سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - احمد محمدتبریزی؛ در سینما معمولاً کارگردانها هستند که مثل ستاره میدرخشند و فیلنامهنویسان کمتر به چشم میآیند. این هم از بدیهای دنیای هنر است که گاهی آدمهای مهم و تاثیرگذار یک حرفه کمتر به عموم مردم شناسانده میشوند و بیشتر این بازیگران و چهرههای مشهور هستند که به چشم میآیند.
حسین امینی، از فیلمنامهنویسان مطرح سینمای آمریکاست که نامش به اندازه کارهایش در سینما شناخته شده نیست. او سال ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد و در ۱۱ سالگی به انگلستان مهاجرت کرد. امینی نویسنده فیلمنامههای زیادی بوده که حتی به خاطر آنها نامزد دریافت جایزه اسکار و بفتا هم شده است.
رفتن به سینما با کمک کتابها
امینی به کتابها و اقتباس علاقه زیادی دارد و کتابها به نوعی عامل ورود او به سینما شدند. زمانی که امینی در تلویزیون کار میکرد با «مایکل وینترباتُم» آشنا شد و او به امینی گفت که میخواهد فیلمی بر اساس کتاب «جود گمنام» تامس هاردی بسازد. او از این فیلنامهنویس ایرانی میپرسد که کتاب را خوانده و دوستش دارد و امینی به خاطر علاقهاش به سینما و برای اینکه این فرصت را از دست ندهد به دروغ میگوید که کتاب را خوانده و دوستش داشته!
او پس از این گفتوگو خیلی سریع کتاب را میخرد و مشغول به خواندنش میشود. خودش میگوید خوشبختانه کتابی بود که دوستش داشتم و از آن خوشم آمد. کارگردان که در مورد اقتباس از داستان «جود گمنام» سرگردان بوده و نمیدانسته چطور باید این کتاب را به فیلمی جذاب تبدیل کند و برای این کار از امینی کمک ساخته است.
امینی درباره اقتباس از کتابها جمله و اظهارنظر جالبی دارد که نکاتی طلایی برای اقتباس به فیلنامهنویسان میدهد: «اگر میخواستیم واقعاً به کتاب وفادار بمانیم، فیلم دست کم چهار پنج ساعت طول میکشید. در برخورد با فیلمنامه اقتباسی، همان کاری را کردم که بعد از آن میکنم؛ یعنی کتاب را میخوانم و به همه صحنههایی که در آن هست تجزیهاش میکنم، هر صحنه ملموس. بعد همه صحنهها را روی کارتهایی مینویسم و صحنههایی را که احساس میکنم در آنها کم و کسری هست تکمیل میکنم. درباره جود کار خیلی ساده بود، چون هاردی کلی صحنه داشت، بنابراین باید صحنههایی که فیلم را خیلی طولانی میکنند حذف میکردم و سردر میآوردم که باید چه کار کنم تا فیلم دربیاید.»
زندگی با کتابها
او توضیح میدهد پس از ساخته شدن فیلم دیگر سراغ کتاب نرفته تا آن را با فیلم مقایسه کند اما نکته اصلی هنگام اقتباس به توجه نویسنده هنگام نوشتن برمیگردد: «وقتی دارم روی فیلمنامه کار میکنم، کتابها را با دقت زیاد میخوانم. آنها را تا قبل از پایان دو پیشنویس اولیه، سه، چهار و گاه پنج بار میخوانم. من واقعاً با کتاب زندگی میکنم. هر بار سوار اتوبوس یا مترو میشوم آن را میخوانم. ولی وقتی فیلم ساخته شد، دیگر به سراغ کتاب نمیروم.»
این فیلمنامهنویس ایرانی با این عقیده و دیدگاه، چندین اقتباس خوب و موفق از رمانهای مشهور دارد. وقتی کمپانی تولید فیلم به امینی پیشنهاد ساختن فیلمی از رمان «بالهای کبوتر» را میدهد، او کتاب را تا آخر میخواند ولی درباره نحوه کار کردن روی آن به ایده خاصی نمیرسد. اما ناگهان بخش پایانی کتاب، ایده اقتباس را به امینی میدهد: «وقتی به صحنه آخر رسیدم که صحنه جدایی است، آن وقت واقعاً ساده بود که به عقب برگردم و از توی آن قصهای دربیاورم.»
«بالهای کبوتر» ساخته میشود و در نظر منتقدان و مخاطبان مینشیند. موفقیت فیلم باعث میشود تا کمپانیها و تهیهکنندگان دیگری سراغ امینی بیایند. این موفقیت بزرگی برای نویسندهای است که روزی آرزویش فعالیت در سینما و کار کردن با تهیهکنندگان و کارگردانان بزرگ بود.
«رانندگی» به کارگردانی «نیکولاس ویندینگ رفن» و بازی رایان گاسلینگ، یکی از معروفترین فیلمهایی است که امینی فیلمنامهاش را نوشته. این فیلم با اقتباس از کتابی به همین نام ساخته شده. کتاب داستان مردی است که روزها به عنوان بدلکار در فیلمها رانندگی میکند و شبها از مهارتهایش برای فرار مجرمان استفاده میکند؛ شغلی در مرز قانون و جرم.
کتاب «رانندگی» به قلم جیمز سالیس یک نوآر ادبی تاریک است در حالیکه امینی آن را به یک ملودرام تراژیک تبدیل کرده است. فیلم از روایت پیچیده رمان کاسته و به تصویر، موسیقی و حسی شاعرانه تکیه کرده است. خیلیها تاکید کردهاند که فیلم وفاداری مستقیمی به رمان ندارد و امینی روح کتاب را برای نوشتن فیلمنامه گرفته است.
خلاقیت امینی در نوشتن فیلمنامه رانندگی
امینی درباره تطبیق کتاب گفته است که رمان به صورت غیرخطی روایت میشود با پرشهای زمانی متعدد و این ساختار را برای نوشتن فیلمنامه چالشبرانگیز میکرد. او اقتباس از کتاب «رانندگان» را اینگونه توضیح میدهد: «بارها این رمان را خواندم و این شخصیتها را به صورتهای مختلف تصور کردم. در این میان درباره شکل و شمایل شخصیتها هم با خودم به نتایجی میرسیدم و مثلاً چستر را به عنوان آدم خوشتیپی با کتوشلوار سفید تجسم میکردم. البته در کتاب او شخصیت کاملاً متفاوتی است. در واقع بهتر است بگویم این فیلم تلفیقی از آنچه در ذهنم، در طول این سالها، نقش بسته بود و آن چیزی است که در کتاب آمده.»
این فیلمنامهنویس راز مهمی دیگری در رابطه با نوشتن فیلمنامههایش را میگوید: «من به عنوان فیلمنامهنویس فکر میکنم همکاری با بازیگران بسیار ارزشمند است. بعضی از کارگردانها مانند نیکلاس ویندینگ رفن – همان طور که میدانید در رانندگی با او همکاری کردم – فوقالعادهاند چون آن قدر اعتمادبهنفس دارند که فیلمنامهنویس را کاملاً در جریان تولید فیلم دخالت میدهند. در رانندگی بود که با بازیگران روی فیلمنامه همکاری کردم و به این نتیجه رسیدم که آنها اغلب بهترین همکاران در ارتقا و بهبود فیلمنامه هستند. میدانم که در فیلمنامهنویسی بهتر از گذشته شدهام ولی در این پروژه با صرف زمان قابلتوجهی با بازیگران و صحبت کردن با آنها، نتیجهی کار بهمراتب بهتر هم شد.»
امینی برای این فیلمنامه موفق به دریافت جایزه «بهترین فیلمنامه اقتباسی» از انجمن منتقدان فیلم آستین در سال ۲۰۱۱ شد. حسین امینی اقتباسهای زیادی از کتابها انجام داده است. او در مورد اقتباس کردن و ارتباط با کتابها چنین میگوید: «به گمانم این موضوع درباره همه اقتباسها صدق میکند، باید عاشق کتاب شوی. تو احساس میکنی اولین کسی هستی که این کتاب را خواندهای و این چیزی است که میخواهی درباره کتاب به دوستانت بگویی. به علاوه، من تمایل دارم ابتدا عاشق یکی از شخصیتها بشوم.»:
این فیلمنامهنویس ایرانی نمونه و الگوی موفقی در اقتباس از سینماست. او با کارگردانهای موفق زیادی کار کرده و سبک کاریاش راهنمای خوبی برای فیلمنامهنویسان است. امینی با شیوه کارش نشان میدهد، فیلمنامهنویس برای اقتباس از رمان، چطور باید با کتاب زندگی کند و روح و مغز داستان را به فیلم تبدیل کند.
نظر شما