سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در عصری که فناوریهای چاپ در حال تحول هستند و دستگاههای دیجیتال با سرعت، هزاران صفحه را به چاپ میرسانند، «ستار ملکیصادقی» از شهرستان سلسله حدود نیم قرن است که به عنوان بنیانگذار چاپخانه «حافظ»، در روزگاری که صدای دستگاههای چاپ با حروف سربی، موسیقی سختکوشی و امید بود، چراغی را روشن کرد که بر دل فرهنگ این دیار هنوز میتابد. چاپخانه «حافظ» نه تنها نخستین واحد چاپ در شهرستان سلسله است، بلکه نمادی از مقاومت در برابر فراموشی فرهنگی و سطحینگری مدرن است.
این گزارش، سفری است به قلب یک چاپخانه سنتی است که در برابر موجهای فناوری ایستاد و نشان داد که چاپ، اگر با عشق همراه باشد، میتواند پلی میان نسلها، علم و ایمان و گذشتهای پرمحتوا و آیندهای روشن در دنیای سرعت چاپخانهها باشد.

ستار ملکیصادقی، بنیانگذار نخستین چاپخانه شهرستان سلسله، از دشواریهای آغازین مسیر خود چنین روایت میکند: در سال ۱۳۶۵، پس از فراز و فرودهای بسیار و با وجود شرایط سختگیرانه حاکم بر صدور مجوز فعالیت، موفق شدم پروانه تأسیس نخستین چاپخانه این شهرستان را دریافت کنم تا بتوانم نیازهای فرهنگی منطقه را پاسخ گفته و خدمتی هرچند کوچک به مردم دیارم داشته باشم.
وی افزود: در آن روزگار، چاپخانهها با حروف سربی فعالیت میکردند که کاری طاقتفرسا بود. با هزینهای بالغ بر پنج میلیون ریال که در آن سالها مبلغی بسیار سنگین محسوب میشد توانستم یک دستگاه چاپ ملخی قدیمی با حدود ۵۰ سال کارکرد تهیه کنم. برای خرید حروفهای سربی نیز حدود سه میلیون ریال هزینه کردم. با وجود دشواریها، چون به این کار عشق میورزیدم، باور داشتم که باید برای رضای خدا قدم برداشت.
از بیمهری مسئولان تا ایمان به خدا
ملکیصادقی ادامه داد: در آغاز راه، نهتنها حمایتی از سوی مسئولان وجود نداشت، بلکه بسیاری از نهادهای اداری، امور چاپی خود را به شهرهای دیگر میسپردند؛ اما من ایمان داشتم که اگر نیت خالص باشد، خداوند روزنهای خواهد گشود و همینگونه نیز شد. سفارشها از شهرهای دور و نزدیک رسیدند و راهی برای ادامه مسیر گشوده شد.
این چاپخانهدار گفت: با رونق گرفتن کار، حدود شش نفر در چاپخانه مشغول به کار شدند؛ اما با کاهش زمینههای فعالیت، ادامه مسیر برای تأمین هزینههای کارگری هم دشوار شد.
وی افزود: چاپ کارتهای عروسی بسیاری از جوانان شهرستان از دهههای گذشته تاکنون در این چاپخانه انجام شده است. همواره تلاش کردهام در تعیین هزینهها سختگیری نکنم تا زوجهای جوان با رضایت خاطر از چاپخانه خارج شوند.
ملکیصادقی میگوید: نخستین جملهای که دستگاه چاپ من بر کاغذ ثبت کرد، یاد خدا بود. نوشتم: «بسمالله الرحمن الرحیم، خدایا به نام تو آغاز میکنم و از تو درخواست میکنم که مرا بر طاعت و مقام رضا و رضوانت یاری فرمایی.» این ذکر، چراغی شد که همواره بر کار من تابید.
چاپخانه، دانشگاهی خاموش
ملکیصادقی چاپخانه را صرفاً یک واحد اقتصادی نمیداند، بلکه آنرا به «دانشگاهی خاموش» تشبیه میکند؛ چرا که بسیاری از جوانانی که سالها در این مکان فعالیت داشتند، بعدها در مسیر علم و پیشرفت گامهای بلند برداشتند.
وی معتقد است؛ چاپخانه همچون مزرعهای است که اندیشههای اندیشمندان بذر آنرا تشکیل میدهند و محصولش، رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه است.
ملکی صادقی میگوید: بسیاری از جوانانی که در اینجا کار میکردند، بعدها استاد دانشگاه، پزشک یا مهندس شدند. چاپخانه برای آنان تنها محل کار نبود، بلکه پلی میان معاش و کسب دانش بود.
این روحیه علمی تنها در فضای چاپخانه باقی نماند، بلکه به خانه ملکیصادقی نیز راه یافت. فرزندان او هر یک در حوزهای علمی رشد کردند؛ دختر بزرگش پزشک شد، یکی از پسرانش مهندس برق و دیگری معمار. بیتردید این رشد علمی، حاصل همنشینی جان انسان با کتاب است.

صحافی قرآن، آرامش زندگیام شد
یکی از برجستهترین افتخارات ستار ملکیصادقی، ترمیم، تعمیر و صحافی نزدیک به ۵۰ هزار جلد قرآن کریم، مفاتیحالجنان و سایر متون دعاست که همگی را بهصورت افتخاری و رایگان انجام داده است.
وی در اینباره میگوید: ثمره این خدمت، آرامش روح و روانی بود که همواره همراه من بوده و هیچگاه در زندگی احساس کمبود نکردهام؛ این کار برایم همچون عبادتی بود که زندگیام را سرشار از آرامش ساخت.
چاپ، حافظ فرهنگ یک ملت است
ملکیصادقی بر این باور است که بدون چاپ، فرهنگ جامعه ناقص میماند. او ادامه میدهد: اگر علم و اندیشه بر صفحهای مکتوب نشود، در قفسهها خاموش میماند. چاپ همان پلی است که اندیشه دانشمندان را به ذهن مردم منتقل میکند. حتی در عصر اینترنت و فضای مجازی، کتاب همچنان اصالت و ماندگاری خود را حفظ کرده و سندی است که به نسلهای آینده میرسد و هویت یک ملت را نگه میدارد.
وی گفت: هماکنون نیز با همان دستگاه ملخی و چند دستگاه دیجیتال جدید، فعالیت چاپخانه ادامه دارد؛ و این فعالیت همچنان با انگیزهای راسخ و تعهدی عمیق به فرهنگ و هویت لرستان و شهرستان سلسله ادامهدار خواهد بود.
به گزارش ایبنا؛ ملکیصادقی در برابر بیمهریها ایستاد و با مرکب اندیشه، تاریخ و فرهنگ دیار خود را بر کاغذ ثبت کرد. چاپخانه حافظ، فراتر از یک واحد اقتصادی، به دانشگاهی خاموش بدل شد که در آن جوانان نهتنها معاش، بلکه مسیر علم و رشد را یافتند. در نهایت، چاپخانه حافظ سندی زنده از این باور است که حتی در عصر دیجیتال، کتاب و چاپ هنوز اصالت دارند؛ و اگر فرهنگ مکتوب نباشد، هویت یک ملت در سکوت فراموشی فرو میرود. اگرچه صدای دستگاه چاپ او شاید در هیاهوی توسعه و پیشرفت امروز کمتر به گوش برسد، اما بیتردید طنین خدمتش برای همیشه در حافظه فرهنگی شهرستان سلسله باقی خواهد ماند.
نظر شما