جمعه ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
از شکل تازه‌ی روزنامه‌نگاری ادبی نهراسیم

آیا پرونده روزنامه‌نگاری ادبی به کل بسته شده؟ به معنای سنتی و کلاسیکش بله. ولی اگر دامنه رسانه را گسترده‌تر بگیریم، قضیه کاملاً متفاوت می‌شود. حالا با تمرکززدایی از روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و به میدان آمدن شهروند-خبرنگاران و بلاگرهای جوان اینستاگرام و تولیدکنندگان پادکست‌ها و برنامه‌های تصویری در اپلیکیشن‌های مختلف، پرداختن به مقوله کتاب شکل و شمایلی تازه پیدا کرده است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – محسن فرجی، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار: این واقعیتی است که روزنامه‌نگاری ادبی در ایران، اگر نگوییم مرده، حداقلش این است که بسیار کم‌جان و بی‌رمق شده است. به این دلیل آشکار که اساساً مطبوعات در کشور ما سیر قهقرایی شتاب‌آلودی را طی می‌کنند و آخرین نفس‌هایشان را می‌کشند. روزگاری بود که نقد و معرفی یک کتاب در روزنامه‌ها یا نشریات تخصصی، می‌توانست توجه حداقل بخشی از جامعه کتابخوان را به خود جلب کند و در انتخاب و خرید کتاب‌هایشان اثرگذار باشد. اما دیگر این‌گونه نیست و ما با بحرانی جدی در این عرصه مواجه هستیم. ولی آیا این بدان معناست که پرونده روزنامه‌نگاری ادبی هم به کل بسته شده؟ به معنای سنتی و کلاسیکش بله. ولی اگر دامنه رسانه را گسترده‌تر بگیریم و به نشریات کاغذی یا نهایتاً خبرگزاری‌ها محدودش نکنیم، قضیه کاملاً متفاوت می‌شود. حالا با تمرکززدایی از روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و به میدان آمدن شهروند-خبرنگاران و بلاگرهای جوان اینستاگرام و تولیدکنندگان پادکست‌ها و برنامه‌های تصویری در اپلیکیشن‌های مختلف، پرداختن به مقوله کتاب شکل و شمایلی تازه پیدا کرده است. البته که طبیعتاً هنوز در مرحله آزمون و خطا هستیم و باید به آسیب‌شناسی جدی هر کدام از این عرصه‌ها پرداخت. با اینفلوئنسرهای ادبی و بلاگرهای حوزه‌ی کتاب شروع می‌کنم؛ آنها بیشتر راه‌های کوفته را طی می‌کنند. یعنی یا به کتاب‌های مشهور و شناخته‌شده می‌پردازند و یا به معرفی و تبلیغ کتاب‌های زرد و عامه‌پسند و در بهترین حالت، آثار فانتزی و نوجوانانه. اما به نظرم مسیر خوبی را آغاز کرده‌اند که بعد از پشت سر گذاشتن خطاهایش، بیشتر مفید و مؤثر خواهد بود و می‌تواند به بالا بردن سرانه کتابخوانی و رونق ادبیات در کشور کمک کند. کمااینکه تا الان هم فعالیت‌هایشان بی‌تأثیر نبوده، اگرچه بیشتر برای کتاب‌هایی که عنوان شد.

از شکل تازه‌ی روزنامه‌نگاری ادبی نهراسیم

در مورد ویدئوها و مصاحبه‌های تصویری با مؤلفان و مترجمان در تلویزیون‌های اینترنتی و سامانه‌های وی‌اودی، اوضاع کمی بهتر است و فرهیختگی بیشتری در فضای کارشان دیده می‌شود. اما همچنان چهره‌های مطرح‌تری مد نظر هستند که اصطلاحاً کلیک‌خور و بازدیدکننده‌ی بیشتری دارند و کمتر می‌بینیم که به سراغ نویسندگان جوان‌تر و کشف استعدادهای تازه بروند. گاهی هم رفاقت‌ها و روابط شخصی در تولید این برنامه‌ها نقش دارند. اما گمان من این است که این انحصار هم شکسته خواهد شد و به مرور فضا و عرصه برای معرفی نسل‌های بعدی هموار می‌شود.

اوضاع پادکست‌ها باز هم بهتر است و در این عرصه چند پادکست حرفه‌ای نقش خود را در سوق دادن مخاطبان به سمت کتاب‌های خوب و ارزشمند، به درستی ایفا کرده‌اند و می‌کنند. اما هم تعدادشان بسیار اندک است و هم هزینه‌هایی که به درستی برای معرفی و تبلیغ کتاب درخواست می‌کنند، با صنعت نحیف نشر ایران، تناسبی ندارد. البته ناشران بزرگ می‌توانند از این امکان بهره ببرند، حتی برخی‌هاشان رأساً دست‌به‌کار شده‌اند و برای راه‌اندازی رادیو و پادکست و دیگر ابزار تبلیغاتی و رسانه‌ای مدرن اقدام کرده‌اند. ولی همچنان ناشران کوچک از این امکان بی‌بهره‌اند، که بحث جداگانه‌ای است.

اگر بخواهم بحثم را جمع‌بندی کنم، باید تأکید کنم که باید نهراسید از این شکل تازه‌ی روزنامه‌نگاری ادبی و به این پدیده نوظهور امکان و اجازه‌ی بروز و عرض اندام بیشتری داد؛ چون حتی اگر هم نخواهیم و مخالف باشیم، گریز و گزیری از آن نیست و آینده متعلق به این فضاست. ضمن اینکه شبکه‌ای بودن این شکل از روزنامه‌نگاری می‌تواند در بیشتر و بهتر دیده شدن کتاب‌های ادبی و ادبیات امروز ما مؤثر باشد و خود این هم امکان تازه‌ای است که روزنامه‌نگاری ادبی در شکل سنتی‌اش از آن محروم بوده. مثلاً یک مصاحبه‌ی تصویری به اشکال مختلف و در فضاهای گوناگون بازنشر می‌شود و در هر بازنشر، مخاطبان تازه‌ای می‌یابد. البته این رویکرد، به معنای نفی آسیب‌ها و ندیدن ضعف‌های این اتفاق و پدیده نیست. به عنوان مثال، همان‌گونه که اشاره شد، گاهی نقش رفاقت و روابط هم در روزنامه‌نگاری ادبی به شکلی که برشمردیم، پررنگ است. ولی مگر در گذشته این وضعیت وجود نداشته؟ با این تفاوت که پیش‌تر، چهره‌هایی وجود داشتند که حرفشان برای بخشی از مخاطبان، سند و مرجع بود اما حالا با بحران نقد ادبی مواجه‌ایم و اصطلاحاً دوغ و دوشاب قاطی شده. اما چاره‌ای هم نیست و با شکل‌گیری فضای مجازی و اینکه هر کس می‌تواند یک رسانه باشد، از این وضعیت نمی‌توان رهایی پیدا کرد. با این حال، من همچنان خوش‌بین و امیدوارم و معتقدم که از دل همین فضا کم‌کم چهره‌های معتبر و موثق بیرون می‌آیند و می‌توانند روزنامه‌نگاری ادبی به شکل نوین را راهبری و هدایت کنند. حالا اگر در این میان و با این قدرت رسانه‌ای جدید، سلبریتی‌ها و ورزشکاران و چهره‌های سینمایی و هنری هم به یاری کتاب بیایند (به شرطی که خودشان با کتاب آشتی کنند و درکی درست از آن داشته باشند) اتفاقی بزرگ می‌افتد که در روزنامه‌نگاری سنتی ادبیات و کتاب، کمتر شدنی بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها