سرویس فرهنگ و نشر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در روزگاری که همهچیز به سرعت در چرخه بازار تعریف میشود، از کالاهای مصرفی گرفته تا تجربههای زیباشناسانه و حتی روابط اجتماعی، کتاب نیز گاه ناخواسته در همان منطق قیمتگذاری و رقابت قرار میگیرد؛ اما اگر از زاویهای عمیقتر و فرهنگیتر نگریسته شود، کتاب نه یک «محصول» که یک «زیرساخت فرهنگی» است؛ همچون مدرسه، مسجد یا رسانه؛ نه شیئی برای خرید و فروش، بلکه سازوکار شکلگیری فهم، حافظه جمعی، مهارتهای فکری و قوه تخیل یک جامعه.
هر جامعهای برای آنکه بتواند تجربههای خود را ثبت و اندیشههای خویش را بازتولید کند، فرهنگ خود را انتقال دهد و به آینده معنا ببخشد، نیازمند زیرساختهای فرهنگی است. همانگونه که جاده و برق و آب، زیرساختهای توسعه فیزیکیاند، کتاب نیز زیرساخت توسعه فرهنگی و فکری محسوب میشود. بدون کتاب، هیچ نظام آموزشی پایدار نمیماند، هیچ گفتوگوی عمومی عمیقی شکل نمیگیرد و هیچ سنت فکریای استمرار نمییابد.
زینب زینالدینی، کارشناس ارشد مدیریت فرهنگی و پژوهشگر حوزه فرهنگ در این زمینه معتقد است؛ «کتاب، حافظه بلندمدت جامعه است؛ جایی که تجربه، دانش و ارزشها ذخیره میشوند. بنابراین کتاب گرچه «مصرفشدنی» است و باید خوانده و به کار گرفته شود، اما «کالای مصرفی» شبیه سایر کالاها نیست؛ کتاب نه شیئی تزئینی است و نه محصولی برای مصرف زودگذر، بلکه سنگبنای اولیهای است که همهچیز بر آن استوار میشود.»
وی با ارائه تعریفی گفت: «دسترسی به کالا، معمولاً در قالب چرخه سادهای محقق میشود؛ تولید، توزیع، مصرف. اما کتاب، چرخهای پیچیدهتر و چندوجهی دارد. تولید کتاب، حاصل روزها و ماهها تلاش پژوهشی، فکری و هنری است. ارزش کتاب در «مصرف» تمام نمیشود؛ بلکه با خواندهشدن، بارها و بارها تولید معنا میکند. کالا پس از مصرف از بین میرود، اما کتاب پس از خواندن، ارزش بیشتری مییابد؛ تبدیل به آگاهی و مهارت و اندیشه میشود؛ به همین دلیل است که نمیتوان کتاب را در کنار اقلام مصرفی قرار داد.»
زینالدینی، با طرح این موضوع که نگاه کالایی به کتاب به معنای فروکاستن آن به قیمت و فروش است، درحالیکه ارزش حقیقی کتاب در «اثرگذاری فرهنگی» آن نهفته است، ادامه داد: «در فرهنگ ایران، کتاب همواره بیش از یک شیء مادی بوده است. سیر تاریخی ادبیات مکتوب ایران، از قرآن و شاهنامه تا مثنوی و گلستان، بیانگر آن است که کتاب در فرهنگ ایرانی نه یک متن، بلکه ظرف هویت و معنویت جمعی بوده است. مجموعههای ادبی و عرفانی ایرانی، صرفاً متنهایی ادبی نیستند؛ نظامهای اخلاقی، تربیتی و اجتماعیاند.»
به گفته وی، کتاب در ایران بیش از آنکه «دارایی فردی» باشد، «دارایی فرهنگی» است؛ بخشی از میراث زبانی و فکری که ملت را به هم مرتبط میکند؛ اما سالهای اخیر با گسترش فرهنگ مصرفگرایی و فشارهای اقتصادی، نگاه جامعه به کتاب در خطر کالاییسازی قرار گرفته است. کاهش تیراژ، افزایش قیمت، رقابت در بازاری کوچک و اولویتدادن به شکل بر محتوا از نشانههای همین روند است. این وضعیت نشان میدهد که باید دوباره به نقش زیرساختی کتاب بازگردیم و آن را از منطق کالایی نجات دهیم.

کتاب یک سرمایهگذاری بنیانی
در اقتصاد، کالا زمانی ارزشمند است که سود مستقیم ایجاد کند. اما کتاب، سود مستقیم چندانی ندارد؛ سود آن «غیرمستقیم» و بلندمدت است، افزایش کیفیت نیروی انسانی، ارتقای سرمایه فرهنگی جامعه، کاهش هزینههای آسیبهای اجتماعی، تقویت خلاقیت و نوآوری و افزایش تابآوری فرهنگی؛ بهبیان دیگر، کتاب یک سرمایهگذاری بنیانی است نه صرفاً یک محصول درآمدزا.
زینالدینی، با بیان اینکه نظامهای توسعهمحور دنیا میدانند که بازده کتاب در رشد اقتصادی آینده نهفته است، گفت: اگر جامعهای میخواهد نیروی خلاق داشته باشد و در جهان رقابتی جایگاهی داشته باشد، ناگزیر باید کتاب را محور توسعه فرهنگی قرار دهد، نه کالایی لوکس برای قشر خاص.
وی با بیان اینکه وقتی کتاب در منطق کالا قرار میگیرد، سه اتفاق مهم رخ میدهد، افزود: نخستین موضوع این است که محتوای سطحی جایگزین محتوای جدی میشود؛ یعنی کتابهایی که بهسرعت فروش میروند، برای چاپ و تولید بر آن دسته از کتابهایی که برای اندیشیدن و تأمل زمان میطلبند، پیشی میگیرند و ترجیح داده میشوند. این چرخه به تدریج ذائقه فکری جامعه را تغییر میدهد.
زینالدینی، با بیان اینکه چهرهمحوری جایگزین کتابمحوری میشود، ادامه داد: وقتی کتاب به کالا تبدیل میشود، «نویسنده مشهور» بیش از «ایده عمیق» دیده میشود. جشن امضاها، نمایشهای پُر زرق و برق و سلبریتیمحوری نمونهای از همین روند است.
به گفته وی، از سوی دیگر عدالت فرهنگی، آسیب میبیند، زیرا وقتی دسترسی به کتاب وابسته به قدرت خرید شود، شکاف فرهنگی جامعه عمیقتر میشود و معمولاً در این وضعیت کتابخانههای عمومی، مدارس و مناطق محروم نخستین قربانیان آن هستند.
کتابخانهها ستون فرهنگ
یک جامعه، زمانی ظرفیت فرهنگی خود را فعال میکند که کتاب به شکلی گسترده در دسترس باشد. کتاب ابزار تربیت تفکر، تعادل ذهنی، قدرت تحلیل و مهارت گفتوگوست. جوامعی که سرانه مطالعه بالا دارند، لزوماً جوامعی آرامتر، عقلانیتر و مشارکتجوترند.
زینالدینی، با طرح این موضوع که کتاب به شهروندان کمک میکند که با پدیدههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نه از مسیر شایعه و هیجان، بلکه از مسیر تحلیل و استدلال روبهرو شوند، گفت: اگر کتاب «کالایی» شود، این کارکرد تربیتی تضعیف میشود؛ کتاب به بخشی از صنایع سرگرمی تبدیل میشود و نقش تربیتگرانه خود را از دست میدهد.
وی با بیان اینکه برای آنکه کتاب به جایگاه زیرساختی خود بازگردد، سیاستگذاری فرهنگی باید به سه اصل پایبند باشد، گفت: اصل اول این است که کتاب حق شهروندی است، نه کالای لوکس، معتقدم که این جمله باید مبنای سیاستگذاری فرهنگی باشد. همانطور که آموزش ابتدایی یا دسترسی به آب سالم حق هر شهروند است، کتاب نیز حق فرهنگی اوست.
زینالدینی، ادامه داد: اصل دوم این است که کتابخانهها ستونهای فرهنگاند؛ کشورهایی که زیرساخت فرهنگی خود را جدی گرفتهاند، هزاران کتابخانه عمومی فعال دارند. کتابخانهها محل گفتوگو، یادگیری و همبستگی اجتماعیاند. کمبود کتابخانه نه یک نقص جزئی، بلکه نشانهای از ضعف زیرساخت فرهنگی است.
وی با طرح این موضوع که اصل سوم، حمایت از تولید اندیشه، نه فقط فروش کتاب است، گفت: سیاستها باید به کیفیت محتوا، حمایت از نویسندگان و تقویت نظام تولید در کنار فروش کتاب توجه کند. حمایت صرف از فروش، نهایتاً به کتابهای پرفروش اما کمعمق منجر میشود.
با نگاهی به این مبحث میتوان گفت که کتاب مرکز ثقل روایت، الهام، پژوهش و انتقال معناست. فیلم، سریال، بازی، نمایش، موسیقی و پیشرفتهای علمی همگی از بستر مفهومی و رواییای بهره میبرند که در کتابها شکل گرفته است. کتاب، ریشه است و بقیه صنایع، شاخهها. اگر ریشه ضعیف باشد، شاخهها پژمرده میشوند. جامعهای که کتاب را جدی میگیرد، آینده خود را جدی گرفته است.
نظر شما