به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سلسله نشستهای مسئلهشناسی ادبیات داستانی، با عنوان «جستوجوی ادبیات جنگ در زمانه ما» با حضور علیاصغر عزتیپاک، نویسنده ادبیات پایداری؛ محمدرضا وحیدزاده، نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری و محمد قائمخانی، کارشناس مجری، چهارشنبه ۱۶ مهر در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
حذف روایتهای خاکستری از ادبیات جنگ
علیاصغر عزتیپاک، نویسنده ادبیات پایداری؛ عدم روایت از جنگها را نشانه شکست ملتها تلقی کرد و گفت: جنگها و نبردها اگر روایت نشود، اگر بر کاغذ نیاید و به داستان و حکایت تبدیل نگردد، در واقع باید آن جنگ را شکستخورده دانست. جنگی که روایت نشود، در دل تاریخ گم میشود. ملتی که روایت ندارد، حتی اگر در میدان جنگ پیروز شود، در تاریخ شکستخورده تلقی خواهد شد. ملتها از روایتها زاده میشوند هویت ملی ملتها نه از خاک و حکومت، بلکه از خاطرههای مشترک زاده میشود و این خاطرههای مشترک در روایتها ثبت، ضبط و منتقل میشوند. تمدنهای بزرگ با روایتهای بزرگ شکل گرفتهاند. در ایران نیز اگر امروز هنوز از «ملت» سخن میگوییم، بهواسطه شاهنامه است؛ کتابی که در اصل تاریخ جنگها و روایتهای پهلوانی این سرزمین است.
او به جنگ روانی دشمن علیه مردم کشور ما اشاره و تصریح کرد: روایتها، دستاوردهای جنگها را به سرمایه ملی تبدیل میکنند. بنابراین باید زمینه لازم برای نویسندگان فراهم شود تا این تجربههای جمعی را ثبت کنند. جنگهای ما بیش از آنکه در عرصه زمینی یا هوایی رخ دهند، در عرصه ذهنها جریان دارند. دشمنان، پیش از حمله به سرزمین، به ذهن مردم حمله میکنند؛ آنها را از خود، از حکومت و از کشورشان بیگانه میسازند و سپس میتازند. وظیفه نویسنده در چنین روزگاری، ساختن حافظه و خاطره از تجربههای جمعی است؛ بازتعریف دشمنی که مردم را از خودشان بیگانه نکند. کشوری مانند ایران نشان داده که در این زمینه وضع متفاوتی دارد.
این نویسنده ادبیات پایداری ادامه داد: در همین جنگ دوازدهروزه اخیر دیدیم که مردم ناگهان به خود آمدند، رو به خاک خود کردند و برخلاف انتظار دشمن، دوباره به سرزمینشان پیوستند. در همین ایام نیز نام و یاد شاهنامه و داستانهای حماسی در فضای فرهنگی و اجتماعی بسیار پررنگ شد. حتی بهصورت نمادین، در یکی از میدانهای تهران مجسمه آرش کمانگیر دوباره احیا شد و کمانش را کشید. ادبیات جنگ در ایران تا حدی به کلیشه تبدیل شده است. بنابراین ضرورت دارد برای عبور از این وضعیت باید زبان تازهای بیابیم؛ زبانی که از حالت تبلیغی و ایدئولوژیک فاصله بگیرد و در عین حال در برابر انفعال ادبیات موسوم به «روشنفکری» نیز مقاومت کند.
نقش انکارناپذیر شعر و تاریخشفاهی در روایتگری
محمدرضا وحیدزاده، نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری، درباره قالب شعر در روایتگری جنگ هشت ساله بیان کرد: حقیقت آن است که ادبیات ما تنها در قالب رمان خلاصه نمیشود، ما ژانرهای دیگری نیز داریم؛ و بهویژه شعر، که از همان آغاز جنگ هشتساله در صف نخست حضور داشت. شعرهای فراوانی سروده شد که بسیاری از آنها در حافظهی فرهنگی ما ماندگارند. مهمترین شعر قیصر امینپور، با عنوان «شعری برای جنگ»، متعلق به همین دوران است. شاعران بزرگ دیگری نیز در آن سالها و پس از آن، شعرهایی ماندگار دربارهی جنگ سرودهاند و بخشی از ادبیات معاصر ما را بر پایهی تجربه جنگ بنا کردهاند.
او در ادامه گفت: حتی نسل جوان امروز نیز با فاصله زمانی از جنگ، همچنان آثاری خلق میکند که با این موضوع در ارتباط است. بسیاری آثار دیگر از شاعران جوان، نشان میدهد که این موضوع هنوز در جان شعر فارسی زنده است. شاعران بسیاری داریم که هویتشان به جنگ گره خورده است. شعر؛ زبان فرهنگی ایرانی در طول تاریخ فرهنگی و اجتماعی خود بوده است، ایرانیان همواره خویشتن را از دریچه شعر بازگو کردهاند. در اندیشه، عرفان، حکمت و حتی سیاست، زبان گویای ما شعر بوده است. شاهنامه به زبان شعر نوشته شده، حافظ با شعر سخن گفته، سعدی با شعر زبان فارسی را پاس داشته است. چگونه میتوان این میراث را نادیده گرفت و گفت تا وقتی رمان نداشتیم، حضور نداشتیم؟
وحیدزاده، به نقش تاریخ شفاهی در روایتگری جنگ اشاره و عنوان کرد: نقش تاریخ شفاهی در روایت جنگ در کنار شعر، نیز جایگاه مهمی دارد. من نمیتوانم با قاطعیتی که برخی از منتقدان ابراز کردهاند، آن را نادیده بگیرم. تاریخ شفاهی نیز بخشی از میراث ماست. اگرچه از دیدگاه نقد ادبی ممکن است ارزش تخیلی آن در قیاس با رمان کمتر دانسته شود، اما این آثار توانستهاند سهمی از خیال و روایت را در خود جای دهند، جنگ را بازگو کنند، حضور مردم را در آن به تصویر بکشند و با مخاطب ارتباط برقرار کنند. بسیاری از این آثار حتی بدون پشتوانه تبلیغات رسمی، به تیراژ بالا و استقبال گسترده رسیدهاند؛ امری که نشان میدهد در دل مردم ریشه دارند و بخشی از حافظه جمعی ما را ثبت کردهاند. بنابراین، نمیتوان آنها را کنار گذاشت یا نادیده گرفت؛ چرا که بخشی از هویت ما در همین روایتها نهفته است.
او در پایان افزود: در حوزه ادبیات روشنفکری نیز نمیتوان گفت که هیچ اثری درباره جنگ نوشته نشده است. بنابراین، صحنه ادبیات جنگ خالی نبوده است. اگرچه کمبودها و ضعفهایی وجود دارد، اما نمیتوان تلاشهای انجامشده را نادیده گرفت. هدف من از این بحث نه نفی، که تکمیل تصویر ادبیات جنگ است. باید بپذیریم که ادبیات ما در قالبهای گوناگون از شعر تا تاریخ شفاهی، از رمان تا خاطرهنگاری تلاش کرده است این تجربه را ثبت کند. شاید هنوز به نقطه مطلوب نرسیده باشیم، اما این مسیر همچنان ادامه دارد و هر نسل از نو آن را روایت خواهد کرد.
نظر شما