سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۷
یک قطعه از پازل «بازی بزرگ جدید»

غلامعلی مرادی:‌ دالان زنگزور تنها یک قطعه از پازل بزرگ‌تری به‌نام «بازی بزرگ جدید» است. این بازی بزرگ، رقابت قدرت‌های فرامنطقه‌ای مانند چین (با ابتکار کمربند و راه)، روسیه (حفظ حوزه نفوذ) و ترکیه (با پروژه‌های ارتباطی خود) و همچنین منافع غرب برای کاهش وابستگی به مسیرهای تحت کنترل روسیه و ایران ارتباط نزدیکی دارد.

به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا دستجردی: «دالان زنگزور و امنیت ملی ایران» نوشته غلامعلی مرادی دانش‌آموخته رشته روابط بین‌الملل و مهرداد صالحی‌یگانه دانشجوی دوره دکتری همین حوزه، به یکی از پرمناقشه‌ترین موضوعات روز سیاست خارجی ایران اختصاص دارد. این دالان که به جمهوری آذربایجان این دسترسی را می‌دهد تا از طریق استان سیونیک ارمنستان به جمهوری خودمختار نخجوان متصل شود، باعث قطع دائم مرزهای ایران و ارمنستان می‌گردد. نیز استان آذربایجان شرقی را از مسیر ترانزیت ترکیه به باکو حذف می‌کند. بسیاری، تشکیل این دالان که اخیراً قرارداد آن در حضور دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا به امضای نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنستان و الهام علی‌اف رئیس‌جمهور آذربایجان رسید را نشانه انفعال در سیاست خارجی کشور می‌دانند که نتوانست با ادعای عدم تحمل تغییرات ژئوپلیتیک منطقه‌ای، طرفی از نتایج حاصل بربندد. ایبنا به مناسبت انتشار این کتاب با غلامعلی مرادی مولف کتاب به گفت‌وگو نشسته است.

یک قطعه از پازل «بازی بزرگ جدید»
غلامعلی مرادی

چه دغدغه‌ای سبب شد به سراغ موضوعی چون «دالان زنگزور» بروید؟

اگر بخواهم خیلی صریح و بدون مقدمه پاسخ شما را بدهم باید بگویم دغدغه اصلی من و همکارم جناب آقای مهرداد صالحی، مشاهده یک تحول ژئوپلیتیکی خاموش اما بسیار اثرگذار با تأثیرات عمیق و طولانی در همسایگی شمال غرب کشور بود. پس از جنگ ۴۴ روزه قره‌باغ و توافقنامه نوامبر ۲۰۲۰، ماده نهم این توافق که به ایجاد «دالان زنگزور» اشاره دارد، تنها یک بند حقوقی به نظر می‌رسید، اما تحلیل محیطی و رصد تحولات بعدی نشان می‌داد که این «دالان» بالقوه می‌تواند نقشه ارتباطی منطقه را به‌گونه‌ای تغییر دهد که ایران را در یک «محاصره ژئوپلیتیکی» قرار داده و نقش تاریخی ما را به عنوان پل ارتباطی اوراسیا به چالش بکشد. این دغدغه امنیت ملی، انگیزه اصلی برای کنکاش عمیق‌تر در این موضوع شد.

چرا این موضوع را برای امنیت ملی ایران مهم و فوری دانسته‌اید؟

این موضوع از دو جنبه برای امنیت ملی کشورمان مهم و فوری است. مهم است، زیرا مستقیماً به تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و جایگاه ایران به‌عنوان قدرت منطقه‌ای مرتبط است. هرگونه تغییر در موازنه قوا در قفقاز جنوبی، امنیت مرزهای ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. فوری است زیرا فرایند عملیاتی شدن این کریدور از سوی جمهوری آذربایجان و حامیانش و با محوریت دولت آمریکا با سرعت و قاطعیت در حال انجام است. البته ذکر این نکته ضروری می‌رسد که نگارش کتاب قبل از توافق صلح جمهوری آذربایجان و ارمنستان که در اوت سال جاری در واشنگتن منعقد شد، انجام گرفته است. با این حال، در شرایط جدید نیز کلیت موضوع تغییری نمی‌کند و ما شاهد اقدامات عملی مانند ایجاد پایگاه‌های نظامی، جاده‌سازی و تحرکات نامتعارف هستیم، به‌ویژه که رژیم صهیونیستی نیز در بطن ماجرا قرار دارد.

یک قطعه از پازل «بازی بزرگ جدید»

از ریشه‌های تاریخی بحران قره‌باغ و شکل‌گیری ایده دالان زنگزور بفرمایید.

ریشه‌های تاریخی بحران قره‌باغ به فروپاشی امپراتوری روسیه و سپس شوروی و اختلافات ارضی بین جمهوری‌های تازه‌تأسیس ارمنستان و جمهوری آذربایجان برمی‌گردد. اما ایده «دالان زنگزور» ریشه در یک آرمان پان‌ترکیستی دارد که به دوران امپراتوری عثمانی بازمی‌گردد؛ ایده اتصال زمینی تمامی ترک‌زبانان از آناتولی تا آسیای مرکزی (ترکیبی از پان‌ترکیسم و توران‌گرایی). منطقه زنگزور (سیونیک تاریخی) که همواره بخشی از قلمرو فرهنگی و تاریخی ایران بوده و اکنون در جنوب ارمنستان واقع شده، مانند یک عایق ژئوپلیتیکی بین جمهوری آذربایجان و نخجوان عمل می‌کند. حذف این عایق ژئوپلیتیکی و اتصال این دو سرزمین، یک آرمان دیرینه برای جریان‌های خاص پان‌ترک و توران گراست.

کدام تحولات پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بیشترین تأثیر را بر تشدید این بحران داشته است؟

در این خصوص چند تحول کلیدی را می‌توان برشمرد. اول، جنگ اول قره‌باغ (۱۹۹۴-۱۹۸۸) و اشغال قره‌باغ و ۷ منطقه اطراف آن توسط ارمنستان که این امر باعث قطع ارتباط زمینی جمهوری آذربایجان با نخجوان و ایجاد یک وضعیت شکست‌خورده شد. دوم، افزایش قدرت اقتصادی و نظامی جمهوری آذربایجان به‌واسطه درآمدهای نفتی که این موضوع توانایی باکو برای پیگیری اهدافش را به‌شدت افزایش داد. تحول دیگر، تغییر موازنه قوا به نفع ترکیه و جمهوری آذربایجان و تضعیف نسبی روسیه و ارمنستان بود. ارمنستان که زمانی متحد نزدیک مسکو بود، با روی کار آمدن پاشینیان به سمت غرب گرایش یافت و حمایت بی‌قید و شرط روسیه را از دست داد. این خلأ قدرت، فرصت را برای اقدام نظامی جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۲۰ فراهم کرد. آخرین و مهم‌ترین تحول جنگ ۴۴ روزه سال ۲۰۲۰ بود که با شکست ارمنستان، زمینه اجرایی کردن ماده مربوط به دالان زنگزور در توافقنامه آتش‌بس را ایجاد کرد و این موضوع نقطه عطف شکل‌گیری موضوع دالان زنگزور بود.

یک قطعه از پازل «بازی بزرگ جدید»

نقش بازیگران خارجی همچون روسیه، ترکیه، اسرائیل و آمریکا را در این فرایند چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هر کدام از این بازیگران در راستای منافع خود سعی داشته و دارند که موضوع را به نفع خود هدایت کنند. ابتدا به ترکیه می پردازیم؛ بازیگر اصلی و حامی تمام‌عیار جمهوری آذربایجان. آنکارا دالان زنگزور را مکمل پروژه بزرگ‌تر «کریدور شرق-غرب» خود می‌داند که امیدوار است آن را از آناتولی تا چین گسترش دهد و نقش ژئوپلیتیکی خود را تقویت کند. این پروژه آنقدر بزرگ است که دالان لاجوردی نیز بخشی از آن قلمداد می شود، دالان زنگزور برای این پروژه بزرگ حکم گلوگاه را دارد.

بازیگر بعدی روسیه است که نقشی دوگانه و پیچیده دارد. از یک سو به عنوان حافظ وضعیت پیشین و متحد سنتی ارمنستان، از تشدید قدرت ترکیه در حیاط خلوت خود نگران است. از سوی دیگر، به دلیل تنش با غرب و نیاز به حفظ ارتباط با ترکیه، عملاً نظاره‌گر بوده و سعی دارد با استقرار نیروهای حافظ صلح خود، نقش خود را به عنوان بازیگر بی‌بدیل منطقه حفظ کند.

نقش رژیم صهیونیستی عمدتاً از طریق تأمین تسلیحات پیشرفته (مانند پهپادها) به جمهوری آذربایجان و ایجاد پایگاه اطلاعاتی در مرز ما بوده است. برای آنها تقویت آذربایجان به معنای ایجاد یک تهدید امنیتی در شمال ایران و دسترسی به مرزهای کشورمان است. برای آمریکا باید رویکردی چندوجهی قائل شد. از سویی از کاهش نفوذ روسیه در منطقه استقبال می‌کند، اما از سوی دیگر نگران تقویت بیش از حد ترکیه به عنوان متحد ناتو اما با جهت‌گیری مستقل است. کنگره آمریکا به‌دلیل لابی قدرتمند ارمنی‌تباران، معمولاً مواضعی ضدآذربایجانی دارد. با این‌حال، به‌نظرم تا این لحظه برنده این تحول ژئوپلیتیکی واشنگتن بوده که با میانجی‌گری بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان و اجاره ۹۹ ساله کریدور زنگزور ضمن بهره‌برداری اقتصادی زمینه نفوذ سیاسی و فرهنگی را برای خود فراهم آورده و دغدغه‌هایی که اشاره شد، یعنی تقویت موضع ترکیه و روسیه را به حاشیه رانده و در امتداد مرزهای ایران قرار گرفته است.

شما دالان زنگزور را تهدیدی برای امنیت ملی ایران دانسته‌اید. این تهدیدها بیشتر در کدام حوزه است، نظامی، ژئوپلیتیکی یا فرهنگی؟

ما در این کتاب تهدیدها را به سه حوزه ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیک و ژئوکالچر تقسیم‌بندی کرده‌ایم. این تهدیدها درهم‌تنیده هستند، اما می‌توان گفت تهدید ژئوپلیتیکی پایه و اساس سایر تهدیدهاست. اصلی‌ترین تهدید، «حاشیه‌سازی» ایران و خالی نمودن ظرفیت ژئوپلیتیکی ایران است. با اتصال ترکیه به دریای خزر و آسیای مرکزی از طریق این کریدور، ایران از مسیر اصلی ترانزیت شمال-جنوب اوراسیا کنار زده می‌شود. این امر به‌معنای کاهش شدید نقش ارتباطی و اهرم اقتصادی ایران است.

از لحاظ فرهنگی دالان زنگزور می‌تواند به کاتالیزوری برای احیای پان‌ترکیسم تبدیل شود و امنیت فرهنگی جمعیت ترک‌زبان ایران در آذربایجان شرقی را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع یک تهدید «نرم» اما بسیار مؤثر است. در نهایت، حضور آمریکا به‌عنوان بازیگر اصلی ناتو و متحد وحامیان اصلی رژیم صهیونیستی، امکان تبدیل شدن این کریدور به محلی برای تحرکات ضد ایرانی از جمله تهدیدات امنیتی را فراهم می کند.

انسداد مرز ایران و ارمنستان چه پیامدهای استراتژیکی برای کشورمان دارد؟

انسداد این مرز که یکی از معدود راه‌های دسترسی ایران به اروپا و منطقه قفقاز است، چندین پیامد دارد. اول اینکه، قطع یک مسیر تاریخی و افزایش وابستگی به مسیرهای دیگر موجب افزایش انزوای ایران می‌شود. اگرچه ایروان در این خصوص به‌صورت شفاهی تعهداتی مطرح کرده است، اما این تعهدات قابل اتکا نیستند. پیامد دیگر آن تضعیف نفوذ در قفقاز و کاهش توانایی ایران برای اثرگذاری بر تحولات ارمنستان و به‌طور کلی قفقاز است. همچنین موجب از دست دادن بازار ارمنستان و دسترسی سخت‌تر به بازارهای گرجستان و روسیه می‌گردد. پیامد بعدی این می باشد که عملاً میدان را برای آمریکا، ترکیه و آذربایجان باز می‌کند تا نقش مسلط خود در منطقه را تثبیت کنند.

تشکیل این کریدور چه تأثیری بر جایگاه ایران در مسیرهای ترانزیت بین‌المللی خواهد داشت؟

مسلماً پروژه‌های مهم ایران مانند «کریدور شمال-جنوب» که قرار بود ایران را به کانون ارتباطی اوراسیا تبدیل کند، با رقابت مستقیم کریدور شرق-غرب (ترکیه-آذربایجان-آسیای مرکزی) مواجه می‌شود. در صورت تکمیل دالان زنگزور، بخش عمده‌ای از ترافیک کالا بین اروپا و چین / آسیای مرکزی که می‌توانست از ایران عبور کند، از مسیر رقیب که کوتاه‌تر و تحت نفوذ ترکیه است، عبور می کند. این امر جایگاه ترانزیتی ایران را به حاشیه می‌راند.

آیا می‌توان گفت دالان زنگزور بخشی از رقابت بزرگ‌تر برای کنترل مسیرهای انرژی و تجارت در اوراسیاست؟

قطعاً همین‌طور است. به‌نظرم، دالان زنگزور تنها یک قطعه از پازل بزرگ‌تری به‌نام «بازی بزرگ جدید» است. این بازی بزرگ، رقابت قدرت‌های فرامنطقه‌ای مانند چین (با ابتکار کمربند و راه)، روسیه (حفظ حوزه نفوذ) و ترکیه (با پروژه‌های ارتباطی خود) و همچنین منافع غرب برای کاهش وابستگی به مسیرهای تحت کنترل روسیه و ایران ارتباط نزدیکی دارد. دالان زنگزور، مسیر جایگزینی است که می‌تواند هم برای انتقال انرژی و هم برای تجارت کالا مورد استفاده قرار گیرد و کنترل آن اهرم قدرت‌مندی در دست دارنده آن قرار خواهد داد.

به جریان پان‌ترکیسم اشاره کردید. چگونه دالان زنگزور می‌تواند به گسترش آن کمک کند؟

دالان زنگزور به‌مثابه «نماد عینی» موفقیت پان‌ترکیسم عمل خواهد کرد. اتصال فیزیکی سرزمینی ترک‌زبانان، آرمانی است که برای دهه‌ها در گفتمان پان‌ترک تبلیغ می‌شده است. محقق شدن این اتصال می تواند به جریان پان‌ترک مشروعیت و اعتبار ببخشد. این جریان، تبادلات فرهنگی، رسانه‌ای و آموزشی را در امتداد این کریدور تسهیل و همچنین حس هم‌بستگی قومی ترک‌زبانان در منطقه را تقویت کرده و آن را به یک نیروی سیاسی مؤثر تبدیل کند. این امر به‌طور مستقیم بر امنیت ملی ایران تأثیر می‌گذارد، زیرا ایران دارای تنوع قومی است و هرگونه تحریک قوم‌گرایی می‌تواند به وحدت ملی کشور آسیب بزند. اگر چه در این خصوص، نظر شخصی‌ام این است که وضعیت جدید یعنی حضور آمریکا در امتداد زنگزور و اجاره آن توسط شرکت های آمریکا چندان به مذاق پان‌ترک‌ها هم خوش نمی‌آید و اندکی آرمان‌های این جریان را تضعیف می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها