سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، علی قاسمی منفرد، مترجم کتاب «خواندن فراسوی مرزها؛ افغانها، ایرانیها و ملیگرایی ادبی»: زبان و ادبیات فارسی تنها متعلق به ایران نیست. این گزاره شاید برای عدهای بدیهی و برای عدهای مناقشهبرانگیز جلوه کند. نزد گروه اول روشن است که در گذرگاه تاریخ، با وجود شناور بودن مرزهای حاکمیتی، ما با جهان فارسیزبان یا به تعبیری جهان فارسیخو طرف بودیم که کشورهای گوناگونی را شامل میشد. در نظر گروه دوم، اگرچه مرزهای ایران در طول تاریخ تغییر پیدا کرده، اما ایران همچون موجودیتی ازلی و ابدی (!) همیشه وجود داشته و فارسی هم با آن همذات بوده است. آریا فانی، استادیار و مدیر گروه مطالعات ایرانی و زبان فارسی در دانشگاه واشنگتن، مدافع دیدگاه نخست است و در «خواندن فراسوی مرزها» میکوشد با تمرکز بر مقطعی که ایران و افغانستان در مسیر مدرنسازی حرکت میکردند و در فرآیندی چندجانبه پذیرای الگوی دولت- ملت میشدند، نشان دهد که چگونه چهرههای فکری و ادبی این دو سرزمین فارسیخو در تعامل و مشارکت و حتا تنش با یکدیگر قرار گرفتند.
او برخلاف نگاه غالب که معتقد است ادبیات، به عنوان فرآوردهای مدرن، مستقیماً از قاره سبز به دست فارسیزبانان رسیده، فرآیند شکلگیری مقوله ادبیات را به ویژه حاصل تعامل منطقهای و بازآرایی مفهومی «ادب» میداند. در واقع کار او مطالعهای است تطبیقی مبتنی بر رابطه شرق- شرق که در آن اروپا حضوری پسزمینهای دارد. همزمان با این مواجهه، ایران و افغانستان در تلاش برای ساختدهی به دولت- ملت، الگوی سیاسی وابسته به قرن نوزدهم، به سر میبرند که پیآمد آن برآمدن روحیه ملیگرایی رمانتیک در دولت پهلوی اول و سلطنت مصاحبان با این اعتقاد راسخ است که هر ملتی زبان، نژاد و دین ویژه خود را دارد. اینچنین، از یکسو با تلاش چندجانبهای برای نهادینه کردن ادبیات فارسی طرفیم، و از سوی دیگر، مسأله زبان ملی حکایت از کشمکشهایی تازه دارد. همین است که افغانستانیها پشتو را به سطح زبانی ملی برمیکشند و ایرانیها جایگاه خود را در مقام تنها عامل نهادینهسازی فارسی و یگانه نگهبان آن تثبیت میکنند.
آریا فانی در نهایت نشان میدهد اگرچه میراث زبانی و ادبی میتواند این دو ملت را به یکدیگر نزدیک کند اما قالب ملی همچون مانعی بر سر راه آن عمل میکند. با وجود این، نفس برجستهسازی دورانی درخشان از جهت تعامل و گفتوگو نویدبخش امکانهای همچنان زنده است. باعث افتخار من است که در این هنگامه مهاجرستیز و در شرایطی که از هر دو سو کسانی میکوشند یکدیگر را در وضعیت «دیگری» بودن حفظ کنند، با ترجمه این کتاب به فارسی، اندکی او را در این مسیر همراهی کردهام.
نظر شما