شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
بهروزی برای همه

غلامعلی کشانی گفت: گاندی معتقد بود که استقلال باید با عدالت، برابری و برادری و تجدید ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همراه باشد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا طاهره مهری- موهانداز کِرامچَند گاندیْ زاده ۲ اکتبر ۱۸۶۹ رهبر سیاسی و معنوی هندی‌ها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگی خویش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد می‌کرد. فلسفه بی‌خشونتی گاندی روی بسیاری از جنبش‌های مقاومت بدون خشونت در سراسر جهان و تا امروز تاثیر گذاشت.

از زمانی که گاندی مسئولیت رهبری نبرد برای آزادی و کنگره ملی هند در سال ۱۹۱۸ را به‌عهده گرفت، به‌عنوان نمادی ملی شناخته شد و میلیون‌ها نفر از او با لقب ماهاتما یا روح بزرگ یاد می‌کردند. هرچند که او از القاب افتخارآمیز بیزار بود ولی امروز هم همگی او را با نام ماهاتما گاندی می‌شناسند. جدا از اینکه بسیاری او را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین رهبران تاریخ تلقی می‌کنند، مردم هند از او با عنوان «پدر ملت» یا باپو (پدر) یاد می‌کنند. زادروز وی در هند به‌عنوان یک روز تعطیل ملی است و گاندی جایانتی نام دارد. کتاب «ساروُدایا؛ بهروزی برای همه» تالیف ماهاتما گاندی از سوی نشر کرگدن منتشر شده است. به مناسبت دهم مهر زادروز گاندی با غلامعلی کشانی، مترجم کتاب «ساروُدایا؛ بهروزی برای همه» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

بهروزی برای همه
غلامعلی کشانی

کتاب «ساروُدایا» با عنوان فرعی بهروزی برای همه به بازار کتاب آمده است، این کتاب از چه نظر اندیشه‌های گاندی را واکاوی می‌کند؟

با عرض ادب به مخاطبین گرامی و تشکر و آرزوی تندرستی برای شما و همکاران‌تان در خبرگزاری کتاب ایران و سپاس از فرصتی که به من داده‌اید.

باید قبل از هر نکته‌ای، یادآوری کنم که سارودایا کتابی است در ۷۰۰ صفحه. نشر وزین کرگدن همت کرد و پذیرفت که اصل نوشته‌ی کوتاه، اما مهمِ گاندی را منتشر کرده و مترجم مقدمه‌ای در باره خود کتاب و در کنار آن معرفیِ مناسبی هم در باره پیوست‌های کتاب، در ۱۳۴ صفحه بیاورد. باقی کتاب با اسمِ جلد دوم در سایت عدم خشونت قابل دانلود است. علتِ این تدبیرْ گرایش عمومی کتاب‌خوانانِ فعلی به متن‌های کوتاه‌تر بوده. من از نشرِ کرگدن خیلی ممنون هستم.

اما پیوست‌ها از چه چیزهایی حرف می‌زند؟

همان‌طور که گفته‌شد، محتوای کتاب نقدِ جریانِ اصلی اقتصادِ سیاسی است. به همین علت، من سعی کردم تلاش‌های متنوع و رنگارنگ و هم‌راستا با این نقد و همین‌طور اقتصادهای جایگزینِ متاثر از این نقدها را هم در پیوست‌های جلد دوم معرفی کنم، منتها این تلاش‌ها و اقتصادهای جایگزین بعضی مستقیماً به‌دنبالِ دیدگاه گاندی و بعضی هم مستقل از اسم گاندی، اما در همان راستا بوده‌اند. همه‌ی این ایده‌ها و اقدامات بعد از گاندی مطرح شده‌اند، اما همگی در چارچوبِ اقتصادها و سبک‌ِ زندگی‌های همراستا با گاندی هستند.

به کلامی روشن‌تر، اقتصاد جریان‌اصلی و غالبِ امروز هنوز راهی را می‌رود که راسکین و گاندی به آن نقد داشتند. این اقتصاد اَبربحران‌هایی آفریده، از جمله بحرانِ اقلیمی، داغشِ (گرمایشِ) زمین، نابرابری وسیع، آلودگی، سبک‌زندگی‌های نادرست، جنونِ سرعت (با ارتباطاتِ دیجیتال، با حمل‌ونقل سریع، با پشت کردن به آهستگی و ساده‌زیستی در خورد و خوراک و ارتباطات شخصی)، مذهب مصرف، جنونِ زندگیِ پلاستیکی، عارضه محرومیت از طبیعت، همه‌گیریِ بیماری‌ها از راه جهانی‌گردانی (در نمونه‌ی کرونا، از ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ تا الان، سارس، تبِ دِنگی و جنون گاوی و…) و اَبَر بحران‌های دیگر.

متفکرانِ زیادی تلاش کرده‌اند تا این اَبَربحران‌ها را تحلیل کرده و راه‌حل‌هایی مطرح کنند. به‌دنبالِ طرح مسئله، کنش‌گرانِ اجتماعی زیادی هم آستین بالازده و سعی کرده‌اند آن راه‌حل‌ها را آزمایش و اجرایی کنند. نکته این است که گاندی بیشترِ این بحث‌ها را به‌شکلی تدوین‌نشده قبلاً مطرح کرده بود. پس لازم بود به هم‌راستاییِ تلاش‌های فعلی و ارتباطِ آنها با سارودایا هم اشاره بشود، تلاش‌هایی که در زیر سایه اقتصاد و سبکِ زندگیِ جریانِ‌اصلیِ غالب به محاق رفته‌اند و اکثریتِ اهل سوادِ ایرانی از بیشتر این بحث‌ها بی‌خبر هستند.

بهروزی برای همه

پیوست‌های جلد دوم این کتاب در راستای اندیشه گاندی به اندیشه چه شخصیت‌هایی می‌پردازد؟

در پیوست‌های جلد دوم از سرآمدانی مثل هنری دیوید ثورو (ساده‌زیستی و اقتصادِ جایگزینِ ثورو)، مجیدِ رهنما و ایوان ایلیچ (پساتوسعه)، ژیل‌دلوز (جنبش‌های ریزومی یا زمین‌ساقه‌ای)، پیترو کروپوتکین (تکاملِ همیارانه)، موری بوکچین (بوم‌گردانیِ آزادمَنِش)، اِی. اف. شوماخر (کوچک زیبا است) و… یاد شده. بحثِ ضدِ رشد یا رشدِ معکوس (Degrowth) اصلاً در ایران مطرح نشده، اما مترجم آن را مطرح کرده، چیزی که ایده‌پردازان اولیه‌اش جان راسکین، ثورو، تولستوی بوده و یکی از معاصرانشان سرژ لاتوش است.

اقتصادِ غیرِجریان‌اصلی در ایران به‌محاق رفته است. باید آن را بیرون کشید. سارودایا و پیوست‌هایش تلاشی اولیه در این مسیر هستند. امیدوارم مخاطبینِ جدی و پیگیرش را پیدا کند.

اصطلاح «ساروُدایا» یعنی چه؟

ساروُدایا از دو کلمه سانسکریتِ ساروُ به معنی همه و «اُُدایا» یعنی پیشرفت، رشد و رفاه تشکیل شده است. گاندی، این اصطلاح را به معنی رفاه یا بهروزی برای همه به‌کار گرفته. این عبارتِ ترکیبی کاربرد تاریخی هم داشته و در قرن دوم پس از میلاد هم یک بار از یک راهب آیینِ جِیُن با این نام به احترام یاد شده است، یعنی او را ساروُدایا لقب دادند.

بهروزی برای همه
جان راسکین

کدام ویژگی این کتاب توجه شما را برای ترجمه جلب کرد و چرا به ترجمه این اثر پرداخته‌اید؟

من چند کتاب دیگر هم با محوریتِ گاندی ترجمه کرده‌ام. به جز ترجمه این کتاب‌ها، تلاش هم کرده‌ام تا چیزی از دنیای گاندی بفهمم. سارودایا اقتباسی است «از تا این آخرین» اثر جان راسکین، حکیمِ انگلیسی، در اواخر قرن ۱۹. من، در متن فارسی، داستانِ عجیبِ رسیدن این کتاب به دست گاندی را تعریف کرده‌ام. او پس از خواندن کتابْ آدمِ دیگری شد. گاندی بعد از چهار سال خلاصه‌ای از کتاب را با عنوان ساروُدایا منتشر کرد.

ساروُدایا را به این دلیل ترجمه کردم که نقد رادیکال و ریشه‌ای اقتصاد سیاسی قرن نوزدهم بود، اقتصادِ قرن بیستم و بیست و یکم هم هنوز به همان راهی می‌رود که جان راسکین آن را نقد کرده بود. پس این نقدِ راسکین و گاندی یعنی نقدِ اقتصادِ سیاسیِ جریان‌غالبِ امروز. چند سال قبل از اینکه مارکس کتاب «سرمایه» (کاپیتال) را بنویسد، جان راسکین کتاب را نوشته بود. در واقع ساروُدایا، کتابی از جنس «کاپیتالِ» مارکس است، منتها با راه‌حلی دیگر. من به دلیل خلاء بسیار شدیدی که از این نظر در اقتصاد سیاسی جریان اصلیِ معاصرِ ایران می‌گذرد، لازم دیدم که آن را ترجمه کنم و این خلاء ادبیات فکری اقتصاد سیاسی را تا حدودی کم کنم. بدون شک نظریه جان راسکین و سپس گاندی پیامدهایی دارد. یکی از آنها این است که ما در سازوکارهای اقتصادی فردی و جمعیِ خود و در ساختارهای اقتصادی خود تجدیدنظر عمومی کنیم و الگوواره‌های تازه‌ای را در پیش بگیریم. پیامد این کتاب تغییرات اقتصادی است که می‌تواند در جهان و ایران صورت بگیرد، هم در سطح کلان و هم در سطح خرد (مثل تغییرِ شخصِ گاندی)

در کتاب «ساروُدایا؛ بهروزی برای همه» می‌خوانیم «گاندی به عنوان یک آنارشیست مذهبی و فلسفی معتقد بود که راه خدایش از مراقبه و عزلت یوگی‌وار در غارهای هیمالیا نمی‌گذرد»، این عبارت را چگونه تبیین می‌کنید؟

اگر ما دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، معمولاً آنارشیست‌ها مذهبی نیستند و دیدگاه بدبینانه و یا حتی سخت‌گیرانه‌ای نسبت به مذهب دارند، یعنی به شدت با آن مخالف هستند. این توصیف در مورد گاندی انجام گرفته است و معنای آن این است که گاندی یک مذهبی آنارشیست بوده است. یعنی کسی است که با وجود اینکه مذهبی است، آنارشیست هم هست.

بهروزی برای همه
کارل مارکس

او آنارشیست فلسفی هم هست. تفاوت آنارشیست مذهبی و آنارشیست فلسفی در چیست؟

مذهبیِ آنارشیست مثل این است که یک نفر مسلمان یا مسیحی معتقد باشد که حقوق بشر اصالت خودبخودی دارد و الزاماً از مذهب نیامده است، اما متباین و متنافر با مذهب هم نیست. یعنی حقوقِ انسان در هر صورت محفوظ بوده و ما موظف به رعایت آن هستیم، بنابراین کلمه مذهبی را برای تاکید آورده‌ام که گاندی در عین حالی که مذهبی بود و خدایی را در جهان حس می‌کرد و او را عبادت می‌کرد، با وجود این، با نگاهی آنارشیستی هر نوع اقتداری را در جوامع انسانی نفی می‌کرد.

در این راستا گاندی نیز اقتدار را نفی می‌کند؟

گاندی متدین و عارفی بود که اقتدار را نفی می‌کند اما آنارشیست فلسفی هم هست. به این معنی که اعتقادی به این ندارد که اقتدار حاکم بر جامعه را کن‌فیکون بکند. یعنی دست به کار براندازی حکومتی که الان حاکم است بزند. حاکمیتِ بزرگ باید کلاً نفی شود و ما نباید بگذاریم که حاکمیت زیادتر از این ادامه پیدا کند و باید هر کار و تلاشی که می‌کنیم، در این مسیر باشد که این حاکمیت تلطیف و تضعیف و مقررات‌زدایی بشود. مثل همین اصطلاح «کوچک‌سازی دولت‌ها» که در حدود ۳۰ یا ۴۰ سالی هست که بر سر زبان‌ها افتاده است و کارهای دولتی با استفاده از اینترنت توسط واحدهای کوچک‌تر و از راه دور انجام می‌شود. به‌ظاهر کوچک‌سازی دولت‌ها در سراسر دنیا اتفاق افتاده است، هرچند که عملاً، از راه‌های دیگر، اقتدار دولت‌ها بزرگ‌تر و دامنه نفوذشان بیشتر شده. می‌توان گفت این دیدگاه گاندی به این معناست که اقتدار دولت باید به تدریج، عمیقاً و در ارزیابیِ نهایی کم بشود. حالا این نظریه اتفاقاً با نظریه کوچک‌سازی دولت‌ها همخوانی دارد، نظریه‌ای که حاکمیت‌ها، عملاً، برای آسان‌سازی اِعمالِ اقتدار بزرگ‌شان از آن استفاده می‌کنند. کسانی هم که آزادمنش و طالب دموکراسی هستند، برخلاف توتالیترها یعنی تمامیت‌طلب‌ها به این مسئله اذعان دارند که دولت باید کوچک‌تر بشود.

گاندی معتقد بود که قدرت باید پراکنده بشود و بارها بر این نکته تاکید کرد. به عنوان مثال او معتقد بود ۳۰۰ هزار روستا که در هند وجود دارد، باید به ۳۰۰ هزار جمهوری مستقل تبدیل بشود. به این معنا که به تدریج و در پیِ تکامل و رشدِ جماعت‌ها، جامعه و مردم، دولت باید تحلیل برود و ضعیف‌تر بشود. در واقع گاندی که آنارشیستی فلسفی هم هست، می‌خواهد این اعتقاد خود یعنی قدرت و اقتدار توزیع شده را، کم‌کم عملی کند، نه یکباره و ناگهانی و همراه با براندازی.

اما برای عملی کردن همین اعتقاد خویش برای مراقبه به کوه‌های هیمالیا نمی‌رود و خود را از مردم پنهان نمی‌کند، بلکه سعی می‌کند تحقق آرمان خود را در روستاها و جاده‌های خاکی عملی کند.

بی خشونتی کنش‌گرانه فعال یعنی چه؟

ما اصطلاحی در سیاست داریم با عنوان pacifism (صلح‌طلبی) یا آرامش طلبی که یک معنای آن این است که از کسی می‌پرسیم چرا به عمل خلافی که در جامعه می‌گذرد، اعتراضِ فعال نمی‌کنی؟ پاسخ می‌دهد چون معتقد به بی‌خشونتی هستم، بی‌خشونتی اصل و راهنمای من است.

من در کتاب «ساروُدایا» تاکید کرده‌ام کنشگر فعالی که عمل انجام می‌دهد و فعال است، درباره بی‌اخلاقی‌ها و نابسامانی‌ها یا تبعیض‌ها به صورت منفعل برخورد نمی‌کند بلکه فعالانه در مقابل تبعیض، بی‌عدالتی و سلب آزادی می‌ایستد که به اینها برخورد بی‌خشونتِ فعال می‌گویند.

گاندی برای عملی کردن بی خشونتی کنش‌گرانه فعال تلاش زیادی کرد، این تلاش در کتاب چه نمودی دارد؟

مسئله اقتدار سیاسی برای گاندی مسئله عمده و اصلی نبود. مثلاً اقتدار سیاسی انگلیس، رفتن یا ماندن این اقتدار و سیاست برای گاندی اولویت یکم نبود. اینکه انگلیس باشد یا نباشد برایش فرقی نداشت، بلکه بی‌عدالتی ناشی از هر حکومتی برایش مهم بود. تبعیض و عدم توزیع درست ثروت‌های جامعه برایش مسئله عمده بوده است. گاندی بارها و بارها این سخن را بیان کرده است که من به دنبال این نیستم که اربابِ قهوه‌ای را به جای اربابِ سفید بنشانم. به دنبال این نیستم که یک هندی اربابِ ما باشد اما با همان شلاقی که ارباب انگلیسی در دست دارد. پس مسئله استقلال اهمیت و اولویت اولیه را ندارد. یعنی مسئله استقلال عملاً چیزی است که بر گاندی تحمیل می‌شود. سیاستمداران هندی برای کسب استقلال هند گاندی را به عنوان پیشوا معرفی می‌کردند تا کارشان پیش برود، البته او هم مخالف کسب استقلال نبود اما معتقد بود که باید این استقلال با عدالت، برابری و برادری و تجدید ساختار اجتماعی- فرهنگی و سیاسی همراه باشد.

اگر انگلیسی به این ساختارهای جدید و برنامه‌های گاندی رضایت می‌دهد، ایرادی نیست که بماند و اگر رضایت نمی‌دهد، پس انگلیسی باید بیرون برود. نکته‌ای که عملاً هم مجبور شد خواستار بیرون رفتن انگلیسی‌ها بشود. پس اولویت اول برای او استقلال نبود، بلکه رفاه برای همه بود. او معتقد بود که این رفاه برای همه را باید از روستاها شروع کرد. باید حق تعیین سرنوشت روستاییان را، با توانمندسازیِ خودِ آنها تامین و مراقبت کرد.

گاندی از آنجا سنگ بنا را برای تغییر رادیکال و ریشه‌ای سیستم تبعیض گذاشت. کلمه رادیکال در اینجا به معنی ریشه‌ای است که من به کار می‌برم و الزاماً به معنای برهم زدنِ کلِ نظم موجود نیست. گاندی به دنبال انجام کار ریشه‌ای برای جامعه بود و شروع این را از روستا ممکن می‌ِدید. گاندی برای اینکه «ساروُدایا» را عملی کند، ابتدا در آفریقای جنوبی اقدام می‌کند. برای تحقق آن ابتدا یک کمون یا کوچ‌گاه و مزرعه‌ای به نام ققنوس درست می‌کند. در این مزرعه افراد با هم زندگی می‌کنند و در کنار هم کار می‌کنند. اعضای مزرعه سعی می‌کنند در این محیط در عین حالی که روابط‌شان با جامعه‌ی اطرافِ خودشان هم قطع نشده‌است، روابط سالمی با یکدیگر داشته باشند. افراد در این مزرعه زندگی ساده‌تری در پیش می‌گیرند و سعی می‌کنند که با همدیگر با تبعیض برخورد نکنند.

بهروزی برای همه
سابارماتی آشرام که مهاتما گاندی در آن ماند

آرمان ققنوس چیست و این تعبیر به چه معناست؟

گاندی انتظار داشت که این اتفاق را در کل هند تکرارشده ببیند. چند سال بعد از ققنوس به دلیل جابه‌جایی‌هایی که می‌شود، به دلیل اتفاقاتی سیاسی، کار و زندگی او در جاهای دیگری می‌گذرد، کوچ‌گاه دیگری را به نام مزرعه تولستوی شکل می‌دهد یعنی اینجا را به نام تولستوی نام‌گذاری می‌کند. در آنجا هم این روابط را، بی‌تبعیض و برابرگرایانه تکرار می‌کند. در کوچ‌گاه تولستوی باید همه افراد کار می‌کردند و در کارهای عمومی شرکت می‌کردند. در این مزرعه افراد و کودکان آموزش می‌دیدند و کیفیت آموزش‌های آزاد این مزرعه در همان زمان هم خیلی بهتر از مدارس امروز ما بود. یعنی بچه در طبیعت می‌توانست آموزشِ آزاد ببیند. این آموزش بر اساس آرمان ساروُدایا در مزرعه‌های ققنوس و تولستوی انجام می‌گرفت. در واقع آرمان ققنوس همان آرمان ساروُدایا است.

وقتی بعد از دو دهه زندگی در آفریقای جنوبی و این تجربه‌های کوچ‌گاهی، به هند می‌آید، سعی می‌کند از این نوع مکان‌ها در هند درست کند. در هند عزلت‌کده‌ها و خانقاه‌هایی وجود دارد به اسم اَشرام که مردم به آنجا می‌ِروند و دعا می‌خوانند یا چله‌نشینی می‌کنند. در این خانقاه‌ها نذری هم می‌دهند. یعنی خیرین نذرهای خود را به این عزلت‌کده‌ها می‌دهند و هزینه‌هایشان را تامین می‌کنند. این اشرام‌ها هم در بین هندوها و هم سیک‌ها وجود دارد و حتی در بین مسلمانان. اما اشرامی که گاندی درست کرد با اشرامی که از گذشته فعال بودند، یک تفاوت داشت.

در خانقاه‌های او برخلاف بقیه اشرام‌ها، افراد به جای اینکه فقط بنشینند و دعا بخوانند باید کار می‌کردند، زحمت می‌کشیدند و محصول تولید می‌کردند و گاندی سعی می‌کرد که افراد را به کار بگیرد و آنها را توانمند کند. اما در زمان‌هایی که حکومتْ گاندی را از فعالیتِ سیاسی و اجتماعی در شهرها منع می‌کرد، او وقتش را صرف کارهایی می‌کرد که علاقه داشت در روستاها انجام بدهد. در دو نشریه‌ای که منتشر می‌کرد، در همان حالی که در بالاترین سطح سیاسی به‌اجبار باید فعالیت می‌کرد، دائماً یادداشت‌هایی درباره چگونگیِ بهبودِ حال روستاها و شوراهای روستایی می‌نوشت.

پرسش یا محور اساسی کتاب چیست؟

اقتصادی که راسکین می‌گوید و گاندی آن را قبول دارد، این است که انسان مثل یک ماشین است که ما می‌توانیم رفتارش را محاسبه و پیش‌بینی کنیم و بر اساس آن اقتصاد کشور و منطقه را پیش‌بینی کنیم و رشد بدهیم. راسکین و به‌دنبالِ او، گاندی معتقدند که انسان ماشین نیست بلکه ترکیبی از فیزیک و ماشین به اضافه روح است.

روح در اینجا یعنی اراده معطوف به عشق، برادری و همکاری، روح در اینجا یعنی وقتی که من به شما دستور می‌دهم و شما با بی‌میلی با آن برخورد می‌کنید، در واقع روح شما ضد آن دستور است.

درواقع گاندی و راسکین می‌گویند که باید سازوکارهای جامعه را به گونه‌ای تنظیم کنیم که همه انسان‌ها با جان و دل در ساختار اقتصادی شراکت کنند. این نقدِ اصلی و مهمی است که به اقتصاد قرن نوزدهم و قرن بیستم و بیست و یکم وارد است.

اگر بخواهیم حرف گاندی را خلاصه کنیم، این است که گاندی به سه اصل اعتقاد دارد. او می‌گوید: «خیر فرد در خیر همگان است». اصل دوم در کار گاندی این است که کار وکیل همان ارزشی را دارد که کار سلمانی. چون همه انسان‌ها حق یکسان گذران زندگی با کارشان را دارند و بر اساس اصل سوم گاندی نیز به زندگی کشاورز و صنعت‌گر بها می‌دهد و این دو نوع زیستن را ارزشمند می‌داند. او بر اساس همین سه اصل است که کوچگاه‌هایی را اول در آفریقای جنوبی و بعد در هند بنا می‌کند.

در این زمینه باید به یک مثال اشاره کنم؛ گاندی روزی با یک مقامِ خیلی برجسته انگلیسی در یک سفرِ بازدید از سراسرِ هند سوار قطار می‌شود. قطار به هر ایستگاهی که می‌رسید، گاندی از نظرها غایب می‌شد، تا اینکه متوجه شدند که او در این فاصله می‌رفت و سرویس بهداشتی آن ایستگاه را تمیز می‌کرد. یعنی اولویت گاندی این بود که فرهنگ و سازوکارها را تغییر بدهد. یعنی او عقیده‌اش را این‌گونه نشان می‌داد که کار دستی می‌تواند در جهت ساروُدایا و امتداد آن باشد. گاندی سعی می‌کند به ما بفهماند که همه مردم حق رفاه دارند و خیر فرد در فردگرایی مطلق نیست، بلکه خیر فرد در خیر همگان است و باید به همه مردم جامعه کمک کنیم تا به خیر مشترک برسند و در این راه کار همه افراد، از جمله نظافت‌کاران، ارزش‌مند است.

فرق این نگاه با اصلی که در جناح کمونیستی به جمع‌گرایی معتقد بودند، این است که در آنجا فرد در زیرِ فشار اصولِ اعلام‌شده از طرف رهبران جمع له می‌شود ولی گاندی به این مسئله به شدت معترض است و می‌گوید اتفاقاً باید به فرد تعالی بدهیم تا آگاه شود، ارتقاء و رشد پیدا کند تا کل جامعه اصلاح شود و منافع جمع و خود را تامین کند. برخلافِ دیدگاه کمونیستی که فرد را له می‌کند تا جمع جامعه را درست کند، گاندی معتقد است که باید فرد را در محور تمام فعالیت‌ها قرار بدهیم و این فرق نظریه جمع‌گرای گاندی با جمع‌گراییِ کمونیستی شوروی سابق است.

امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که خشونت همه جا را فرا گرفته است. به نظر شما بازخوانی اندیشه گاندی چه ضرورتی دارد؟

گاندی سعی می‌کند راه‌حل‌های بی‌خشونت را برای حل و فصل معضلات اجتماعی در پیش بگیرد. طبعاً گاندی و امثال او باید بازخوانی بشوند و ما باید ببینیم که از او چه چیزهایی می‌توانیم بیاموزیم تا مشکلات اقتصادی-‌اجتماعی-سیاسی را با هزینه پایین کم کنیم. ممکن است کسانی معتقد باشند که این فکرها کهنه و غیرعملی هستند، اما در شرایط خشونت‌بارِ اقتصادی و سیاسیِ فعلی این امکان هم وجود دارد که هر شخصی نکته‌ای را از اندیشه‌های گاندی پیدا کند که به درد زندگی امروز هم بخورد. پس اگر بازخوانی کنیم، ممکن است که فایده هم ببریم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها