چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۹
کشف حقیقت در مثنوی مولوی

مرکزی- استاد زبان و ادبیات فارسی، با نگاه به مطالعات میان‌رشته‌ای؛ اخلاق، عرفان، عرفان تطبیقی و روانشناسی گفت: از نگاه مولانا باید به دنبال کشف حقیقت، پرسش یا دانشی بود که پیش و پس از آن بتواند نوع زیست و نگرش آدمی را به خود و جهان دگرگون کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، مرتضی لطیفی در نشست تخصصی «شرح و تفسیر مثنوی معنوی مولوی» که در فرهنگسرای سیدالشهدا اراک برگزار شد با اشاره به شرح ابیاتی از دفتر اول مثنوی (بیت ۱۲۶ و ۱۲۷) افزود: در این بخش، حسام‌الدین چلبی شاگرد و مرید مولانا از وی می‌خواهد که حقیقت ملاقاتش با شمس تبریزی را بازگو کند.

به گفته این استاد دانشگاه، در ادامه معلوم می‌شود مولانا مایل به عیان کردن حقیقت این دیدار نیست، چراکه حقیقت‌یابی مراتبی دارد و هر کسی را یارای فهم و درک ژرفای آن نیست. همچنین برخی حقایق مانند تیغ، برهنه و بی‌رحم و کشنده‌اند: «گفتم ار عریان شود او در عیان / ‏‬نی تو مانی، نی کنارت، نی میان»

کشف حقیقت در مثنوی مولوی

لطیفی تصریح کرد: مولانا می‌خواهد حسام‌الدین را این‌گونه اقناع کند که نه حقیقت آن ملاقات، بلکه گاه حقایقی وجود دارند که نباید آشکار شوند. به بیان دیگر، دانش و آگاهی‌ای که به رشد، شادی، صلاح، خوشبختی، معنا و اخلاق منجر نشود، ضرورتی برای بیان ندارد.

این استاد ادبیات فارسی در ادامه با اشاره به ابیات دیگری از مثنوی افزود: در گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر / ‏ عقده چندی دگر، بگشاده گیر / ‏‬ عقده‬ را‬ بگشاده گیر ای منتهی! / ‏عقده‌یی‬ سخت است بر کیسه تهی

وی معتقد است: ذهنیت سیال و شگفت مولانا در همین مسیر به تبیین «آرزوخواهی‌های افراطی یا کمال‌جویی‌های منفی انسان» می‌رسد و می‌گوید: آرزو می‌خواه، لیک اندازه‌خواه / ‏‬ برنتابد کوه را، یک برگ کاه

لطیفی خاطرنشان کرد: از دریچه روانشناسی، عیب بزرگ چنین تمناهای بی‌مهار، افتادن انسان در چرخه بی‌پایانِ «این اندازه کافی نبود» است که لذت بردن از آنچه دارد را تباه می‌کند. از نگاه مولانا آرزو کردن و رسیدن به آن، زمانی مطلوب است که چرخ زندگی را بچرخاند، نه اینکه پنچر کند.

وی درباره چگونگی آغاز مثنوی گفت: در منابعی چون مناقب‌العارفین افلاکی (قرن هشتم هجری) آمده است که سرودن مثنوی به درخواست حسام‌الدین چلبی آغاز شد. او از مولانا خواست کتابی به شیوه منطق‌الطیر عطار بسراید و مولانا پذیرفت. در این روایت‌ها ذکر شده است که گاه حسام‌الدین پرسشی مطرح می‌کرد و مولانا پاسخی می‌داد؛ بنابراین، بسته به نیاز، میان آنان دیالوگ برقرار می‌شد.

لطیفی در پایان تأکید کرد: با این حال، به نظر می‌رسد که همیشه این دیالوگ‌ها واقعی و عینی نبوده است. گاه مولانا برای پیشبرد آموزش‌های خود، مخاطبی فرضی می‌آفریند و از زبان حسام‌الدین پرسش و پاسخی طرح می‌کند که در واقع، بازتاب گفت‌وگوی درونی خود اوست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها