نیامدن متوقف میشود.
شعیری در ادامه توضیح مباحث مربوط به شاعرانگی، گفت: رابینسون منتظر میماند که همچنان صدای چکه قطره آب را بشنود، اما این اتفاق نمیافتد. در نتیجه از خواب خلسهآور بیدار میشود. او متوجه میشود قطره در مسیر افتادن دارای حالت کشدار و حجیم شده است. رابینسون در واقع قطرهای شفاف و نورانی میبیند و همین موضوع، او را متوجه جزیرهای متلاطم میکند.
او افزود: در اینجا ناگهان رابینسون متوجه میشود که زمان از ادامه جریان خود بازایستاده است و همین موضوع، سنجش زمان در باور او را تغییر میدهد. در واقع رویای تاریخی کلاسیک زمان مجدداً احیا میشود. شاعرانگی در این صحنه در استحاله میل است که از عادتوارگی همیشگی، به ضد میل تبدیل میشود.
شعیری سپس به مثال دوم اشاره کرد و گفت: مثال دوم مربوط به مارسل پروست است. او در اثر «در جستوجوی زمان از دسترفته» صحنهای را به تصویر کشیده که در آن، مارسل به سوی جشنی بهصورت پیاده حرکت میکند. او از دور متوجه پدیدهای میشود که شباهت به قصر سنگی منجمد دارد. زمانی که به آن نزدیک میشود، متوجه میشود که قصر به تدریج از شمایل سنگی، به یک قصر کریستالی استحاله پیدا کرده است. مارسل سرانجام به مکان کریستالی نزدیک میشود و پی میبرد که آن پدیده در واقع یک فواره آب است. این اتفاق طی سه مرحله و به تدریج نزدیک شدن به پدیده، در مارسل نوعی استحاله و همتنیدگی ایجاد میکند.
او درباره مثال سوم توضیح داد: مثال سوم در ارتباط با فیلم «خانه دوست کجاست؟» ساخته مرحوم عباس کیارستمی مطرح میشود. در فیلم صحنهای وجود دارد که دوربین تصویر یک در را بهصورت طولانیمدت قاب گرفته است، اما این تصویر کشدار، تماشاگر را دچار حالت خستگی نمیکند. این صحنه در ارتباط با مضمون فیلم است و کندی ریتم فیلم در این صحنه شکل میگیرد.
حمیدرضا شعیری در ادامه مباحث خود درباره مفهوم شاعرانگی گفت: درب به واسطه چوب و فرم خود، ارتباطی میان ناخودآگاه ما و جهان برقرار میکند و این موضوع موجب ایجاد تابآوری در مخاطب میشود. در واقع آنچه درون ما وجود دارد را به شکل ملموس برایمان عیان میکند.
او با اشاره به دیدگاه رولان بارت افزود: به قول بارت، شاعرانگی در معنای اول نیست، بلکه در معنای دومی نهفته است که دوربین انتقال میدهد. شاعرانگی در ملموس کردن عناصر نشانهای است که در ارتباطی وجودی با درونیات ما قرار دارد.
شعیری ادامه داد: آنچه که شاعرانگی نیست، امر استدلالی و علت و معلولی است. نظام غیر شاعرانه، نظامی منطقمحور است که به روند طبیعی شکلگیری یک پدیده در معنای اول آن اشاره دارد. شاعرانگی جایی شکل میگیرد که از منطق اولیه فاصله گرفته و معنایی دیگر هویدا میشود. شاعرانگی وجه فیزیکی، ملموس و مادی را به وجهی پدیداری تبدیل کرده و ارتباط انسان را با پروندههای آنتولوژیک برقرار میکند.
شاعرانگی با نظام تعین و قرارداد فاصله دارد
او تصریح کرد: شاعرانگی با نظام تعین و قرارداد فاصله دارد و نوعی غافلگیری در پس آن وجود دارد. در شاعرانگی اتفاق ویژهای قرار نیست صورت بگیرد و مثال بارز آن، وجود درب در فیلم «خانه دوست کجاست؟» به شمار میرود. در واقع مهمترین نشانه شاعرانگی در سینما، زمانی رخ میدهد که در مخاطب نوعی غافلگیری صورت میگیرد. شاعرانگی در سینما نیاز به پروسه روایی ندارد و نمیتوان آن را با نظام دیالکتیک در ارتباط دانست.
شعیری در ادامه این نشست به نمونهای دیگر از شاعرانگی در ادبیات اشاره کرد و گفت: در اثر «در جستوجوی زمان از دسترفته»، هنگامی که مارسل قصد بازگشت از مهمانی را دارد، تصمیم میگیرد برجهای کلیسا را دوباره تماشا کند. در این هنگام او حالتی رقصوار میان برجها مشاهده میکند که این اتفاق سبب دگرگونی روحی در او میشود.
او با بیان اینکه در سینمای شاعرانه روایت بسیار مینیمال است، افزود: گویی در این گونه از سینما نوعی مستندسازی اتفاق میافتد. در این حالت، سهم رخداد و غافلگیری افزایش پیدا کرده و سهم دخالت کارگردان بسیار اندک است.
شعیری توضیح داد: شاعرانگی در سینما معمولاً دارای ریتم ملایم است، چراکه به سمت ملاحت حرکت میکند و با کشف همراه است. فرآیند کشف نیز امری زمانبر است و در نتیجه طبیعی است که بروز شاعرانگی در یک اثر، امری زمانبر باشد.
او با تأکید بر نقش دوربین در شکلگیری شاعرانگی گفت: در سینما این دوربین است که شاعرانگی را شکل میدهد و هنر سینما تابع نظم یا نثر نیست. در واقع دوربین رابطه عناصر را به پیوندی عمیق میان قصه و مخاطب تبدیل میکند.
خاستگاه فرهنگی ایران ریشه در شعر دارد
در ادامه نشست، مهدی جعفری، مدیر فیلمبرداری، نویسنده و کارگردان، اظهار داشت: خاستگاه فرهنگی ایران ریشه در شعر دارد و به صورت غیرارادی، این رویکرد در بسیاری از آثار، از جمله فیلمهای کیارستمی جاری شده است. در سینما با یک زبان ساختارمند و جامع مواجه هستیم که در نتیجه آن میتوان به رویکردهای شاعرانگی نزدیک شد. اگر ظرفیتهای متناسب زبانی را بشناسیم و به آن اشراف داشته باشیم، اتفاقهای مهمی رقم خواهد خورد.
او افزود: به عقیده من سینما دارای تفاوت بارزی با زبانهای دیگر است، چراکه با خودآگاه و ناخودآگاه بشر در ارتباط است و این اتفاق در حوزه شعر نیز صورت میگیرد. برقراری ارتباط با ناخودآگاه کاری دشوار است و از زبانهای ساختارمند ساخته نیست. سینما مخاطب را با خلسهای مواجه میکند که این حالت نوعی سیر معنوی پدید میآورد.
جعفری در پایان گفت: هر اندازه که از عناصر ساختاری سینما استفاده صحیحتری صورت پذیرد، شاعرانگی موفتری پدید میآید. من در فیلمهای خود کوشیدهام تا به اندازهای از این المانها در ساختار آثار استفاده کنم.
سپس مجید شیخانصاری، استاد دانشگاه تصریح کرد: صحبتهای اینچنین نشان میدهد که در سینمای ایران خلا دانش نظری وجود دارد و آشنا شدن با آنها میتواند مفاهیم گستردهتری را برای بیان سینمایی پیش روی هنرمندان قرار دهد.
به گزارش ایبنا؛ چهل و سومین جشنواره جهانی فیلم فجر تا ۱۲ آذر در شیراز ادامه دارد.
نظر شما