یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۲
خاطرات شخصی و بار اجتماعی و فرهنگی بر دوش تکه‌های لباس

اصفهان – گالری‌دار و نویسنده کتاب «از پنج روایت تا رخت‌نامه» گفت: زمانی که یک رنگ، نقش یا جنس خاصی مد می‌شود، عملاً همه درگیر آن می‌شوند. اما فراتر از مد، می‌توان به پارچه و لباس از منظرهای مختلف نگاه کرد؛تاریخی، نشانه‌شناسی، فرهنگی، اجتماعی، فلسفی، اسطوره‌شناسی و…. به همین دلیل، تکه‌های لباس نه‌تنها خاطرات شخصی را زنده می‌کنند، بلکه بی‌تردید بار اجتماعی و فرهنگی نیز بر دوش دارند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – فاطمه بهرامی: کتاب «از پنج روایت تا رخت‌نامه» مجموعه‌ای است که با تلفیق خاطره‌نگاری و هنر و روایت جمعی شکل گرفته است. ایده اولیه پروژه از دغدغه‌های شخصی درباره خاطرات و پارچه‌های خانوادگی آغاز شد و با همراهی پروانه سیلانی و ۲۱ نویسنده دیگر، در نشر اقنوم به شکل یک کتاب کامل درآمد. نویسنده و گردآورنده این اثر، سال‌ها در زمینه طراحی و دوخت لباس فعالیت داشته و با نگاه هنری خود، خرده‌پارچه‌ها و لباس‌های خانوادگی را به ابزاری برای بازخوانی خاطرات و بررسی هویت زنان تبدیل کرده است. کتاب نه‌تنها حامل خاطرات شخصی است، بلکه بار فرهنگی و اجتماعی نیز دارد و امکان بررسی تعامل میان زندگی خصوصی و جامعه را فراهم می‌کند.

با پروانه سیلانی، درباره روند شکل‌گیری کتاب و تجربه همکاری با نویسندگان و هنرمندان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

روی جلد کتاب از «پنج روایت» تا «رخت‌نامه» تصویری دیده می‌شود که شما از تکه‌پارچه‌های پنج نسل از خانواده‌تان دوخته‌اید. این تصویر چگونه به ذهنتان رسید و چه نسبتی با مفهوم کتاب دارد؟

من سال‌ها در زمینه طراحی و دوخت لباس فعالیت داشتم و در تمام آن سال‌ها خرده‌پارچه‌ها و دم‌قیچی‌ها را نگه می‌داشتم. این تکه‌ها خاطرات زیادی را با خود به همراه داشتند و برایم ارزشمند بودند. ایده کار با پارچه‌ها از اواخر سال ۱۴۰۱ شکل گرفت؛ اما پروژه‌ای که در ذهن داشتم، به دلایل مختلف اجرا نشد. در سال ۱۴۰۲ دوختن پارچه‌ها را به‌صورت چهل‌تکه با محوریت خاطره‌نگاری آغاز کردم. ابتدا خاطرات پراکنده بود؛ اما بعد آنها را از گذشته تا امروز سامان دادم.

معتقدم برای رسیدن به آینده باید گذشته را بشناسیم، از آن درس بگیریم و عبور کنیم. در این کار چند نکته برایم اهمیت داشت: نخست اینکه فرم پارچه‌ها تغییر پیدا نکند و دیگر اینکه حتماً با دست دوخته شوند. کوک زدن برایم این بیت مولانا را تداعی می‌کرد: «تو برای وصل کردن آمدی / نی برای فصل کردن آمدی» فکر می‌کنم مهم‌ترین دستاورد و خوشبختی من در این میان، تجربه بودن در کنار گذشتگان و تا حدودی شناخت آیندگان بوده است؛ تجربه‌ای که با همه وجود احساسش کرده‌ام و چه انگیزه‌ای قوی‌تر از این؟

در ادامه، دوستان نویسنده با دیدن این اثر و شنیدن خاطرات من، هرکدام از زاویه دید خود، چه از منظر همذات‌پنداری با خاطرات مشابه، چه زیبایی‌شناسی، حس و عاطفه، زنانگی یا اسطوره‌شناسی، به آن زندگی دیگری بخشیدند و معنایش را کامل‌تر کردند.

ایده چاپ کتاب چگونه شکل گرفت؟ چه چیزی باعث شد به فکر جمع کردن نویسندگان مختلف در یک کتاب بیفتید؟

تمام مراحل قدم‌به‌قدم پیش رفت. ایده اولیه چاپ کاتالوگ بود. پس از اولین نمایش اثر، به پیشنهاد یکی از دوستان که هم در حوزه تجسمی و هم در حوزه ادبیات فعال است، نمایش دیگری در حضور نویسندگان برگزار شد. در آن نمایش، نویسندگان تمایل خود را برای نوشتن داستان‌هایی مرتبط با موضوع ابراز کردند و طبیعتاً کار از قالب کاتالوگ خارج شد؛ بنابراین تصمیم به چاپ کتاب گرفتم.

خاطرات شخصی و بار اجتماعی و فرهنگی بر دوش تکه‌های لباس

در بخش پایانی کتاب، داستان شما آمده است. چه تفاوتی میان نوشتن آن قسمت و مدیریت کلی پروژه احساس کردید؟

در واقع نوشتن پنج روایت برایم ساده‌تر بود. از همان ابتدا کاغذ و قلم کنار دستم بود و خاطرات مربوط به پارچه‌ها را یادداشت می‌کردم. بعد، زمانی که تصمیم به چاپ کتاب گرفتیم، آنها را تنظیم کردم و تنها مسئله باقی‌مانده ویرایش متن بود. اما در ارتباط با کل پروژه، مسئولیت سنگینی در قبال دوستان احساس می‌کردم. لازم بود کاری با کیفیت مطلوب انجام شود تا هر ۲۲ نفر از آن راضی باشند. انتخاب قطع کتاب، نوع کاغذ و دیگر مسائل فنی، همراه با مدیریت مالی، همه بر عهده من بود و این موضوع کار را بسیار دشوارتر می‌کرد.

در بخشی از پنج روایت نوشته‌اید: «هر تکه پارچه خودش را جلو می‌اندازد تا دیده شود.» این استعاره از چیست؟ آیا می‌توان آن را به زندگی و هویت زنان در خانواده‌های ایرانی تعمیم داد؟

بله، این استعاره از تمایل به دیده‌شدن است؛ تمایلی که در هر انسانی به شکلی بروز پیدا می‌کند و تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. هر فردی می‌خواهد دیده و شنیده شود. هنگام دوختن تکه‌ها، رنگ، اندازه یا فرم آنها اهمیتی نداشت؛ مهم این بود که در کنار هم یک کلیت معنایی و منسجم پدید آورند. این پارچه‌ها از لباس‌هایی انتخاب شده‌اند که در خانه و میهمانی‌های خصوصی پوشیده شده بودند؛ لباس‌هایی که تفاوتشان با پوشش در مجامع عمومی کاملاً مشهود است. همین تفاوت، نوعی دوگانگی رفتاری زنان در جامعه و در جمع‌های خصوصی ایجاد می‌کند. بنابراین، این استعاره را می‌توان هم به مسائل اجتماعی سیاسی تعمیم داد، هم به حوزه تربیتی و هم به موضوع هویت زنان.

کار جمعی میان ۲۲ نویسنده کار ساده‌ای نیست. روند هماهنگی و رسیدن به یک کلیت واحد در کتاب چگونه پیش رفت؟

بله، کار بسیار دشواری بود؛ اما خوشبختانه در این مسیر تنها نبودم. از همان ابتدا، چه در زمینه راهنمایی‌ها و پیشنهادهای مؤثر و چه در گردآوری آثار نویسندگان، عکس‌ها و فیلم‌ها و چه تا مراحل پایانی چاپ، دوستان و همراهان عزیزی کنارم بودند که خالصانه همکاری کردند. بی‌اغراق می‌توانم بگویم این تنها پروژه‌ای بود که در تمام عمرم، با وجود فراز و نشیب‌های فراوان، به‌صورت یک کار تیمی تمام‌عیار به نتیجه رسید. از این بابت، داشتن چنین دوستانی برایم بسیار خوشایند و ارزشمند است.

آیا تکه‌های لباس برای شما صرفاً یادآور خاطرات شخصی‌اند یا به نوعی بار فرهنگی و اجتماعی هم بر دوش دارند؟

همه کسانی که در یک جامعه زندگی می‌کنند، در هر دوره تجربیات حسی، عاطفی و تعاملات اجتماعی مشترکی دارند. پارچه و لباس در این میان نقش مهمی ایفا می‌کنند. برای نمونه، زمانی که یک رنگ، نقش یا جنس خاصی مد می‌شود، عملاً همه درگیر آن می‌شوند. اما فراتر از مد، می‌توان به پارچه و لباس از منظرهای مختلف نگاه کرد: تاریخی، نشانه‌شناسی، فرهنگی، اجتماعی، فلسفی، اسطوره‌شناسی و…. به همین دلیل، تکه‌های لباس نه‌تنها خاطرات شخصی را زنده می‌کنند، بلکه بی‌تردید بار اجتماعی و فرهنگی نیز بر دوش دارند.

خاطره‌گویی حتی در قالب ادبیات برای ما جذاب است. به نظر شما، خاطره‌گویی چه نیازی از انسان را برطرف می‌کند؟

خاطره‌گویی نوعی دوباره دیدن است که در هر بار تجربه، چیزهای تازه‌ای را می‌توان کشف کرد. هر بار دیدن یا شنیدن خاطرات، دریچه‌های جدیدی را به روی ما می‌گشاید و می‌تواند ما را به تأمل وادارد؛ درباره کارهایی که باید انجام می‌دادیم یا کارهایی که نباید انجام می‌دادیم. خاطره‌گویی به‌نوعی امکان ارزیابی دوباره خود را فراهم می‌کند و با بازگو کردن آن، دیگران نیز در این فرآیند ارزیابی سهیم و از تجربه ما بهره‌مند می‌شوند.

شما علاوه بر فعالیت در حوزه هنر، مدیر گالری دیدار هم هستید. چه ارتباطی میان تصویر و روایت‌های ادبی در کار شما وجود دارد؟

اجازه دهید توضیح دهم: من نویسنده نیستم و این اولین داستان یا روایت من است. حرفه من در حوزه هنرهای تجسمی است که با کار گالری‌داری مرتبط است. به طور کلی، در آثار هنرمندان حوزه تجسمی می‌توان روایت‌هایی یافت و بالعکس، در هر داستان یا روایت، تصاویر و جنبه‌های بصری فراوانی وجود دارد. نکته مهم، درک، دریافت و اجرای درست این ارتباط میان تصویر و روایت است.

تجربه مدیریت گالری چه تأثیری بر نگاه ادبی و هنری شما گذاشته است؟

بهترین و تأثیرگذارترین بخش کار من، گفت‌وگو با هنرمندان درباره روند شکل‌گیری آثارشان است. اینکه چگونه ایده‌ای شکل می‌گیرد و چه تغییراتی را پشت سر می‌گذارد تا به مرحله اجرا برسد، نه‌تنها برای خود هنرمند راه‌گشا است، بلکه زمینه‌ساز شکل‌گیری ایده‌های تازه نیز می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها