به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در تبریز، محمد عبادی دوشنبه شب در جلسه شعر، ادبیات و موسیقی عاشیقی که در موسسه تبریز شناسی برگزار شد، اظهار داشت: بسیاری بر این باورند که فولکلور همان ادبیات شفاهی است، همان قصههایی که مادربزرگها در شبهای بلند زمستان روایت میکردند، اما فولکلور تنها در کلام خلاصه نمیشود و این واژه شاخهای دوگانه دارد که ملموس و ناملموس، مادی و غیرمادی است، در دل این شجره تناور، ادبیات و موسیقی عاشیقی چون شاخهای پرثمر سر برآورده است.
او ادامه داد: وقتی سخن از صنعت عاشیقی میشود، نباید آن را به معنای فن یا حرفه دانست، بلکه در فرهنگ آذربایجانی، صنعت معادل هنر است و عاشیق هنرمندی است که مرزهای یکبعدی بودن را پشت سر گذاشته و او تنها نوازنده یا خواننده نیست، بلکه مجموعهای از هنرها را در خود دارد.
پژوهشگر ادبیات عاشیقی تصریح کرد: در گذشته، عاشیق کسی بود که ۱۷ هنر میدانست، اما امروز اگر ۱۱ هنر را دارا باشد، کافی است، چرا که شش هنر در گذر تاریخ از بین رفتهاند.
عبادی افزود: عاشیق شاعری است که خود شعر میگوید، قصهگویی است که داستانهایش را بر صحنه جان میبخشد، پردهخوان و نقالی است که جمعی را گرد میآورد و در عین حال موسیقیدان، خواننده و بازیگر است.
او با بیان اینکه این این هنر، چون آینهای چندوجهی است که در آن فرهنگ و هویت یک ملت بازتاب یافته ادامه داد: تاریخ عاشیقی به هفتهزار سال پیش بازمیگردد، شواهد آن را میتوان در تمدن سومر جستوجو کرد و در موزههای بزرگ جهان، از استانبول و تهران گرفته تا پاریس و بغداد و شوش، مجسمههایی نگهداری میشوند که همگی نوازندهای را نشان میدهند با سازی بر سینه، ایستاده در حال نواختن، این تصویر، یکسان و تکرارشونده، نشان میدهد که سنتی دیرپا در پس آن نهفته است.

او با بیان اینکه قدیمیترین این مجسمهها پنجهزار سال قدمت دارد و آزمایشهای کربنی بر روی آنها نشان دادهاند که این سازها سیمدار بودهاند، یادآور شد: صاحبنظران بارها پرسیدهاند که از کجا بدانیم این ساز تار، تنبور، گیتار، چنگ، دوتار یا سهتار نبوده است؟ پاسخ ساده است، همه این سازها در حالت نشسته و بر زانو نواخته میشوند، تنها سازی که ایستاده و بر سینه نواخته میشود، همان ساز عاشیقی است، این راز، این نشانه، مهری است بر هویت یگانه عاشیق.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه در طول تاریخ، عاشیقها با نامهایی چون شامانیزم و اوزان شناخته میشدند و نخستین اوزان تاریخ، شخصیتی است به نام دده قورقود که عقیده داشتند از غیب خبر میداد و سازی ساخته بود که به زبان آن هنر خویش را به مردم عرضه می کرد، تصریح کرد: اگر همه ادبیات ترک را در یک کفهی ترازو بگذاریم و کتاب دده قورقود را در کفهی دیگر، بیگمان این کتاب سنگینتر خواهد نشست.
عبادی اظهار داشت: این اثر نه تنها گنجینهای از داستانها و حکمتهاست، بلکه در آن به مقام والای زن نیز اشاره شده و نشانهای آشکار از ارزش و منزلت زن در آن روزگار است.
وی خاطرنشان کرد: بیش از ۴۰۰ عاشیق دیوان شعر دارند، نامهایی چون عباس توفارقانلی، خسته قاسیم و علعسگر چون ستارهای در آسمان این هنر میدرخشند.
این پژوهشگر با اشاره به جایگاه موسیقی عاشیقی در فرهنگ آذربایجان افزود: موسیقی عاشیقی در دل خود ۳۱۵ داستان دارد که از جمله اصلی و کرم، کوراوغلو و عاشیق قربانی، این داستانها نه تنها روایتهای عاشقانه یا حماسیاند، بلکه بخشی از حافظهی جمعی یک ملت به شمار میآیند.

به گفته وی، موسیقی عاشیقی یکهزار و دویست آهنگ دارد که همگی توسط عاشیقها ساخته شدهاند، در این سنت ۸۰ قالب شعری و بیش از ۵۰ گونه شعر وجود دارد.
عبادی یادآور شد: عاشیق تنها نوازندهای بر صحنه نیست، بلکه او مجموعهای از هنرهای انسانی است و آیینهای است که در آن میتوان تاریخ، فرهنگ، موسیقی، شعر و روح یک ملت را دید.
عبادی خاطرنشان کرد: وقتی صدای ساز عاشیقی در کوچههای قدیمی آذربایجان طنین میاندازد، گویی روح تاریخ بیدار میشود، همان نوایی که قرنها پیش در دل قبیلهها و کاروانها جان میبخشید، امروز هم همچون نسیمی از گذشته به گوش میرسد.
نظر شما