به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از پابلیشرزویکلی، در چند دهه گذشته، صنعت نشر جهانی بر مدار الگوی سنتی میچرخید: ناشر به نویسنده پیشپرداختی میداد، کتاب را تولید میکرد، و از طریق شبکههای گستردهی پخش و کتابفروشی، آن را در بازار عرضه میکرد. در این میان، نویسنده بیشتر در مقام «تأمینکننده محتوا» تعریف میشد تا شریک اقتصادی. اما در میانه دهه ۲۰۲۰، این الگو بیش از هر زمان دیگری به چالش کشیده شده است.
تورم، رکود فروش، کاهش شمار خردهفروشان و تغییرات بنیادی در شیوههای تبلیغ و بازاریابی، زمینهای فراهم آورده که بسیاری از ناشران و کارآفرینان به سراغ مدلهای تازه بروند. مدل هیبریدی و مدل مشارکت در سود، نمونههایی شاخص از این حرکت هستند. آنچه در این الگوها دیده میشود، تغییر بنیادین مرکز ثقل است: کتاب دیگر محصولی در اختیار ناشر نیست، بلکه سرمایهای است که نویسنده در کانون آن قرار دارد.
ناشران مشهوری مثل یونیکورن نشان دادند که مدل هیبریدی بدون پیشپرداخت، با درصد بالاتر برای نویسنده و مشارکت در بازاریابی میتواند هم برای ناشر سودآور باشد و هم برای نویسنده فرصتهایی تازه ایجاد کند. اما شاید مهمترین تحول، تاسیس Authors Equity توسط این انتشارات بود که در اینجا نویسنده نه صرفاً دریافتکننده حق التالیف، بلکه شریک واقعی در سود است. دریافت ۶۰ درصد از سود، همراه با پرداختهای ماهانه شفاف، ساختاری پدید میآورد که نویسنده خود را صاحباختیار پروژه بداند. جیمز کلیر بهدرستی یادآور میشود که در دنیای امروز، برند شخصی نویسنده مهمتر از شبکههای سنتی ناشران است.
این تغییر پارادایم پیامدهای مهمی دارد. در دوران پیشااینترنت، ناشر میتوانست با اتکا به روابط خود در بازار، کتابی را به موفقیت برساند. اما امروز، مخاطب در شبکههای اجتماعی و فضای آنلاین شکل میگیرد. بدینترتیب، نویسنده پیش از آنکه وارد قرارداد شود، باید جامعهای از خوانندگان داشته باشد.
به بیان دیگر، نویسنده اکنون برند فرهنگی است؛ هم خالق متن و هم سرمایهگذار اصلی در موفقیت آن. از این منظر، نشر بیش از هر زمان دیگر «نویسندهمحور» شده است. اما پرسش بنیادین این است: آیا همه نویسندگان توان تبدیلشدن به برند را دارند؟ پاسخ، بهروشنی منفی است. در نتیجه، خطر آن وجود دارد که این نظام جدید به سود گروهی محدود از نویسندگان پرمخاطب باشد و بسیاری از صداهای تازه و کمتر شناختهشده را به حاشیه براند.
بسیاری از ناشران موفق سالهای اخیر با پیوند دادن نویسندگان و اینفلوئنسرها، مدلی تازه از «انتشار اجتماعی» ایجاد کرده است. در این سیستم، سرمایه نه از بانک یا ناشر بزرگ، بلکه از دل جامعهی دنبالکنندگان تامین میشود. مخاطب در عین حال که خواننده است، بخشی از چرخهی تولید و سرمایهگذاری هم محسوب میشود.
این پرسش اما همچنان مطرح است: وقتی ادبیات در مدار سودآوری و برند شخصی نویسنده قرار گیرد، آیا خطر کاهش کیفیت وجود ندارد؟ اگر ارزش یک کتاب تنها با تعداد نسخههای فروخته شده سنجیده شود، تکلیف آثار ادبی که با جسارت هنری، زبان نوآورانه یا موضوعات نامعمول سروکار دارند چه خواهد شد؟
نظر شما