شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۷
هواخواه کتابیم؟

آمار ۹۶ درصدی نرخ جمعیت باسواد در ایران، فروش محدود کتاب و رونق کالاهای مصرفی، تصویر نگران‌کننده‌ای از الگوی فرهنگی ایران به دست می‌دهد؛ تصویری از کم‌توجهی ساختاری به مطالعه. آیا واقعا هواخواه کتابیم؟

سرویس فرهنگ و نشر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ۲۰؛ ۱۵؛ ۱۳ یا ۲ دقیقه؛ کدام واقعیت سرانه مطالعه کتاب در ایران است؟ آیا گفت‌وگو درباره وضعیت کتابخوانی، برای خود ایرانی‌ها مهم است؟ البته اگر مهم نیست، چرا صحت‌سنجی دقایق باید مهم باشد؟!

اینکه برخی، تاکید می‌کنند، تاکید درباره سرانه مطالعه، نوعی خودتحقیری است، یا معتقدند، مجموع قیمت پشت جلد کتاب‌های منتشر شده یک‌سال، برابر با واقعیت و جایگاه کتاب در جامعه ایرانی است، را باید چشم و گوش بسته پذیرفت؟

می‌دانیم که چند مرکز ازجمله مرکز آمار یا نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور به اعلام سرانه مطالعه اقدام می‌کنند. در آخرین اظهار نظر دبیرکل نهاد کتابخانه‌های کشور در نشست خبری اخیر به‌مناسبت هفته کتاب درباره آخرین آمار سرانه مطالعه در ایران گفت: «در حال حاضر تحذر دارم درباره این مسئله صحبت کنم، زیرا سرانه مطالعه آیتم تک‌بعدی‌ای نیست که صرفاً از اطلاعات و آمارهای نهاد کتابخانه‌های عمومی بیرون بیاید. در نهاد نهایتاً آمار تعداد اعضای فعال، تعداد کتاب‌ها و تعداد کتاب‌هایی را که به امانت گرفته می‌شود، داریم. اما اینکه چقدر منجر به خواندن می‌شود، مشخص نیست.»

بنابراین به نظر می‌رسد، «خواندن در ایران»، یک مسئله چندوجهی و نیازمند پژوهش‌های مستمر است. اما به نظر می‌رسد معیارهای محکم متعدد دیگری در میدان ارزیابی وضعیت کتاب و کتابخوانی وجود دارد که نه‌تنها سرانه مطالعه، بلکه اصل داستان، یعنی بود و نبود مسئله «خواندن» را به مسئله تبدیل کرده است.

فراتر از گفتن یا نگفتن سرانه مطالعه؛ واقعیت کتاب‌نخوانی چیست؟

تلخ‌کامی درباره واقعیت کتابخوانی در ایران را به‌مثابه داروی تجویزی پزشک ببینیم نه خودتحقیری؛ تلخ است اما می‌تواند نخستین گام برای درمان درد باشد. درد نااگاهی نسبت به نبود مسئله! به نظر می‌رسد آنچه بیش از اعداد و ارقام رسمی سرانه مطالعه، دقیق‌تر است، نبود «مسئله کتاب» در بین خانواده‌های ایرانی باشد.

شاید مصادیقی برای نقض وجود داشته باشد؛ مثلاً جمعیت حاضر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران یا آمار تراکنش‌ها در این رویداد؛ یا آمار تولید سالانه کتاب در ایران و حتی تعداد ناشران، یا آمار مراجعه به فروشگاه‌های آنلاین کتاب، حتی رشد فزاینده بساط‌گستران کتاب که چند سال اخیر، به معیار جدید و البته عجیب بررسی وضعیت خواندن مردم ایران و به ابزار تحلیل عده‌ای تبدیل شده است.

هواخواه کتابیم؟

اما به نظر می‌رسد، هرکدام از این مصادیق که برای وجود علاقه‌مندی به کتاب و کتابخوانی ردیف شده‌اند را بتوان با چند آمار رسمی کمی تا قسمتی به چالش کشید.

مثلاً شمارگان کتاب؛ می‌دانیم از ابتدای سال جاری و براساس اعلام خانه کتاب و ادبیات ایران، شمارگان کل کتاب‌های منتشر شده ۵۹ میلیون و ۲۷۹ هزار و ۲۴۵ نسخه و متوسط شمارگان، برابر با ۸۵۷ نسخه است. این اعداد را کنار کل جمعیت قرار دهیم؛ براساس برآورد مرکز آمار، ایران بیش از ۸۶ میلیون جمعیت دارد که از این تعداد به گفته رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، ۹۸ درصد باسوادند؛ یعنی بیش از ۸۲ میلیون ایرانی!

مرور کنیم، متوسط شمارگان ۸۵۷ نسخه و ۸۲ میلیون جمعیت باسواد؟!

البته ناگفته پیداست که انتشار این تعداد نسخه کتاب، لزوماً به معنای خرید یا خواندن آن‌ها نیست اما می‌دانیم بررسی شمارگان کتاب، به عنوان معیار درخورتوجهی برای ارزیابی وضعیت کتاب در جامعه، شناخته می‌شود.

علاوه براین و بنابراعلام مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، ۳ میلیون دانشجو در ایران مشغول تحصیل‌اند و به قول استاد عبدالحسین آذرنگ، این آمار از کل جمعیت لتونی با ۲ میلیون جمعیت، بیشتر است؛ کشوری که شمارگان کتاب در آن به ۱۰ هزار نسخه می‌رسد؛ درحالی که ناشران دانشگاهی در ایران، سال‌هاست نسبت به حذف تدریجی کتاب از فهرست خرید دانشجویان و جایگزین شدن جزوه، هشدار می‌دهند.

نکته دیگر اینکه مسلم است، اصلی‌ترین دلیل برای بی‌توجهی خانواده ایرانی به مطالعه، قیمت کتاب اعلام می‌شود. اگر وجود چنین مانعی را بپذیریم چرا کتابخانه‌های عمومی هم کم‌رونق‌اند؟ براساس اعلام دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، «در مجموع ۱۴ میلیون نفر از ۲۱ سال پیش، عضو کتابخانه‌های عمومی کشور شدند اما اعضای فعال، کمی بیش از دو و نیم میلیون نفر هستند.»

حتی اگر از بحث مقایسه خرید کتاب با کالاهای مصرفی دیگر مثل لوازم آرایش، گوشی تلفن همراه، هزینه خرید انواع کالاهای به اصطلاح ترند شده ازجمله انواع و اقسام اسباب‌بازی و هزینه‌های عجیب کفش و پوشاک عبور کنیم؛ به نظر می‌رسد جامعه ایرانی با کتاب نه قهر، اما دوست هم نیست.

از خلوتی فروشگاه‌های کتاب، در ساعت‌ها و روزهای شلوغ مغازه‌های دیگر کالاهی مصرفی در شهر و البته تغییر کاربری به اغذیه‌فروشی، همین‌طور گلایه کتابفروشان محلی، از نبود مشتری و کسادی دخل؛ همه مؤید وجود یک مسئله دارد؛ اینکه آیا کتاب اولویت خانواده‌های ایرانی است؟ اصلاً چقدر باید توقع داشت مردم کتاب بخوانند؟

نام نخستین روز هفته کتاب که سی‌وسومین فصل خود را آغاز کرده، «کتاب و کتابخوانی» اعلام شده، روزی که نباید بین سیل خبرهای اقتصادی و سیاسی، گم شود؛ شاید فرصتی باشد برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش که چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها