به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، مدیر نشر اقنوم در این برنامه که جمعه شب در شهر کتاب بهار اصفهان برگزار شد، گفت: نشر اقنوم در آبان ۱۴۰۲ وارد عرصه فعالیت شد و از اوایل امسال تصمیم گرفتیم بر اصفهان متمرکز شویم؛ در همین راستا، از شش ماهه دوم امسال چند اثر دیگر با محوریت اصفهان منتشر خواهیم کرد.
مصطفی حیدری با بیان اینکه جلد کتاب «خرابههای این شهر فراموششده» ابتدا عکسی از امانالله طریقی بود، اما مجوز نگرفت و تغییر یافت، یادداشتی را که در سال ۱۳۹۷ درباره عبدالحسین سپنتا نوشته بود، خواند. در بخشی از این یادداشت آمده است: شاید در طول عمر کوتاه فعالیت سینمایی عبدالحسین سپنتا که پنج فیلم بیشتر نیست، بتوان شناخت و اهمیت او را به شعر، ادبیات، موسیقی و تاریخ ایران به شکل واضح و آشکار دریافت. به غیر از فیلم «دختر لُر» (١٣١٢ خورشیدی) که او در مقام فیلمنامهنویس و بازیگر حضور دارد و فیلم «چشمهای سیاه» (١٣١٣ خورشیدی) که در بستر تاریخی میگذرد، سه فیلم «فردوسی» (١٣١٣ خورشیدی)، «شیرین و فرهاد» (١٣١٤ خورشیدی) و «لیلی و مجنون» (١٣١٥ خورشیدی) آشکارا به مفاخر و منظومههای غنی ادبیات و شعر کهن ایرانی میپردازد.
بیبهرهگی دنیا از ذخائر و گنجینههای ادبی ایران
حیدری به مصاحبه عبدالحسین سپنتا با نشریه «فیلم و زندگی» اشاره کرده و به گفتار او در یادداشتش به این صورت ارجاع داد: در وطن خودم که آن فیلم [دختر لرُ] را برای آن تهیه کرده بودم، آشکار و پنهان کینهتوزی و کارشکنیهایی شد که چون علتی برای آن نمیتوانم پیدا کنم، ناچارم فقط به حسادت حمل نمایم. عدم تشویق و نبودن همکاری و اشکالات ارزی و گمرکی سبب شد که از ادامه تهیه فیلم فارسی با کمال تأسف خودداری شود و حتی موضوع تأسیس استودیوی فیلمبرداری در ایران که یکی از کمپانیهای بزرگ هند را برای آن حاضر کرده بودم متوقف بماند و از آن به بعد گوشه اصفهان جزو فراموششدگان گمنام ماندم.
مدیر نشر اقنوم در ادامه به نظر سپنتا درباره وضعیت سینمای ایران اشاره و آن را به شرح ذیل بیان کرد: یکی از آرزوهای من این است که فیلمبرداری به معنی واقعی خود در ایران پیشرفت کند؛ زیرا با مطالعاتی که در ادبیات و موسیقی و داستانهای ایران دارم، کاملاً معتقدم که ایران از لحاظ موضوع فیلمی بسیار غنی است و میتواند با استفاده از ذخائر ادبی و لطافت فکری که خاص ایرانی است، بهترین فیلمهای بینظیر را به دنیای هنر عرضه دارد.
حیدری از قول سپنتا ادامه داد: دیر یا زود آن روز خواهد رسید که ایران نبوغ فکری خود را در فیلم نشان دهد و جای تأسف است اگر ما فرزندان امروز ایران موضوع فیلمها را مبتذل سازیم. باید کوشید موضوعهای مهم اصیل تاریخی و اجتماعی ایرانی را که از لحاظ اقتصادی و تجاری نیز مفید باشد، تهیه و فیلمهای کمخرج و بامعنی و پرمغز مناسب با افکار امروزی دنیا تهیه کنیم که در آن فیلمها از فکر و روح لطیف ایرانی و آثار گرانبهای گنجینه ادبیات و زبان و مراسم و عادات و تاریخ و تمدن ایران استفاده شده باشد؛ زیرا بر بنده مسلم و ثابت است که دنیا از چنین ذخائر فناناپذیر محروم میباشد.
او یادداشت خود را با این گفته عبدالحسین سپنتا به پایان رساند که «باید دانست سینما و فیلم فقط یک امر تجاری نیست بلکه به این وسیله باید روح ملی یک کشور را به دنیا نشان داد. در فیلمبرداری باید جدیدترین صنایع غرب را در خدمت بدیع ترین مضامین ملی قرار داد تا از آن یک نتیجه مطلوب هنری به دست آید.»
هر خانه اصفهانی یک سند محسوب میشود
در ادامه، گردآورنده کتاب «خرابههای این شهر فراموششده» با اشاره به اینکه متمایلیم در نشر اقنوم درباره شخصیتهای اصفهان کتاب منتشر کنیم، اظهار کرد: سالها پیش این کتاب قرار بود در نشر دیگری چاپ شود؛ اما با وجود پیگیریها این کار انجام نشد و یکی از دلایلی که نشر اقنوم آغاز به کار کرد، انتشار چنین کتابهایی بود.
حامد قصری درباره منشورات آینده این انتشارات گفت: امسال در نشر اقنوم کتابی با محوریت عباس بهشتیان و کتاب دیگری با موضوع تاریخ آکروبات ایران که بخش اعظمی از آن به اصفهان بازمیگردد و نیز اثری درباره لطفالله هنرفر منتشر خواهد شد. تاریخ شفاهی چند دهه زندگی عباس عقیلی که شامل زندگی دهههای چهل و پنجاه مردم اصفهان است نیز به زودی منتشر میشود.
دیگر مدیر نشر اقنوم با تأکید بر اینکه آرشیوی بیش از ۵۰۰ هزار سند متنوع از اصفهان دارم و معتقدم هر خانه اصفهانی یک سند محسوب میشود، بیان کرد: هر عکس و کتاب و نامهای میتواند یک سند باشد و جمعآوری آرشیو نیاز به صبر و ممارست دارد.
قصری درباره مستند «از مشروطیت تا سپنتا» که در بخشی از این برنامه اکران شد، توضیح داد: این فیلم در سال ۱۳۴۹ توسط محمد تهامینژاد ساخته شده است. نقش زن در زندگی سپنتا بینظیر بوده است؛ همانطور که در کتاب به آن اشاره شده و این نقش در فیلم «دختر لر» و نیز در زندگی شخصی سپنتا کتمانشدنی نیست. برگزاری شب بزرگداشت عبدالحسین سپنتا یکی از آرزوهای من بود.

سپنتا همیشه تداعیکننده پهنه وسیعی از فرهنگ است
سردبیر مجله بخارا نیز در پیامی تصویری عنوان کرد: خشنودم که نام گرامی و شریف استاد سپنتا در مجموعه شبهای بخارا قرار گرفت و این اعتباری برای شبهای بخاراست. به دلیل مسائل جنگ اخیر تاریخهای شبهای بخارا قدری مخدوش شد و من نتوانستم در این نشست ارزشمند حضور یابم.
علی دهباشی درباره عبدالحسین سپنتا گفت: نام خاندان سپنتا به ویژه استاد عبدالحسین سپنتا همیشه تداعیکننده پهنه وسیعی از فرهنگ و ادبیات و مجموعه آن چیزی است که به عنوان فرهنگ آن را میشناسیم.
وی ادامه داد: کاری که حامد قصری کرده، مثل دیگر آثارش با زحمت جمعآوری شده و شایسته تحسین است.
سپنتا یکی از سخنرانان بنام اصفهان بود
پس از خواندن بخشی از مقدمه کتاب «خرابههای شهر فراموششده»، پیام تصویری محمود درویش، معمار اصفهانی و همسایه عبدالحسین سپنتا پخش شد. درویش در این پیام تصویری گفت: آشنایی ما از سال ۱۲۹۸ شروع شد و تا فوت ایشان در نوروز ۱۳۴۸ ادامه داشت. وقتی به دنیا آمده بودم، خانواده سپنتا از منزل ما رفته بودند؛ ولی ارتباطمان همیشه ادامه یافت. منزل ایشان با خانههای دیگر خیلی متفاوت بود و دفتر کارش در منزل قرار داشت. ایشان در منزل موزهای داشت و آثار عتیقه موردعلاقهاش را چیده بود و از کودکی به جمعآوری آثار عتیقه علاقه داشت.
درویش، درباره شخصیت سپنتا توضیح داد: او شخصیتی بسیار مطبوع و خوشبرخورد بود و بسیار آراسته و خوشبیان بود. سپنتا یکی از سخنرانان بنام اصفهان بود و خلقیات یک مرد بازاری را نداشت و بسیار دستودلباز و صادقی بود. به همین دلیل نتوانست ارتباط حرفهای سینماییاش را در ایران پیدا کند و ادامه دهد. بنابراین به روزنامهنویسی و کار در کنسولگریهای انگلیس و امریکا مشغول شد. بعد هم توسط آقای همدانیان مدیر اتحادیه کارخانهداران اصفهان شد و تا آخرین روزهای فوتش نیز در این سمت قرار داشت.
در بخشی از این برنامه، نقاش و هنرمند اصفهانی به ذکر خاطراتی از اصفهان دهههای چهل و پنجاه پرداخت و گفت: تحصیلاتم را در هنرستان هنرهای زیبا گذراندم و برای رفتن تا منزل از چهارباغ رد میشدم. آن دوره رفتوآمد در شهر بیشتر با دوچرخه و درشکه و تاکسی و اتوبوس صورت میگرفت و استفاده از هرکدام شرایط خاص خود را داشت. مثلاً تعداد تاکسی انقدر کم بود که شماره پلاکهای تاکسیها دورقمی بود.
عباس عقیلی ادامه داد: هنوز چراغ راهنمایی به شهر وارد نشده بود و برای اولین بار وسط دروازه دولت ستونی سهمتری قرار داده بودند که با کلید برق و به دست پلیس خاموش و روشن میشد و حکم چراغ راهنمایی را داشت. اتوبوسها شخصی بودند و حق نداشتند بیش از تعداد صندلیشان مسافر سوار کنند. دوچرخهها نیز مجاز نبودند دوترکه مسافر سوار کند.
وی اظهار کرد: اصفهان به شمال و جنوب نصف شده بود و یک سمتش کارخانهجات کار میکردند و به طرف دیگر اصفهان عنوان «شهر» اطلاق میشد. کارخانههای ریسندگی و بافندگی مثل ریسباف و وطن و زایندهرود که به همت فضلالله دهشت کارشان را آغاز کردند، سهشیفته کار میکردند و شیفتها با بوق عوض میشد. تمام شهر با شنیدن صدای این بوق، متوجه تغییر شیفت میشدند. تفریح و گردش جوانان آن زمان رفتن به چهارباغ از دروازه دولت تا میدان مجسمه (انقلاب فعلی) بود.
او توضیحاتی درباره مکانها و فضاهای واقع در چهارباغ دهههای گذشته داد و افزود: آن زمان پنج باب سینما در چهارباغ واقع بود؛ مثل سینما مایاک، همایون، تاج و حافظ. دو سینمای تاج و ایران مخصوص تابستان بود و فضای باز داشت. در چهارباغ سه سالن غذاخوری خوب و تعدادی رستوران قرار داشت. باشگاه ورزشی، پنج هتل و مسافرخانه نیز از دیگر فضاهای واقع در چهارباغ بود. نقرهفروشی مظفریان، صرافی افشار، مؤسسه شکرچیان و نقرهفروشی فدوی و کلانتری نیز در آن راسته بودند. دو کتابفروشی شهسواری و مشعل هم آنجا فعالیت میکردند.
عبدالحسین سپنتا (زاده ۱۲۸۶ شمسی در تهران و درگذشته ۱۳۴۸ خورشیدی در اصفهان) از پیشگامان شکلگیری صنعت سینما در ایران بود و در سال ۱۳۱۲ شمسی، اولین فیلم ناطق ایران را با نام «دختر لر» به نمایش درآورد.
نظر شما