یکشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
شکاف نظر و عمل عمیق است

گفت‌وگو با رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در هفته کتاب؛

شکاف نظر و عمل عمیق است

پژوهشگاه به «هاب مطالعات فرهنگ، هنر و ارتباطات کشور» تبدیل می‌شود

حسین میرزایی می‌گوید: می‌خواهیم پژوهشگاه به «هاب مطالعات فرهنگ، هنر و ارتباطات کشور» تبدیل شود. وظیفه ما شناسایی «نظام مسائل» کشور در حوزه‌های مأموریتی خود، مطالعه دقیق آن‌ها و ارائه راهکارهای عملی برای سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی است. از این رو، پژوهش‌های سیاستی و کاربردی وزن سنگینی در فعالیت‌های ما خواهند داشت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) سرویس دین و اندیشه، الهام عبادتی: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در سه دهه گذشته یکی از مهم‌ترین نهادهای مطالعاتی کشور بوده است؛ نهادی که بسیاری از آثار مرجع در حوزه فرهنگ و ارتباطات، و نیز بزرگ‌ترین پیمایش‌های ملی درباره ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، در آن متولد شده‌اند. این پژوهشگاه، چه در دوره‌های اوج فعالیت و چه در زمان‌هایی که به‌دلایل مختلف با وقفه روبه‌رو شده، همواره جایگاهی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به دانش سیاست‌گذاری فرهنگی داشته است.

دو هفته پیش حسین میرزایی رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات مهمان ایبنا شد و علاوه بر بازدید از تحریریه گفت‌وگویی با ما داشت. در این گفت‌وگو تلاش کرده‌ایم تصویری روشن از وضعیت کنونی پژوهشگاه، رسالت‌های آن، برنامه‌های دوره جدید مدیریتی و همچنین چرخه اثرگذاری پژوهش بر سیاست‌گذاری فرهنگی به دست دهیم.

***

پژوهشگاه سابقه درخشانی دارد، به‌ویژه در دوره‌ای که آقای دکتر جوادی یگانه مسئولیت داشتند. در آن زمان هم آثار ارزشمندی منتشر می‌شد و هم پیمایش‌های مهمی، مانند پیمایش «ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان»، انجام گرفت که بازتاب بسیار مثبتی در جامعه علمی داشت. همچنین حمایت پژوهشگاه از پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دانشجویی در حوزه علوم اجتماعی بسیار تأثیرگذار بود. پس از آن دوره، وقفه‌ای در این فعالیت‌ها ایجاد شد. اکنون، انتخاب شما به عنوان رئیس جدید، این امید را زنده کرده است که فعالیت‌های مثبت گذشته از سر گرفته شوند. لطفاً درباره رسالت، وظایف و کارویژه پژوهشگاه بفرمایید. همچنین، آشنایی قبلی شما با این مجموعه چگونه بود و چه برنامه‌هایی برای دوره ریاست خود در نظر دارید؟

پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات که وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، سابقه‌ای طولانی دارد. نطفه اصلی این مجموعه به اوایل دهه هفتاد شمسی، یعنی سال ۱۳۷۱، بازمی‌گردد که معاونت پژوهشی در وزارت ارشاد تأسیس شد. در آن زمان، دو نهاد زیرمجموعه این معاونت فعالیت می‌کردند: «مرکز پژوهش‌های بنیادی» و «دفتر تحلیل، آمار و برنامه‌ریزی». از ادغام این دو مجموعه در اواخر دهه هفتاد، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با ساختار فعلی خود شکل گرفت.

این پژوهشگاه دارای سه پژوهشکده اصلی است: پژوهشکده فرهنگ، پژوهشکده هنر و پژوهشکده ارتباطات که هر یک گروه‌های علمی متناسب خود را دارند. همانطور که اشاره کردید، پژوهشگاه به دلیل جایگاهش در دل وزارت ارشاد، عملاً بازوی پژوهشی و مطالعاتی این وزارتخانه محسوب می‌شود و به عنوان پیشانی علمی دستگاه اجرایی عمل می‌کند. نام‌گذاری پژوهشکده‌ها نیز به درستی ناظر بر سه معاونت اصلی وزارتخانه یعنی معاونت فرهنگی، هنری و رسانه‌ای (مطبوعاتی) است.

در دوره مدیریت جدید، با توجه به اینکه دفاتر مطالعاتی در سطح معاونت‌های وزارت ارشاد تعطیل شده‌اند، وظایف پژوهشگاه سنگین‌تر از گذشته شده و بخش عمده‌ای از نیازهای پژوهشی این معاونت‌ها به ما محول شده است. در کنار انجام این وظایف کاربردی، ما همچنان به پژوهش‌های بنیادی و توسعه‌ای نیز متعهد خواهیم بود و فعالیت‌هایی مانند انتشار آثار علمی و حمایت از پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دکتری را با قوت ادامه خواهیم داد.

در کنار این سه پژوهشکده، پژوهشگاه دو بازوی اجرایی بسیار مهم دیگر نیز دارد:

۱. دفتر طرح‌های ملی: این دفتر حتی از خود پژوهشگاه نیز مشهورتر است و بخش قابل توجهی از اعتبار مجموعه، مدیون فعالیت‌های آن است. این دفتر بر اساس ماده ۱۶۲ قانون برنامه سوم توسعه تأسیس شد که وزارت ارشاد را مکلف می‌کرد تا تغییرات ارزشی و نگرشی جامعه را رصد و تحلیل کرده و نتایج را در اختیار دستگاه‌های اجرایی قرار دهد. موج اول «پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» در سال ۱۳۷۹ منتشر شد و تاکنون چهار موج آن به انجام رسیده است. موج چهارم در سال ۱۴۰۲ اجرا شد و همین‌جا برای اولین بار اعلام می‌کنم که برنامه‌ریزی برای اجرای موج پنجم در سال ۱۴۰۵ در دستور کار ما قرار دارد. این دفتر علاوه بر مأموریت‌های داخلی وزارتخانه، طرح‌های ملی دیگری را نیز با حمایت سایر دستگاه‌های اجرایی، به شرط داشتن ضلع فرهنگی، هنری یا ارتباطی، اجرا می‌کند.

۲. مرکز رصد فرهنگ کشور: طبق اسناد بالادستی مانند قانون برنامه هفتم توسعه، دبیرخانه این مرکز نیز در پژوهشگاه مستقر است.بنابراین، ما با یک ساختار سه‌وجهی مواجه هستیم: سه پژوهشکده تخصصی، دفتر طرح‌های ملی و مرکز رصد فرهنگ کشور که همگی زیر یک چتر واحد با هم‌افزایی و بدون همپوشانی فعالیت می‌کنند.

چشم‌انداز ما این است که پژوهشگاه به «هاب مطالعات فرهنگ، هنر و ارتباطات کشور» تبدیل شود. برای رسیدن به این هدف، قصد داریم از تمام ظرفیت‌های علمی موجود در دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی و به‌ویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی (بالاخص دکترا) بهره بگیریم. وظیفه ما شناسایی «نظام مسائل» کشور در حوزه‌های مأموریتی خود، مطالعه دقیق آن‌ها و ارائه راهکارهای عملی برای سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی است. از این رو، پژوهش‌های سیاستی و کاربردی وزن سنگینی در فعالیت‌های ما خواهند داشت، در حالی که پژوهش‌های بنیادی نیز جایگاه خود را حفظ می‌کنند. فعالیت‌های ما شامل نظرسنجی‌های آنی (با قابلیت پاسخگویی در کمتر از یک هفته به نیازهای فوری)، پیمایش‌های میان‌مدت و بلندمدت، و طرح‌های ملی با ویژگی‌های خاص خودشان است.

شکاف نظر و عمل عمیق است

سؤال من این است که خروجی این پژوهش‌ها، اعم از مقاله، کتاب یا گزارش، برای چه مخاطبی تولید می‌شود؟ به عبارت دیگر، مصرف‌کننده نهایی این تحقیقات کیست و این آثار چه تأثیری در عمل می‌گذارند؟ برای مثال، پیمایش‌هایی که از سال ۱۳۷۹ انجام شده، توسط چه کسانی دیده شده و چه اثری داشته است؟

مخاطب و مصرف‌کننده اصلی بخش بزرگی از تولیدات ما، به‌ویژه در حوزه طرح‌های ملی، دستگاه‌های سیاست‌گذار هستند. در وهله اول، خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از این داده‌ها در فرآیندهای تصمیم‌گیری خود استفاده می‌کند. در سطح کلان‌تر، نهاد ریاست جمهوری و ارکان مختلف آن، مانند معاونت امور زنان، از این داده‌ها بهره‌برداری می‌کنند. پژوهشگاه به نوعی مرکز علمی واکنش سریع نظام است که می‌تواند در مواقع لزوم، مطالعات فوری (Rapid Study) انجام دهد و با ارائه سریع داده‌ها، برشی از واقعیت اجتماعی را برای تصمیم‌گیران روشن سازد. این کارکرد در جای دیگری با این سرعت و تمرکز وجود ندارد. در واقع، حُسن وجود پژوهشگاه‌های وابسته به دستگاه‌های اجرایی در همین است. این ساختار، کارکردی شبیه به واحد تحقیق و توسعه (R&D) در سازمان‌های دیگر دارد، با این تفاوت که حوزه فعالیت ما فرهنگی و اجتماعی است، نه فنی. بنابراین، به طور خلاصه، مصرف‌کننده اصلی داده‌های ما، دستگاه‌های اجرایی کشور هستند.

پس اگر بخواهم ساده‌تر بگویم، این‌طور است که مثلاً یک وزارتخانه با نیازی مشخص به شما مراجعه می‌کند و از شما می‌خواهد… پژوهشی انجام دهید و شما آن کار را صورت می‌دهید و از طرف آن‌ها هدایت یا پشتیبانی می‌شود، درست است؟

به نوعی بله. از طرف دیگر، ما مثلاً پیش از این جلسه که خدمت شما برسم، در معاونت امور زنان و خانواده‌ی ریاست جمهوری جلسه‌ای داشتیم. آن‌جا در بند ۸۰ برنامه‌ی هفتم ذکر شده است که: «وزارت کشور با همکاری معاونت زنان و خانواده و وزارت …» به‌هرحال، اشاره‌ی آن بند به ضرورت اجرای پیمایش‌های ملی است. بر این اساس، پژوهشگاه ما به دلیل سابقه‌ی گسترده در انجام پیمایش‌های ملی، عملاً یکی از ارکان اجرایی این طرح‌ها محسوب می‌شود. برای مثال، در بند دیگری از همین برنامه آمده است که: «در سال نخست و سال پایانی برنامه، پیمایش ملی زنان، خانواده و جمعیت باید انجام شود.»

ازآنجاکه چنین طرح‌هایی جنبه‌ی کاملاً علمی و پژوهشی دارند، پژوهشگاه به‌طور منطقی یکی از چهار رکن اصلی این مجموعه به‌شمار می‌رود. به دلیل برخورداری از دانش انباشته و تجربه‌ی پژوهشی، پژوهشگاه ظرفیت ویژه‌ای در حوزه‌ی سنجش در سطح ملی و استانی دارد. ما در سطوح مختلف، چه از طریق پیمایش‌های حضوری، تلفنی یا ایمیلی، متناسب با نیاز دستگاه‌های اجرایی، طرح‌هایی را اجرا می‌کنیم که نتایج آن‌ها مورد استفاده‌ی نهاد سفارش‌دهنده قرار می‌گیرد.

بخشی از این داده‌ها نیز توسط جامعه‌ی علمی کشور مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد؛ زیرا تحولات ارزش‌ها و نگرش‌ها در جامعه‌ی ایران در سه دهه‌ی گذشته، عمدتاً بر پایه‌ی همین پیمایش‌ها سنجیده شده است.از سال ۱۳۷۹ تاکنون، در حدود ۲۵ سال، چهار موج از پیمایش «ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» اجرا شده و موج پنجم آن در سال ۱۴۰۲ در دست اقدام است. این پژوهش یکی از اصلی‌ترین منابع برای تحلیل تغییرات ارزشی و نگرشی در جامعه‌ی ایران در طول سه دهه‌ی اخیر به‌شمار می‌آید.البته نتایج این تحقیقات، برخلاف تصور عام، محرمانه نیستند. ممکن است در برخی موج‌ها بخشی از داده‌ها حساس یا غیرقابل‌انتشار باشد، اما عمده‌ی نتایج در قالب مجلدهایی منتشر شده که هم به‌صورت چاپی و هم بر روی وب‌سایت پژوهشگاه در دسترس است.

دانشگاه‌ها و مراکز علمی در صورت نیاز به داده‌های خام برای یک موضوع خاص، می‌توانند با هماهنگی رسمی، بخشی از داده‌های مرتبط با متغیرهای مورد نظر خود را دریافت کنند؛ مثلاً برای پایان‌نامه یا رساله‌ای که روی ۲۰ متغیر خاص از پیمایش کار می‌کند، داده‌ها به‌صورت محدود و هدفمند در اختیار پژوهشگر قرار می‌گیرد. به‌این‌ترتیب، داده‌های طرح‌های ملی، به‌ویژه برای مراکز علمی و پژوهشی، در حیطه‌ی موضوع مرتبط قابل‌دسترسی‌اند، هرچند تمام فایل داده‌ها به‌صورت عمومی منتشر نمی‌شود.

بخش دیگر از فعالیت‌های ما مربوط به تولیدات علمی و انتشارات پژوهشگاه است؛ از آغاز تاکنون، بخش بزرگی از منابع آموزشی که در کلاس‌های علوم اجتماعی و هنر کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد، از آثار منتشرشده‌ی پژوهشگاه است. یکی از مزیت‌های نسبی پژوهشگاه در طول این سی سال، حوزه‌ی انتشارات و تولید دانش مکتوب بوده که سهم قابل‌توجهی در ارتقای جامعه‌ی علمی کشور داشته است، به‌ویژه در حوزه‌های فرهنگ، هنر و ارتباطات.آقای دکتر صالحی نیز در حکم مدیریتی خود ده بند را در پیوست تأکید کرده‌اند که متناسب با آن، در طراحی دوره‌ی جدید مدیریتی، در حال بازسازی ساختار واحدهای مطالعاتی هستیم.

بر اساس این طراحی، بدون افزودن ساختار اداری جدید و با حفظ چابکی سازمانی، در قالب نظام کارشناسی و فکری، واحدهای تازه‌ای بر پایه‌ی نیازهای موجود ایجاد می‌کنیم. این واحدها به چند بخش تقسیم می‌شوند؛ امور استان‌ها؛ معاونت‌ها و بخش‌های ارشادی؛ دستگاه‌های اجرایی و وزارتخانه‌ها؛ امور بین‌الملل. در کنار این ساختار جدید، در هر پژوهشکده، میزهای تخصصی یا دپارتمان‌هایی نیز شکل می‌گیرد. برخی از این میزها بر موضوعاتی متمرکز خواهند بود که ابعاد فرهنگی تازه‌ای دارند، مانند: فرهنگ زیست‌محیطی، فرهنگ مصرف انرژی، فرهنگ عمومی زندگی شهری. در همه‌ی این حوزه‌ها آماده‌ی همکاری با نهادهای مختلف هستیم؛ چه در قالب طرح‌های پیمایشی و ملی، چه پروژه‌های کمی و کیفی، یا حتی تحلیل داده‌های کلان (big data). در دوره‌ی جدید تلاش می‌کنیم ظرفیت‌های همکاری با دستگاه‌ها و وزارتخانه‌های مختلف را افزایش دهیم.

از میان نهادهای همکار، ارتباط ما با وزارت کشور و شورای اجتماعی کشور (زیرمجموعه‌ی سازمان امور اجتماعی) از گذشته وجود داشته و اکنون نیز ادامه دارد. علت آن هم روشن است: بخش عمده‌ای از سیاست‌گذاری‌های کلان در حوزه‌ی اجتماعی و فرهنگی، در همین وزارتخانه‌ها متمرکز است. البته وزارتخانه‌های دیگر نیز در حیطه‌های خود فعال‌اند، اما به دلیل گستردگی مفهوم فرهنگ، ناچار به نوعی اولویت‌بندی هستیم.در حال حاضر، بر اساس اولویت موضوعات و نیازهای کشور، واحدهای جدید را طراحی و راه‌اندازی می‌کنیم.

ما علاوه بر فعالیت پژوهشی، در حوزه‌ی نشر و کتاب نیز ظرفیت بالایی داریم. در بخش نشر، گروه «نشر و فرهنگ» به مسائل اقتصادی، تجاری و سیاست‌گذاری نشر کتاب می‌پردازد، در حالی‌که گروه‌های دیگر، مانند گروه تاریخ، اندیشه و ادبیات، بیشتر به تحلیل محتوایی آثار می‌پردازند. در گروه اندیشه، مباحث مرتبط با علوم اجتماعی نیز دنبال می‌شود. از آن‌جا که شما هم در زمینه‌ی تولید و انتشار کتاب فعال هستید، به نظر می‌رسد ارتباط مؤثری میان پژوهشگاه و مجموعه‌ی شما برقرار باشد؛ زیرا فعالیت‌های ما نیز در تقاطع حوزه‌های «فرهنگ» و «ارتباطات» قرار دارد.

یکی از پیشنهادهای ما برای همکاری مشترک، برگزاری نشست‌های تخصصی دوره‌ای درباره‌ی کتاب و کتاب‌پژوهی است؛ میز تخصصی تازه‌ای که پژوهشگاه در نظر دارد با حمایت «خبرگزاری کتاب ایران» راه‌اندازی کند. هدف این میز، تقویت گفت‌وگوهای میان مراکز علمی و رسانه‌های تخصصی حوزه‌ی کتاب و ارتقای ظرفیت تحلیل و نقد آثار منتشرشده است. در این قالب، می‌توان نشست‌هایی درباره‌ی کتاب‌های مهم و تازه‌منتشرشده برگزار کرد، تا از منظر جامعه‌شناسی و علوم فرهنگی مورد نقد و بررسی قرار گیرند. چنین برنامه‌هایی علاوه بر ارتقای دانش نشر، به جریان عمومی فرهنگ کتاب نیز کمک می‌کند.

افزون بر این، پژوهشگاه خود طرح‌ها و پژوهش‌هایی دارد که مستقیماً به حوزه‌ی کتاب مربوط می‌شود؛ چه در قالب طرح‌های ملی و چه در شیوه‌های مرسوم. موضوع‌هایی همچون «بازتاب فرهنگی کتاب»، «الگوهای مصرف فرهنگی»، و «نشر ملی» از جمله محورهای اصلی این تحقیقات است. بنابراین، علاوه بر اعلام آمادگی برای همکاری، معتقدیم گفت‌وگوی امروز می‌تواند سرآغاز فصلی تازه در کارهای مشترک میان پژوهشگاه، خبرگزاری کتاب ایران و سایر مراکز علمی کشور باشد؛ همکاری‌ای منظم، هدفمند و مستمر برای توسعه‌ی فرهنگ مطالعه و نشر. ما این آمادگی را داریم که میزبان نشست‌های نقد و بررسی باشیم و آن‌ها را در پژوهشگاه برگزار کنیم. خبرگزاری کتاب نیز نشست‌های بسیار خوبی برگزار می‌کند و ما می‌توانیم این برنامه‌ها را پوشش دهیم. از آن‌جا که شما ارتباطات مؤثری با نویسندگان و اساتید دارید، می‌توان از ظرفیت رسانه‌ای شما نیز بهره گرفت؛ به این معنا که اگر شما نشستی برگزار کنید، ما آن را پوشش رسانه‌ای خواهیم داد.

شما فرمودید از سال ۱۳۷۹ پیمایش‌ها و ارزیابی‌های ملی انجام می‌شود. غیر از جایگاه مدیریتی شما در پژوهشگاه، همه می‌دانند که شما جامعه‌شناسی فعال هستید و در حوزه‌ی عمومی حضور آشکار و مؤثری دارید حضوری که متأسفانه در میان جامعه‌شناسان ما چندان فراگیر نیست، اما وجود شما در این جایگاه واقعاً مغتنم است. به نظر شما این پیمایش‌ها و داده‌هایی که تولید می‌شود، تا چه اندازه در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور مؤثر است؟ به یاد دارم در آخرین پژوهش ملی که منتشر شد، واکنش‌های گسترده‌ای برانگیخته شد. اما اگر چنین داده‌هایی وجود دارد، چرا در برخی تصمیم‌ها باز همان رفتارهای گذشته تکرار می‌شود؟ شما بهتر از هرکسی می‌دانید وضعیت جامعه از نظر نگرش‌ها و ارزش‌ها به کدام سو می‌رود؛ می‌خواهم بدانم: آیا واقعاً این داده‌ها در سیاست‌گذاری‌ها تأثیر می‌گذارند یا خیر؟ و اگر خیر، چرا چنین است؟

ببینید، ما با پدیده‌ای صفر و یک‌گونه روبه‌رو نیستیم. بی‌تردید فاصله‌ی قابل توجهی میان وضعیت مطلوبِ استفاده از پژوهش‌ها در تصمیم‌سازی‌ها و واقعیت موجود وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که از نتایج پژوهش‌ها هیچ استفاده‌ای نمی‌شود. به باور من منطق ماجرا این است که تصمیم‌گیری نباید بدون پژوهش انجام شود. اساس کار ما همین است؛ حوزه‌ی اثربخشی علم و پژوهش آن‌جاست که بتواند مسیر تصمیم را روشن کند. بدون تعارف، پژوهش، علم و کتاب هر سه بخشی از منظومه‌ی معرفت‌اند و نقش‌شان روشن کردن راه است. به اندازه‌ای که از این چراغ راه بهره بگیریم، چالش‌ها کمتر خواهند بود.

صادقانه باید گفت بخش مهمی از چالش‌های کشور، محصول آن است که کمتر به نتایج مطالعات علمی توجه کرده‌ایم. هرجا توجه کرده‌ایم، کشور در مسیر سیاست‌گذاری و اجرا، روالی همراه‌تر و هموارتر را طی کرده است؛ به همین دلیل همیشه فراز و فرود داشته‌ایم. می‌خواهم تأکید کنم که بدون بزرگ‌نمایی، در دوره‌هایی شاهد تأکید بر پژوهش بوده‌ایم و در دوره‌هایی دیگر، همان دفترها و نهادهای علمی تعطیل شده‌اند. مثلاً دفتر «طراحی ملی» که بر اساس قانون برنامه تأسیس شد، در فاصله‌ی اندکی تعطیل شد. یعنی میان تصویب و تعطیلی آن فاصله‌ی چندانی نبود، که واقعاً نکته‌ی تأسف‌باری است. با تمام نقدها و دیدگاه‌های گوناگون، باید پذیرفت کشور ما اساساً علم‌محور است؛ تصمیم‌گیری‌ها در سطوح کلان تحت تأثیر پژوهش قرار می‌گیرند، اما استمرار و دقت کافی در این مسیر وجود ندارد. گاهی ضرورت‌های ضربتی و فوری پیش می‌آیند و تصمیمی عجولانه گرفته می‌شود، در حالی که پشت آن موضوع، پیشینه‌ی پژوهشی و داده‌های علمی وجود دارد ولی نادیده گرفته می‌شود. این واقعیت انکارناپذیر است. هرقدر تصمیم‌ها با سند پشتیبان علمی اتخاذ شوند، نتیجه‌ی آن‌ها بهتر خواهد بود. در علوم اجتماعی اصطلاحی داریم به نام پیوست فرهنگی و اجتماعی. من البته چندان با واژه‌ی «پیوست» موافق نیستم، زیرا «پیوست» معنایی حاشیه‌ای دارد، حال آنکه مقصود ما یک پیش‌نیاز ذاتی است، نه ضمیمه‌ای فرعی. یعنی همان‌گونه که هیچ پروژه‌ای بدون توجیه اقتصادی و زیست‌محیطی نباید اجرا شود، بدون توجیه اجتماعی نیز نباید اجرا شود. در علوم اجتماعی حوزه‌ای داریم به نام ارزیابی تأثیرات اجتماعی (Social Impact Assessment) که معمولاً در سه مرحله انجام می‌شود: پیش از اجرا، حین اجرا، پس از اجرا. هر طرح، پروژه یا سیاستی – حتی یک قانون – باید در هر سه مرحله از منظر پیامدهای اجتماعی ارزیابی شود؛ یعنی پیش از تصویب، هنگام اجرا و پس از اجرا باید پیامدهایش سنجیده شود. اگر این رویه جدی گرفته شود، در اجرا چالش‌ها کاهش می‌یابد. در غیر این صورت، همان مسائل پیشین تکرار می‌شوند، زیرا کاری که در ابتدا بدون اندیشه و مطالعه آغاز شده، در ادامه ناگزیر با بحران روبه‌رو می‌شود. این مسئله در واقع، تجربه‌ی تاریخی علم است؛ تجربه‌ای مبتنی بر موفقیت‌ها و ناکامی‌هایی که در سیاست‌گذاری کشورها رخ داده است. ما در ایران از ذخیره‌ی دانشی عظیمی برخورداریم و باید بیش از گذشته از آن بهره ببریم.

ایران از منظر علمی و فکری، سرمایه‌ای بی‌نظیر دارد. بیش از نود سال از تأسیس نهاد دانشگاهی مدرن در کشور (دانشگاه تهران) می‌گذرد و پیش از آن نیز، اندیشه و دانش در قالب‌های سنتی‌تر جریان داشته است. اگر کسی بخواهد ویژگی متمایز تاریخ ایران را ذکر کند، باید بگوید از ایران باستان تا امروز، اندیشه‌ورزی و خردگرایی در این سرزمین تداوم داشته است. این، میراثی بزرگ است؛ هرچند گاه با فراز و فرودها و چالش‌هایی همراه بوده، اما در مجموع تداوم آن ستودنی است. ایرانی که هجده قرن پیش دانشگاه جندی‌شاپور را بنا کرد، دانشگاهی که محل تلاقی سه حوزه‌ی فرهنگی یونانی، ایرانی و هندی بود، در واقع یکی از نخستین نمونه‌های دانشگاه‌های بین‌المللی تاریخ را پدید آورده است.

ملتی با چنین ذخیره‌ی اندیشه‌ای سزاوار است بیش از پیش بر دانش و تجربه‌ی خود تکیه کند و آن را در تصمیم‌گیری‌های سیاستی، اجتماعی و اقتصادی به کار گیرد. وقتی به اسناد تاریخی نگاه می‌کنیم، اعداد واقعاً حیرت‌انگیزند: در سال ۱۳۰۰ شمسی، کشور حدود ۵۰ هزار دانش‌آموز داشت، در برابر جمعیتی نزدیک به ده میلیون نفر؛ یعنی کمتر از نیم درصد جامعه در حال تحصیل بود. حتی اگر این رقم را دو یا سه برابر هم فرض کنیم، باز هم از یک درصد فراتر نمی‌رفت. اما در همین صد سال، جامعه‌ی ما از آن موقعیت به جایی رسیده که امروز میلیون‌ها دانش‌آموز و دانشجو دارد. در نتیجه، باید توجه کنیم که در این قرن، چه مسیر عظیمی پیموده شده است. با تمام کاستی‌ها و چالش‌ها، این مسیر بیانگر رشد اجتماعی و فرهنگی شگرف ایران است.

نباید این پیشرفت تاریخی را نادیده گرفت. بلکه باید با تکیه بر همین میراث، سیاست‌گذاری‌های آینده را علمی‌تر، دقیق‌تر و عمیق‌تر طراحی کنیم. در سال ۱۳۰۱، با جمعیتی ده‌میلیونی، ما حدود پنجاه هزار دانش‌آموز داشتیم. امروز که جمعیت کشور حدود نه برابر شده و به نزدیک نود میلیون نفر رسیده است، ما میزبان چهارده تا پانزده میلیون دانش‌آموز و حداقل سه میلیون دانشجو هستیم. برای مثال، تنها در سال ۱۳۹۹، تعداد دانشجویان کشور به حدود چهار میلیون و هشتصد هزار نفر رسید. نکته جالب‌توجه این است که تعداد فارغ‌التحصیلان امروز کشور، از کل جمعیت باسواد ایران در چهل سال پیش (که حدود بیست میلیون نفر بود) نیز بیشتر است.

این آمار و ارقام، شگفت‌انگیز و نشان‌دهنده واقعیت توسعه کشور ما در قرن اخیر است. ما قطعاً در این سده پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌ایم؛ هرچند عمق و جدیت این پیشرفت‌ها در حوزه‌های مختلف یکسان نبوده است. نکته اصلی این است که ذخیره دانایی و توانایی علمی کشور، بسیار بیشتر از ظرفیتی است که امروز به کار گرفته می‌شود و باید به این موضوع توجه ویژه داشت. این همان سرمایه عظیم علمی و فکری ماست. بدون هیچ تعارفی، یکی از بزرگ‌ترین نقاط افتخار کشور، نظام علم و فناوری آن است که تمام اندیشمندان، اندیشه‌ها و آثار علمی را در خود جای داده است.

بنابراین، ما امروز از نظر علمی و دانشی در جایگاه مطلوبی قرار داریم، اما متأسفانه میان «عالم نظر» و «عالم عمل» فاصله‌ای عمیق وجود دارد. به نظر می‌رسد بخشی از وظیفه ما در مراکز پژوهشی و کل نظام علمی کشور، تلاش برای پر کردن این شکاف و حرکت دادن «نظر» به سوی «عمل» است؛ یعنی باید بتوانیم فرایندهای لازم برای این گذار را طراحی و تدوین کنیم. البته واضح است که دستگاه‌های اجرایی نیز اقتضائات و چالش‌های خاص خود را دارند.

من مسئله اصلی کشور را یک «مسئله فرایندی» می‌دانم. به عبارت دیگر، مشکل اصلی، فقدان فرایندهای شفاف و کارآمد برای تبدیل «نظر» به «عمل» است. باید سازوکارهایی پیش‌بینی شود تا ایده‌های درخشان علمی بتوانند در عرصه عمل به کار گرفته شوند و فرایندهای اجرایی آن‌ها مشخص باشد. این یک مسئله دوطرفه است: بخشی از آن به نظام دانایی و حوزه علم بازمی‌گردد و بخش قابل توجه دیگر، به نظام اجرایی کشور مربوط می‌شود. بنابراین، باید با توجه به این ماهیت دوسویه، برای حل آن گام‌های جدی برداشت.

همان‌طورکه سعدی می‌فرماید، چشم برای نگریستن است و علم و دانایی نیز ابزار نگریستن و فهمیدن هستند. او در بیتی دیگر به زیبایی این موضوع را بیان می‌کند: «علم، چندان که بیشتر خوانی / چون عمل در تو نیست، نادانی» متأسفانه به نظر می‌رسد ما در بخش دوم این بیت، یعنی «عمل»، کم‌کاری کرده‌ایم؛ شاید حتی بیشتر از «اندکی» کم‌کاری.

اگر قرار است اوضاع کشور بهبود یابد و ما به سمت «حل مسئله» حرکت کنیم، لازمه‌اش این است که نظام مدیریتی کشور به‌طور دائم مسائل خود را شناسایی کرده و برای حل آن‌ها اقدام کند. چالش‌ها همواره وجود داشته و خواهند داشت، اما می‌توان از آن‌ها به‌عنوان فرصتی برای رشد و اصلاح بهره برد. هرچند چالش‌ها ممکن است آرامش جامعه را مختل کنند، اما نباید فراموش کرد که ظرفیت‌ها و فرصت‌های عظیمی نیز در کشور وجود دارد. این ظرفیت‌ها می‌توانند به نظام مدیریتی کشور کمک کنند تا وضع موجود را بهبود بخشد و مهم‌تر از همه، از «آلام و دردهای جامعه» بکاهد؛ هدفی که رسالت اصلی علوم اجتماعی و انسانی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها