سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سایه برین: تاثیرگذارترین پدیده در زندگی نویسندگان و شاعران، کتاب است. این کتابها هستند که جهانبینی اهالی ادبیات را شکل میدهند و عمیقترین خاطرات زندگی آنها نیز مربوط به کتابهاست. برای همین است که در پرونده «کتابهای خاطرهانگیز»، با نویسندگان و شاعران مختلف گفتوگو میکنیم تا بدانیم کدام آثار الهامبخش مسیر ادبی آنها بوده است.
در این قسمت از پرونده با محمدمعین شرفائی گفتوگو کردهایم و او در این گفتوگو از نخستین تجربههای کتابخوانی تا شخصیت داستانی محبوب خود سخن گفته است. این نویسنده که آثاری چون «وال و کولیها» و «خونریزی» را در کارنامه خود دارد در گفتوگو با ایبنا میگوید که «طاعون» اثر آلبر کامو را دوست دارد و «پیرمرد و دریا» و «سومین پلیس» برایش کتابهای تاثیرگذاری بودهاند. او همچنین میگوید که وقتی اثر بزرگی را میخواند غبطه میخورد که چرا خودش آن را ننوشته است. گفتوگو با این نویسنده را با هم میخوانیم:
شاهنامه و پیرمرد و دریا
محمدمعین شرفائی درباره نخستین تجربههای کتابخوانی خود میگوید کتابهایی که شخصیتهای جستوجوگر داشتند، او را به ادبیات علاقهمند کردند. وی توضیح میدهد که ورود جدیاش به دنیای ادبیات با رمان «پیرمرد و دریا» نوشته ارنست همینگوی آغاز شد. به گفته او، شخصیت پیرمرد در این رمان، برخلاف قهرمانان پرزرقوبرق ادبیات فانتزی یا سینما، انسانی عادی اما عمیق است و همین جنبه واقعگرایانه موجب شد توجهش جلب شود.
شرفائی همچنین به شاهنامه اشاره میگوید: در سنین کم با خلاصه داستانهای شاهنامه آشنا شدم و شکل قصهگویی این داستانها باعث شد این اثر در کنار «پیرمرد و دریا» معیاری برای انتخاب کتابهای بعدیام باشد. کتابی برای من ارزشمند است که شخصیت و قصهاش بتواند مرا به اعماق ذهن نویسنده بکشاند.
طاعون؛ شاهکار ادبیات جهان
وی از «طاعون» آلبر کامو بهعنوان اثری که در مسیر نویسندگیاش تأثیرگذار بوده است، نام میبرد و آن را «شاهکار ادبیات» میخواند. شرفائی میگوید: طاعون برای من چیزی فراتر از یک رمان بود. این اثر با فضاسازی ابزورد و روند آرام خود، شخصیتها را ناگهان درگیر ماجرای طاعون میکند و ریتمی میسازد که خواننده تا پایان با آن همراه میشود. بعدها در داستانهای کوتاه و رمانهایم همیشه سعی کردم وفاداریام را به این رمان نشان دهم؛ چه در فضاسازی و چه در صحنهپردازی.
آثار پستمدرنی که جهان فکریام را تغییر دادند
این نویسنده با تأکید بر اینکه آثار متعددی در نگاه او به جهان تأثیر گذاشتهاند، میگوید: نمیخواهم شعار بدهم که یک کتاب مسیرم را بهتنهایی تغییر داد، اما همیشه پس از خواندن اثری مهم با این غبطه همراه میشوم که کاش من نویسندهاش بودم. او در میان این آثار به رمانهای «سومین پلیس» اثر فلن اوبراین، «سهگانه نیویورک» نوشته پل استر، «تریسترام شندی» اثر لارنس استرن و آثار جان مکسول کوتسی اشاره میکند و میگوید: این آثار پستمدرن جهان فکری مرا تغییر دادند و بهگونهای مسیر نوشتنم هم از فیلتر پستمدرنیسم عبور میکند. حتی مواجهه من با فلسفه از طریق درک فلسفه پستمدرن شکل گرفت.
راوی رمان سومین پلیس برایم شخصیتی بیبدیل است
شرفائی در پایان از شخصیت داستانی محبوب خود یاد کرد و گفت: راوی رمان سومین پلیس برای من شخصیتی بیبدیل است. او سرگشته، شکستخورده و ناامید است اما این را اقرار نمیکند. با کشاندن خواننده به ذهن خود، نشان میدهد چه بر او گذشته و برای انتقام از رخدادها، خود را وارد جهانی دیگر میکند تا پاسخ پرسشهایش را بیابد. هر بار که این رمان را میخوانم، همچنان برایم تازگی دارد.
نظرات