دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۰
فیلمسازان ایرانی به جای دردسرهای خرید امتیاز کتاب، سراغ پرونده‌های واقعی می‌روند!

امسال با جان گرفتن سینمای اجتماعی و حضور دو فیلم اقتباسیِ قابل قبول در جمع فیلم‌های اکران شده سال، امیدوارها نسبت به راه یافتن فیلمی از ایران در جمع نامزدهای نهایی اسکار غیرانگلیسی‌زیان بالا رفته است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بهاره گل‌پرور؛ ۹ سال از آخرین حضور ایران در رقابت‌های اسکار می‌گذرد. آخرین بار در سال ۱۳۹۵، «فروشنده» اصغر فرهادی به جمع نامزدهای نهایی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان راه یافت و در نهایت توانست این جایزه مهم را به ایران بیاورد. پس از این موفقیت، سینمای ایران دچار افتی کیفی و محتوایی شد و دیگر نتوانست فیلمی خوب و درخور را به آکادمی اسکار معرفی کند.

امسال با جان گرفتن سینمای اجتماعی و حضور دو فیلم اقتباسیِ قابل قبول در جمع فیلم‌های اکران شده سال، امیدها نسبت به راه یافتن فیلمی از ایران در جمع نامزدهای نهایی اسکار غیرانگلیسی‌زیان بالا رفته است. «پیر پسر» اکتای براهنی و «زیبا صدایم کن» رسول صدرعاملی، دو فیلم اقتباسی هستند که در لیست اولیه هیئت انتخاب اسکار قرار دارند.

در این میان اهالی سینما شانس بیشتری را برای «پیر پسر» قائل هستند. «پیر پسر» در فرم و داستان، فیلمی خوش‌ساخت است و استانداردهای لازم جهت حضور در جشنواره‌های معتبر جهانی را دارد. «زیبا صدایم کن» نیز یکی از فیلم‌های خوبِ جشنواره فیلم فجر سال گذشته بود که داستانش را بدون لکنت و خیلی سرراست و درست روایت می‌کند.

البته این فیلم‌ها برای نامزد نهایی شدن باید با فیلم‌های شاخص دیگری مثل «علت مرگ نامعلوم»، «رها» و «زن و بچه» رقابت کنند. برای بررسی بهتر وضعیت سینمای اقتباسی و احتمال موفقیت فیلم‌هایی مثل «پیر پسر» و «زیبا صدایم کن» با آرش خوشخو و شاهین امین، از منتقدان سینمایی به گفت‌وگو پرداختیم.

فیلمسازان به جای دردسرهای خرید امتیاز کتاب، سراغ پرونده‌های واقعی می‌روند!
آرش خوشخو، منتقد سینما

پشتوانه ادبی داشتن برای نماینده اسکار مزیتی بزرگ است

آرش خوشخو، منتقد سینما درباره اهمیت جایزه آکادمی اسکار گفت: در سال‌های اخیر جایزه اسکار در ایران و جهان اهمیت سابق خود را از دست داده و آن تب و تابی که زمانی برای حضور فیلم ایرانی در اسکار وجود داشت بیشتر برای تهیه‌کنندگان بود، چون ممکن بود اسکار فرصتی برای بازاریابی و فروش بیشتر فیلم باشد. دیگر مانند سابق، افکار عمومی نسبت به اینکه چه فیلمی به اسکار می‌رود حساس نیست. با این حال فیلمی که به اسکار می‌رود معمولاً باید داستانش را خوب روایت کند و نوعی محتوا و پیام پنهان و تبدیل شدن به درام اجتماعی را هم داشته باشد. معمولاً در فیلم‌های خارجی موفقیت درام‌های اجتماعی موفقیت بیشتری دارد که طبیعتاً اگر پشتوانه کلاسیکی به شکل کتاب داستان یا رمان در کنارش باشد می‌تواند موفق‌تر باشد.

وی افزود: زمانی که چنین الگویی برای اسکار در نظر می‌گیریم فیلم‌هایی که پشتوانه ادبی داشته باشند می‌توانند موفق‌تر باشند. کما اینکه در فیلم‌های ایرانی هم فیلم‌هایی مثل آثار داریوش مهرجویی که اقتباسی بودند فیلم‌های موفق‌تری بودند. یا فیلم‌های اصغر فرهادی که مبنایش سابقه طولانی او به عنوان نمایشنامه‌نویس و نویسنده نمایشنامه‌های رادیویی و شخصیت‌پردازی‌هایی بوده که در طول دوران کاری‌اش مدام با آن دست به گریبان بوده است. به نظر می‌رسد پشتوانه ادبی داشتن برای فیلمی که می‌خواهد به مراسم اسکار برود یک مزیت بزرگ محسوب می‌شود.

خوشخو با اشاره به سینمای آمریکا ادامه داد: در سینمای آمریکا نیز همین‌طور است. در سینمای آمریکا هم هر فیلمی که خط و ربط داستانی مناسب و درستی دارد معمولاً بر مبنای یک کتاب بوده است. نویسندگان کتاب فرصت و تمرکز بیشتری برای خط و ربط‌ها و چفت و بست‌های داستانی دارند. این موجب می‌شود که وقتی تبدیل به فیلم شود، جذاب‌تر باشند.

این منتقد با بیان اینکه در ایران کتاب‌های غنی خاصی نداریم که برای اقتباس بتوانیم در نظر بگیریم، گفت: زمانی که از رابطه ادبیات و سینما در هالیوود حرف می‌زنیم، آنجا یک بازار بزرگ کتاب‌های داستانی فیکشن وجود دارد که همین باعث می‌شود که هالیوود دستش پر باشد. همیشه کتاب‌هایی وجود دارد که در آن می‌توان داستان و شخصیت و درام را پیدا کرد. اما در ایران جدا از ادبیات کهن و کلاسیک، باید وارد دنیای داستان کوتاه و رمان شویم که در این حوزه دستمان چندان باز نیست.

فیلمسازان به جای دردسرهای خرید امتیاز کتاب، سراغ پرونده‌های واقعی می‌روند!
سریال سووشون

وی افزود: با کارهای اقتباسی که اخیراً ساخته شده مثل «سووشون»، «بامداد خمار» و «یاغی» رفته‌رفته شکاف میان سینما و کتاب‌ها و داستان‌هایی که قابلیت تبدیل به فیلم شدن را دارند کمتر می‌شود. به هر حال در این حوزه تجربه موفق هم کم نداشتیم، مانند سریال «دایی جان ناپلئون» کاملاً بر مبنای ظرفیت‌های شخصیت‌های داستانی است که در خود رمان به بهترین وجه ممکن متبلور شد. ولی این نوع کتاب‌ها و داستان‌ها زیاد نیست و این از آن نقص‌هایی است که در رابطه سینما و ادبیات کشور ما وجود دارد.

خوشخو درباره برخی داستان‌های کوتاه موراکامی و ایشی‌گورو که تبدیل به فیلم سینمایی شده است، گفت: در ایران نویسنده‌ای در حد موراکامی و ایشی‌گورو نداریم؛ حتی پیش از این هم نداشتیم. ما در زمینه داستان و نمایشنامه و ادبیات داستانی دستمان چندان باز نیست. صنعت کتاب و داستان کشورمان چندان قوی نیست که یک کتاب ده‌ها بار تجدید چاپ شود و بازار بزرگی داشته باشد تا نویسندگان تشویق شوند که کتاب بنویسند. معمولاً تعداد کتاب‌هایی که هر سال به عنوان ادبیات داستانی چاپ می‌شوند و کتاب‌های موفقی هستند بسیار کم است، شاید دو کتاب باشد. معمولاً کتاب‌ها با همان ۱۵۰۰ نسخه تمام می‌شود. کارگردان‌های ما باید از ظرفیت‌های مغفول استفاده کنند.

نیاز به نویسندگان بهتر و کتاب‌های بیشتر

وی درباره ارتقای کیفیت آثار اقتباسی گفت: اگر بخواهیم رابطه منظمی میان سینما و ادبیات برقرار کنیم احتیاج داریم که نویسندگان بهتری داشته باشیم و کتاب‌های داستانی بیشتری نوشته شود. باید سنت پاورقی‌نویسی دوباره در ادبیات و نشریات و حتی فضای مجازی ما دوباره احیا شود. من به عنوان یک مشتری جدی کتاب‌های داستانی داخلی کتاب خاصی به نظرم نمی‌رسد که اگر به فیلم و سریال تبدیل شود یک شاهکار خلق شود. شاید کتاب‌های خانم زویا پیرزاد و چند کار از احمد محمود و محمود دولت‌آبادی در این میان مغفول مانده باشد.

فیلمسازان ما زیاد کتاب نمی‌خوانند و از بازار نشر مطلع نیستند. متاسفانه از همان امکانات بالقوه هم به خوبی استفاده نمی‌کنند. به خاطر دارم متنی درباره سینمای هالیوود کلاسیک می‌خواندم و دیدم کارگردانانی مثل جان فورد و هاوارد هاکس بزرگ‌ترین مشتریان کتاب‌های همینگوی و ویلیام فالکنر و جان اشتاین‌بک بودند

این منتقد یادآور شد: باید صنعت نوشتن کتاب‌های داستانی مردم‌پسند پیشرفت کند و از این حالت زردنویسی و دنباله سنت مطیعی و ر. اعتمادی خارج شویم. اگر بتوانیم یک صنعت شکوفای مردم‌پسند سطح بالا در این حوزه ایجاد کنیم، آن زمان صنعت فیلم و سریال ما هم قوی‌تر خواهد شد.

وی با اشاره به محدودیت‌هایی که برخی داستان‌های ایرانی برای اقتباس دارند، گفت: مثلاً آثار اسماعیل فصیح با خطوط قرمز جامعه تلاقی دارد. سخت‌گیری‌هایی در حوزه کتاب وجود دارد و فعالان این حوزه می‌دانند انتخاب کتاب بسیار سلیقه‌ای و شانسی است و به این بستگی دارد که آن کسی که می‌خواهد پروانه کار برای آن کتاب را بدهد چه کسی باشد. فضای نشر ما همیشه گرفتار این برخوردهای سلیقه‌ای بوده است.

این منتقد سینمایی ادامه داد: فیلمسازان ما زیاد کتاب نمی‌خوانند و از بازار نشر مطلع نیستند. متاسفانه از همان امکانات بالقوه هم به خوبی استفاده نمی‌کنند. به خاطر دارم متنی درباره سینمای هالیوود کلاسیک می‌خواندم و دیدم کارگردانانی مثل جان فورد و هاوارد هاکس بزرگ‌ترین مشتریان کتاب‌های همینگوی و ویلیام فالکنر و جان اشتاین‌بک بودند. این یعنی حتی کارگردان‌های تجاری هالیوودی هم کتابخوان‌های حرفه‌ای بوده‌اند. متاسفانه این سنت در ایران وجود ندارد. این روزها بیشتر فیلمسازان ما به سمت پرونده‌های واقعی می‌روند. بجای اینکه دنبال ادبیات و دردسرهای خرید امتیاز کتاب و … بروند، سراغ پرونده‌های واقعی و فیلم‌های درام اجتماعی می‌روند.

فیلمسازان به جای دردسرهای خرید امتیاز کتاب، سراغ پرونده‌های واقعی می‌روند!
شاهین امین، منتقد سینما

فیلمسازان نسل جدید با ادبیات داستانی آشنا نیستند

شاهین امین، منتقد سینما درباره اینکه چرا در سینمای ایران فیلم‌های اقتباسی کمتر ساخته می‌شود، گفت: خلاف تصور عموم، اقتباس کردن کار بسیار مشکلی است. اقتباس کردن از یک اثر ادبی، در کنار اینکه به شما این امکان را می‌دهد که از یک متن قوی برخوردار باشید، کار بسیار دشواری است. فیلمساز باید انتخاب کند که کدام یک از بخش‌های یک کتاب را انتخاب کند یا اگر فیلمساز می‌خواهد به داستان وفادار باشد باید بداند چطور آن را خلاصه و آداپته کند یا از کتاب وام بگیرد و آن را در قالب یک فیلمنامه بپروراند.

امین افزود: از نمونه خوب اقتباس می‌توان به آثار ناصر تقوایی مثل «ناخدا خورشید» و «دایی جان ناپلئون» اشاره کرد. «ناخدا خورشید» ی که ممکن است از بهترین داستان‌های همینگوی نباشد ولی کتاب سختی است. همچنین به آثار داریوش مهرجویی می‌توان اشاره کرد که در «سارا» از یک اثر خارجی اقتباس کرد. همچنین در «گاو» و «مهمان مامان» به داستان چیزهایی می‌افزاید. یک نمونه موفق اقتباس پیش از انقلاب نیز «شازده احتجاب» به کارگردانی بهمن فرمان‌آراست که از داستان هوشنگ گلشیری فیلم خوبی می‌سازد. افرادی از عهده کار اقتباس برمی‌آیند که بتوانند این کار را با دقت و حوصله انجام دهند. متاسفانه یکی از نمونه‌های نه چندان خوب اقتباس سریال «سووشون» است که این روزها پخش می‌شود.

این منتقد با اشاره به اهمیت کتابخوان بودن فیلمسازان برای اقتباس ادامه داد: به نظر من داستان و نوشته خوبی که در حد سینمای ایران باشد در ادبیات داخلی و جهان داریم. البته متاسفانه بسیاری از فیلمسازان ما کتابخوان نیستند. منظور از کتابخوان بودن، صرفاً خواندن چند متن نیست، بلکه فیلمساز اقتباسی باید اهل کتاب باشد. به نظر می‌رسد در نسل جدید تعداد کارگردان‌های کتابخوان ما کمتر و کمتر شده است. فیلمساز باید اهل ادبیات باشد و داستان و روایت را به خوبی بشناسد؛ از روی آثار و حرف‌های فیلمسازان می‌توان متوجه شد که تعداد فیلمسازان کتابخوان کمتر شده است. بسیاری از فیلمسازان نسل جدید تصور می‌کنند که تنها تسلط به ابزار سینمایی و اینکه چگونه و کجا کات بزنیم کفایت می‌کند. آشنا نبودن با ادبیات داستانی و قصه‌گویی و نداشتن تجربه زیسته، ضعف این روزهای فیلمسازان نسل جدید است.

فیلمسازان به جای دردسرهای خرید امتیاز کتاب، سراغ پرونده‌های واقعی می‌روند!
زیبا صدایم کن

فیلمسازان باید برای نوشتن هزینه کنند

امین در ادامه گفت: متاسفانه داستان «زیبا صدایم کن» فرهاد حسن‌زاده را نخوانده‌ام ولی به نظرم خود فیلم، اثر قابل قبول و قابل تماشایی درآمده است. بخشی از آن را می‌دانم به که مربوط به نوع فیلمسازی صدرعاملی است و فکر می‌کنم این فیلم از چند فیلم آخر او بهتر است. نمی‌دانم چه بخشی از فیلم به داستان کتاب برمی‌گردد ولی چون فیلم قابل قبولی از آب درآمده حتماً داستان و خود فیلمساز هر دو در آن دخیل بوده‌اند. یعنی اگر داستان خوبی بوده، فیلمساز آن را به اصطلاح شهید نکرده است. یکی از موفقیت‌های فیلم، انتخاب آرش صادق‌بیگی به عنوان یکی از فیلمنامه‌نویسان است که هم داستان‌نویس است و هم به ادبیات داستانی مسلط است؛ او جوان خوش‌ذوقی است و این بسیار در موفقیت فیلم دخیل بوده است.

این منتقد یکی از راه‌های موفقیت فیلمسازان ما در اقتباس را همراهی با یک نویسنده دانست و گفت: فیلمسازان نباید این را بد بدانند که یک فرد اهل ادبیات و اهل مطالعه کنارشان باشد؛ این از شأن کارگردان کم نمی‌کند. فیلمسازان باید برای نوشتن هزینه کنند. حتی اگر خود فیلمساز، نویسنده خوبی باشد، همراهی با یک نویسنده در فیلم بسیار موثر است. برخی تصور می‌کنند اگر یک کتاب و متن در اختیار دارند به راحتی می‌توانند از آن اقتباس کنند و احتیاجی به فیلمنامه ندارند.

او درباره فیلم «پیرپسر» به عنوان یکی از فیلم‌هایی که قرار است به آکادمی اسکار معرفی شود گفت: متاسفانه هنوز فیلم «پیرپسر» را ندیده‌ام ولی چیزی که از آن می‌دانم این است که ظاهراً مخلوطی از چند داستان است. این بسیار خوب است که از متون خارجی برای اقتباس استفاده کنیم اما فیلمساز باید بتواند آن را به خوبی ایرانیزه کند. در این حوزه دو فیلم موفق «سارا» و «ناخداخورشید» را می‌توان مثال زد. اگر از متن‌های خارجی استفاده می‌کنیم باید آن را با فرهنگ خودمان آداپته کنیم و این کار مستلزم توانایی و مهارت نویسنده و کارگردان در کنار هم است.

فیلمسازان به جای دردسرهای خرید امتیاز کتاب، سراغ پرونده‌های واقعی می‌روند!
فیلم پیر پسر

امین با اشاره به ضعف مطالعه میان مردم و فیلمسازان گفت: حضور فیلم‌های اقتباسی خارجی در اسکار و برنامه‌ریزی برای آنکه یک بحث جانبی است؛ ممکن است فیلمی به اسکار راه پیدا کند یا راه پیدا نکند. مهم‌تر از آن این است که مطالعه باید تبدیل به یک عادت شود. زمانی که در کشورمان عادت به مطالعه نداریم، فیلمساز هم از همین مردم است.

وی افزود: فیلمسازی یک کار روشنفکری است که یک ویژگی و یک کار فرهنگی است. روشنفکران ما هم از بطن همین جامعه هستند. روشنفکر در بهترین حالت تنها کمی از کل جامعه‌اش سرتر و دید وسیع‌تری است. وقتی در جامعه‌مان به صورت عمومی، کتاب و داستان خواندن و شناخت از ادبیات چندان رواج ندارد طبیعتاً توقع اینکه یک کار سیستماتیک انجام شود، نمی‌رود. این یک ویژگی و یک ضعف است. عمومی است. این ضعف باید مرتفع شود. در حال حاضر باید دید فروش ادبیات داستانی ما چقدر است؟ جدا از کتاب‌های کمک درسی، بیشترین کتاب‌هایی که امروزه فروش می‌رود آن هم با ۶۰۰ - ۷۰۰ نسخه، کتاب‌های موفقیت و روانشناسی زرد است. میزان فروش کتاب‌های ادبیات داستانی بسیار پایین است. متاسفانه در این حالت کتاب خواندن برای مردم عمومی نمی‌شود. مسئله فرهنگ همانند دیگر مسائل جامعه به صورت نقطه‌ای حل نمی‌شود. این یک مسئله عمومی است.

فیلمسازان نباید این را بد بدانند که یک فرد اهل ادبیات و اهل مطالعه کنارشان باشد؛ این از شأن کارگردان کم نمی‌کند. فیلمسازان باید برای نوشتن هزینه کنند. حتی اگر خود فیلمساز، نویسنده خوبی باشد، همراهی با یک نویسنده در فیلم بسیار موثر است

این منتقد با اشاره به ورود دولت در این زمینه یادآور شد: این کار خوبی است که مثلاً بنیاد سینمایی فارابی کتاب‌هایی را تعیین می‌کند و سعی کند از روی آن چندین فیلم بسازد. اما در نهایت وسط کار می‌گویند بودجه نداریم و کار متوقف می‌شود. این‌ها همه مقطعی است. ما نیاز این دست کارها را به درستی درک نکرده‌ایم و این کار هم زمین می‌خورد. این کار بارها تکرار شده است. مسئله فرهنگ در همه حوزه‌ها مانند سایر مسائل کشور یک مسئله عمومی است و با راه‌حل‌های مقطعی جوابگو نیست. اینکه چرا اقتباس ادبی کم داریم به خاطر این است که کم کتاب می‌خوانیم. در میان مشکلات اقتصادی، دیگر مردم به کتاب خواندن فکر نمی‌کنند و اغلب سینماگران ما خود را از کتاب خواندن مستغنی می‌دانند و تصور می‌کنند نیازی به کتاب خواندن ندارند. در صورتی که این یک بحث عمومی فرهنگی است.

وی ادامه داد: فرهنگ یک مسئله عمومی است و باید به صورت جریانی عمومی حل شود، این موضوع پیش‌نیازهایی دارد که فراتر از مسئله فرهنگ است و تنها به مسئله فرهنگ مربوط نمی‌شود. این مسائل باید در کلیت یک جامعه حل شود. در غیر این صورت اگر هر نهاد دولتی پیش برود حتماً کار خراب می‌شود. ممکن است یکی دو نمونه خوب از آن بیرون بیاید ولی هرگز تبدیل به جریان نمی‌شود. ممکن است نهادها وارد مسائل نقطه‌ای شوند ولی لزوماً تبدیل به جریان نمی‌َشود و بلندمدت نیست. مگر اینکه کلیت جریان درست شود. دولت و حاکمیت هیچکدام نمی‌توانند جریان ایجاد کنند.

این منتقد همچنین درباره اهمیت جایزه اسکار گفت: متاسفانه آکادمی اسکار در ۱۵- ۲۰ سال اخیر روز به روز افت کرده است و معیارهای سینمایی در آن ضعیف شده است؛ به دلیل گسترش اعضای آکادمی و ورود افراد و معیارهای فرامتنی مختلف مثل رویکردهای جنسیتی یا سیاسی، این جایزه روز به روز افت کرده و آثار بسیار ضعیفی به آن راه پیدا کرده‌اند. با این حال این آکادمی در طول این سال‌ها «جدایی نادر از سیمین» را هم انتخاب کرده که حتماً این فیلم لیاقتش را داشته است؛ حتی می‌توانست جوایز بیشتری هم ببرد. یا اینکه فیلم سینمایی «۱۹۱۷» هم انتخاب شده که فیلم خوبی بود. برای همین نمی‌توانم بگویم همه انتخاب‌های آن بد بوده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها