سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ محمدرضا یاری در چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران با فیلم «دیدار با مرد لخت» حضور دارد. او این فیلم را با اقتباسی از نمایشنامه «در انتظار گودو» ساموئل بکت ساخته و سعی کرده فضای ابزورد نمایشنامه را حفظ کند. یاری که در گذشته تجربه ساخت فیلم کوتاه اقتباسی داشته در گفتوگو با ایبنا از اقتباس و چالشها و مزیتهایش برای فیلمسازی میگوید.
«دیدار با مرد لخت» را از چه کتاب و متنی اقتباس کردهاید؟
این فیلم را از نمایشنامه «در انتظار گودو» ساموئل بکت اقتباس کردهام. کار ترکیبی از طنز و ژانر وحشت را دارد و در کل فضایی ابزورد دارد. «در انتظار گودو» خودش کمدی تلخی دارد و کمی مفاهیم اصلی نمایشنامه را تغییر دادهام. اقتباسی آزاد از نمایشنامه داشتهام و خودم هم چیزهایی به داستان اضافه کردهام.
«در انتظار گودو» متن سخت و سنگینی دارد. چرا این متن را برای اقتباس انتخاب کردید؟
حس میکنم ما خیلی کار ابزورد در ایران انجام ندادهایم. بیشتر فیلمها در فیلم کوتاه و بلند بیشتر کمدی، اجتماعی، ملودرام یا معناگرا است و خیلی کم وارد فضای ابزورد شدهایم. حس کردم در این فضا تجربهای کسب کنم برای خودم و مخاطب جذاب خواهد بود. من اول داستان کوتاهی از این نمایشنامه نوشتم و در حین نگارش، خیلی به شباهتها و تفاوتهای متن با اثر بکت فکر میکردم. داستان کوتاه که تمام شد و شخصیتها که مشخص شدند پس از مدتی کار را شروع کردم.
نگران قضاوتها درباره اینکه بگویند چرا سراغ متنی به این شهرت رفتهاید، نبودید؟
آدم باید بتواند سراغ نوشتههایی برود که کمتر روی آنها کار شده تا معیار کار شخص مشخص شود. باید معیاری دستمان بیاید و خیلی نترسیم که چون خیلی کتاب و نمایشنامه مشهوری است نمیشود سراغش رفت و یا اگر کسی قبلاً از آن اقتباسی ساخته دیگر کسی نمیتواند اثر بهتری بسازد. شما کارهای شکسپیر را ببینید چند جور هملت و مکبث در سینما و تئاتر دیدهایم. پس نباید از تجربه کردن ترسید.
رفتن سراغ چنین نمایشنامههایی چقدر چالشبرانگیز است؟
اولین قدم این است آن نویسنده را خوب بشناسید و آثارش را خوانده باشید. مثلاً از بکت نباید فقط «در انتظار گودو» را خوانده باشید و بعد بخواهید از همین نمایشنامه اقتباس کنید؛ مخصوصاً نویسندههایی که مولف هستند و سبک مخصوص به خودشان را دارند. وقتی سراغ آثار چنین نویسندههایی میروید باید اطلاعاتتان از آن نویسنده زیاد باشد تا در ناخودآگاهتان رسوب اطلاعاتی داشته باشید. من چون کارهای دیگر بکت را خوانده بودم شناختی از او و سبک نوشتاریاش داشتم و وقتی داشتم داستان کوتاهش را مینوشتم مدام در این فکر بودم که چقدر شبیه کارهای ابزورد میشود. دوست داشتم فضای فیلم ابزورد باشد ولی دلم نمیخواست عین نمایشنامه باشد.
یکی از مشکلات سینمای ایران ضعف در اقتباس است. به نظر شما اگر این بخش در سینمای کوتاه خوب باشد تاثیرش را در سینمای بلند هم خواهد گذاشت؟
ما در سینمای جهان خیلی فیلم اقتباسی میبینیم و وضعیتشان با ما خیلی تفاوت دارد. ما در ادبیات خودمان فیلمی مثل «شازده احتجاب» و در ادبیات جهان فیلمی مثل «ناخدا خورشید» را داریم. ما نمونه خوب داریم ولی خیلی کم است. کارگردانان مطرح سینمای ایران خودشان هم نویسنده هستند و به ندرت متنی را از جای دیگری میگیرد. تقویت بخش اقتباس در سینمای ایران بیشتر برعهده نویسندگان فیلمنامه است. آنها باید کتابها را بخوانند و روی آثار خوب دست بگذارند. وقتی شما میگویید اقتباس یعنی یک منبع قوی مشخص دارید و هزاران منبع برای اقتباس وجود دارد. اگر دقت کرده باشید میبینید فیلمهای خوب دنیا معمولاً اقتباسهای خوبی از کتابها هستند. در ایران این اتفاق نمیافتد و یکی از دلایلش به فیلمنامهنویسان برمیگردد که سراغ اقتباس نمیروند. شاید دلیل دیگرش هم این باشد که کارگردانان هم دوست ندارند سراغ فیلمهای اقتباسی بروند. چون معمولاً در ایران نویسندگان و فیلمسازان به سختی با هم در مورد اقتباس به توافق میرسند و همین کار را سخت میکند.
بخشی از آن هم به این برمیگردد که ما خیلی اهل مطالعه نیستیم و کم کتاب میخوانیم؟
بله، ما کم کتاب میخوانیم. من با فیلمسازان فیلم کوتاه که صحبت میکنم میبینم ما خیلی کم کتاب خواندهایم. چند کتاب معروف مثل «ملکوت»، «بوف کور»، «سه قطره خون» و چند کتاب جمالزاده را خواندهایم و دیگر کتابهای جدیدتر مثل کتابهای مهدی یزدانیخرم را کم خواندهایم. البته رماننویسان ایرانی هم نسبت به فیلم شدن کتابهایشان سختگیر هستند. اگر اینجا تعامل بیشتر شکل بگیرد اقتباس در سینمای ایران تقویت خواهد شد. برای نمونه سریال «یاغی» که از رمان «سالتو» اقتباس شد را دیدیم که چقدر سریال پربینندهای شد. پس اگر سراغ اقتباس برویم میشود از آن اثر قابل قبول ساخت که مردم هم با آن ارتباط بگیرند.
نظر شما