سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۶
حتی تصورش را هم نمی‌کردم که رمان‌نویس شوم!

جاناتان باکلی، نویسنده رمان «یک قایق» که در فهرست بلند بوکر ۲۰۲۵ قرار گرفته، از سفرهایش به پلوپونز تا وسوسه بازگشت به اولیس و دانته، درباره مسیری می‌گوید که ناخواسته او را به رمان‌نویسی کشاند.

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: باکلی از این می‌گوید که چگونه نوشتن به ضرورتی روزانه بدل شد و درباره کتاب‌هایی حرف می‌زند که بارها و بارها به آن‌ها برمیگردد.

الهام‌های پشت کتاب

داستان «یک قایق» (One Boat) در شهری در پلوپونز (Peloponnese) اتفاق می‌افتد؛ جایی که آخرین‌بار چند سال پیش به آن سفر کرده بودم. جنبه‌هایی از رمان از کتاب‌هایی که در این مدت خوانده‌ام تأثیر گرفته است. مثلاً آثاری درباره فرهنگ یونان باستان. همچنین پیوندهایی روشن با برخی رمان‌های قبلی‌ام دارد؛ مسائلی مثل پرسش از چیستی «خود» سال‌هاست ذهن مرا مشغول کرده است. اما واقعاً نمی‌دانم چرا این عناصر در این زمان و با این شکل کنار هم قرار گرفتند.

کتابی که مرا عاشق خواندن کرد

تا میانه نوجوانی داستان‌خوانی چندانی نداشتم. پیش از آن، باستان‌شناس مشهور «لوئیس لیکی» (Louis Leakey) چهره الهام‌بخش من بود. گمان می‌کنم این «سرزمین بایر» (The Waste Land) اثر تی اس الیوت بود که مسیرم را به ادبیات کج کرد و البته شکسپیر. در اجرای پایان‌سالِ مدرسه، مکبثی (Macbeth) به‌یادماندنی شدم.

کتابی که باعث شد بخواهم نویسنده شوم

هیچ کتابی باعث نشد به نویسنده‌شدن فکر کنم. هرگز چنین تصوری نداشتم. ماجرا بیشتر این بود که فهمیدم نوشتن چیزی‌ست که باید انجام بدهم. در آغاز پراکنده، و بعد کم‌کم بدل به ضرورتی روزانه.

کتاب‌هایی که بارها و بارها می‌خوانم

بارها به «اولیس» (Ulysses) و «بیداری فینیگن» (Finnegans Wake) برگشته‌ام و در دهه اخیر هر سال «کمدی الهی» دانته را می‌خوانم. روزی یک سرود به‌مدت سه ماه. دانته، همانند جویس (James Joyce)، پایان‌ناپذیر است.

کتابی که طرز فکر مرا نسبت به جهان تغییر داد

برخورد نخست با «پژوهش‌های فلسفی» (Philosophical Investigations) مانند شوکی به سیستم فکری‌ام بود و هنوز هم نقشی اصلاحی دارد. «لیختنبرگ» (Georg Christoph Lichtenberg) — متفکری صمیمی‌تر از «ویتگنشتاین» هم هر بار که به سراغش می‌روم، نگاه مرا تازه و تنظیم می‌کند. «مونتنی» هم همین‌طور.

کتابی که نگاه مرا به رمان عوض کرد

نخست «اولیس»، سپس «مرد بی‌ویژگی‌ها» (The Man Without Qualities)، بعد پروست (Marcel Proust). از میان رمان‌های قدیمی‌تر: «تریسترام شندی» (Tristram Shandy) و «موبی‌دیک» (Moby-Dick). از معاصران: آثار پاسکال کینیار، جرالد مورنان و روزالیند بلبن. این فهرست می‌توانست بسیار بلندتر باشد. هر رمان خوب شما را وادار می‌کند دوباره بیندیشید که اساساً رمان چه می‌تواند بکند.

کتابی که اکنون می‌خوانم

غرق در اثر عظیم پیتر وایس، «زیبایی‌شناسی مقاومت» (The Aesthetics of Resistance) هستم. رمانی به‌شدت فشرده و شبه‌مستند درباره مقاومت چپ‌گرایان در آلمان نازی. آن را «رمان–مقاله» توصیف کرده‌اند و «و.گ. زبالد» (W.G. Sebald) از «بار ایدئولوژیک غول‌آسایش» گفته، هرچند آن را بسیار تحسین می‌کرد. گاه از آن بیرون می‌آیم تا چند صفحه از «مجموعه اشعار» (Collected Poems) اثر «ای. آر. اَمونز» یا دفترچه‌های روزانه شاعر دیگری به نام «آر. اف. لنگلی» (R.F. Langley)، را بخوانم. شاعری که بارها به سراغش می‌روم.

کتاب فهرست‌شده بوکر که همه باید بخوانند

«صندلی راننده» (The Driver’s Seat) اثر «موریل اسپارک» (Muriel Spark).

جایی و زمانی که بیشتر دوست دارم بنویسم

همیشه یک دفترچه یادداشت همراهم هست، اما برای نوشتن پیوسته باید در خانه، پشت میزم باشم. موسیقی برایم اهمیت زیادی دارد، اما هنگام نوشتن باید سکوت مطلق برقرار باشد.

منبع: bookerprizes/August 14, 2025

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها