دوشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۶
خطر بی‌اعتبار کردن نقد آکادمیک

اگر بیش از حد بر کاستی‌های نقد دانشگاهی تأکید کنیم، ناخواسته اعتبار آن را تضعیف کرده‌ایم. این امر به دانشجویان و پژوهشگران جوان چنین القا می‌کند که کارشان بی‌فایده است و از انگیزه‌ی آنان برای پژوهش‌های دقیق می‌کاهد. راه درست آن است که نقد آکادمیک را مقدمه‌ای برای نقد ژورنالیستی بدانیم.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حسن اسماعیلی طاهری: گفت‌وگوی اخیر خانم سایه اقتصادی‌نیا درباره‌ی تاریخچه و وضعیت نقد ادبی در ایران، حاوی نکات مهم و تأمل‌برانگیزی بود. ایشان با تأکید بر نقش مطبوعات، ضرورت پیوند نقد با جامعه و آسیب‌های لحن خشک دانشگاهی، توجه ما را به کاستی‌های رایج در نقد آکادمیک جلب کردند. این نگاه ارزشمند است و نمی‌توان انکار کرد که بخشی از مشکلات نقد ادبی امروز، ناشی از جدایی آن از فضای زنده‌ی اجتماعی و فرهنگی است.

ایده‌ی اقتصادی‌نیا درباره‌ی «جدایی نقد دانشگاهی از نقد ژورنالیستی» و پیامدهای منفی آن، واقع‌بینانه است. در ایران، نقد دانشگاهی عمدتاً به سمت نظریه‌گرایی خشک و مقاله‌نویسی آکادمیک رفته و با «جریان زنده‌ی ادبیات» کمتر پیوند دارد. همچنین تأکید او بر اهمیت مطبوعات و رسانه‌های آزاد در زنده نگه‌داشتن نقد ادبی، تحلیلی درست و پذیرفته‌شده در جامعه‌شناسی ادبیات است. نقد ایشان به خشکی و بی‌روحی لحن دانشگاهی نیز واقعیت دارد؛ بسیاری از متون دانشگاهی فارسی در حوزه‌ی نقد ادبی صرفاً مرجع‌شناسانه‌اند و خواندنی و خلاق نیستند. با این بخش‌ها از دیدگاه ایشان موافقم.

اما برخی بخش‌های مصاحبه بیشتر جنبه‌ی تفسیری و شخصی دارند تا «تحلیل قطعی». برای نمونه، تعبیر «نقد ادبی مدرن در ایران پیامد عقده‌ی حقارت و رُسانتیمان در برابر غرب بوده» گزاره‌ای تند و بحث‌برانگیز است. بخشی از پیدایش شعر نو و نقد مدرن بی‌تردید ناشی از تأثیر غرب و احساس عقب‌ماندگی بود، اما تقلیل آن به «احساس حقارت» ساده‌سازی است. جریان‌های تجدد در ایران عوامل پیچیده‌تری (سیاسی، اجتماعی و معرفتی) داشتند. همچنین تعبیر «استعماری بودن» کل نقد ادبی، بیش از حد کلی و اغراق‌آمیز است. در پژوهش‌های پسااستعماری این برداشت پذیرفته می‌شود، اما همه‌ی منتقدان با آن هم‌نظر نیستند.

در باب «لزوم یا عدم لزوم تولید نظریه در ایران» نیز دیدگاه ایشان بیشتر واکنشی است. درست است که تولید نظریه الزامی نیست، اما قیاسی که ارائه می‌کنند (غرب فرش نمی‌بافد، پس ما هم لزومی ندارد نظریه تولید کنیم) بیشتر یک تفسیر شخصی است تا تحلیل علمی، چرا که فرش و شعر محصولات فرهنگی و بومی‌اند و با یک تمدن خاص پیوند دارند، در حالی که نظریه‌ی علمی و ادبی ابزاری جهانشمول برای تحلیل است که مرزهای جغرافیایی را در می‌نوردد. نظریه «زبان مشترک» گفت‌وگوی علمی است، نه کالایی محلی. از این رو نادیده گرفتن این بُعد، تحلیل را به یک برداشت عاطفی تقلیل می‌دهد.

با این همه، یک نگرانی اساسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است:

نقد دانشگاهی هرچند خشک و دور از جامعه به نظر برسد، مرحله‌ای ضروری در فرآیند آموزش است. این نوع نقد بر پایه‌ی متدولوژی روشن، پژوهش‌های عمیق و چارچوب‌های نظری استوار است. نقد آکادمیک شاید گاه کمتر جذاب باشد، اما پشتوانه‌ی علمی آن همان چیزی است که نقد ادبی را از نظرگاهی سلیقه‌ای و پراکنده به عرصه‌ای معتبر و قابل استناد بدل می‌کند. وظیفه‌ی اصلی دانشجو نیز در وهله‌ی نخست تولید نقدهای مطبوعاتی نیست، بلکه تمرین به‌کارگیری اصولی است که در کلاس آموخته است. به بیان دیگر، نقد دانشگاهی کارگاهی آموزشی است که مهارت‌های بنیادین همچون روش‌شناسی، تحلیل عمیق و تفکر نظری را پرورش می‌دهد و زمینه را برای ورود به نقد ژورنالیستی فراهم می‌کند.

اگر بیش از حد بر کاستی‌های نقد دانشگاهی تأکید کنیم، ناخواسته اعتبار آن را تضعیف کرده‌ایم. این امر به دانشجویان و پژوهشگران جوان چنین القا می‌کند که کارشان بی‌فایده است و از انگیزه‌ی آنان برای پژوهش‌های دقیق می‌کاهد. راه درست آن است که نقد آکادمیک را مقدمه‌ای برای نقد ژورنالیستی بدانیم: نخست در دانشگاه مبانی نظری و پژوهشی را بیاموزیم، سپس با استفاده از این پشتوانه، به قلمرو نقد ژورنالیستی وارد شویم. در غیر این صورت، خطر شکل‌گیری نوعی نقد ژورنالیستیِ سطحی و بی‌پشتوانه جدی خواهد بود.

جمع‌بندی و پیشنهاد

نقد ادبی در ایران، همان‌گونه که اقتصادی‌نیا گفته است، نیازمند تحول، شادابی و پیوند با جامعه است. اما این ضرورت نباید به معنای بی‌اعتبار کردن نقد دانشگاهی باشد. هر دو شکل نقد - دانشگاهی و ژورنالیستی - مکمل یکدیگرند: یکی عمق و پشتوانه‌ی علمی فراهم می‌کند و دیگری ارتباط زنده با جامعه. راه حل، نه حذف یکی، بلکه ایجاد گفت‌وگویی سازنده میان این دو است.

برای این منظور، می‌توان کارگاه‌ها و کلاس‌هایی با عنوان «تبدیل نقد دانشگاهی به نقد ژورنالیستی» برگزار کرد. هدف این کلاس‌ها آموزش ترجمه‌ی مفاهیم تخصصی به زبانی روان و قابل‌فهم برای مخاطب عام است، بدون آن‌که دقت و ارزش علمی محتوا از بین برود. مخاطبان این کلاس‌ها دانشجویان، پژوهشگران و استادان ادبیات‌اند؛ کسانی که دانش نظری عمیق دارند، اما در بیان آن برای مخاطب غیرمتخصص با دشواری مواجه‌اند.

برگزاری چنین کارگاه‌هایی نقد دانشگاهی را از انزوای خود خارج می‌کند و آن را به متن جامعه می‌آورد. بدین‌سان، مخاطبان بیشتری با مباحث جدی آشنا می‌شوند و در بلندمدت نسلی تازه از منتقدان پرورش می‌یابد که هم زبان علمی نقد را می‌دانند و هم زبان ژورنالیستی آن را. این هم‌زیستی نه تنها به ارتقای سطح نقد، بلکه به پویایی گفت‌وگوی ادبی در جامعه نیز کمک خواهد کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها