سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیه خاتونی؛ در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۴، کتاب «نردبان شخصیت» نوشته مهرداد کوروشنیا از سوی نشر نیماژ به عنوان یکی از پرفروشترین آثار سینمایی معرفی شد. کتاب «نردبان شخصیت» نوشته مهرداد کورشنیا با الهام از تقسیمبندی شینودا بولن و بهرهگیری از اسطورههای هلنی، به معرفی ۱۵ تیپ شخصیتی دراممحور میپردازد: هشت تیپ مردانه و هفت تیپ زنانه.
نویسنده با تلفیق روانشناسی، اسطورهشناسی و تجربه عملی خود، الگویی کاربردی برای خلق شخصیت در فیلمنامه، نمایشنامه و داستان ارائه میدهد. این کتاب دو فصل دارد: فصل اول به شخصیتهای مردانه (از جمله زئوس، آپولون، پوزئیدون) و فصل دوم به شخصیتهای زنانه (مانند آتنا، هرا، آفرودیت) اختصاص یافته است. او با تولید ویدئوهای آموزشی و نگارش کتاب «نردبان شخصیت» در زمینه شخصیتشناسی در سینما فعالیت پژوهشی داشته و در آثار مطرحی چون «قصیده گاو سفید»، «بیآبان»، و سریالهایی مانند «ممنوعه»، «کرگدن» و «دیو و ماهپیشونی» به عنوان نویسنده حضور داشته است. در این گفتگو به مفاهیمی چون؛ نسبت بین شخصیت و درام، نقش الهام و دانش در نویسندگی، مفهوم دراماتورژی، و … پرداخته شد.
بخش زیادی از آثار شما، از جمله نمایشنامهها و ویدئوهای آموزشی مرتبط با کتاب «نردبان شخصیت»، بهصورت رایگان و دیجیتال در وبسایتتان منتشر شدهاند. چه دلیلی پشت این تصمیم قرار دارد؟
بله، به نظرم امروز دسترسی دیجیتال خیلی اهمیت دارد. وقتی به مناطقی مثل سیستان و بلوچستان یا دیگر شهرهای دورافتاده فکر میکنیم، میبینیم که امکانات فرهنگی در دسترس همه نیست. اما اینترنت برای جستجوگران در دسترستر است. انتشار رایگان آثار به شکل پیدیاف برای من فرصتی بود تا بچههای علاقهمند، بدون دغدغه هزینه و مکان، از این منابع استفاده کنند. البته چاپ کتاب همچنان جایگاه خودش را دارد، اما فضای مجازی امکان گستردهتری برای ارتباط با مخاطب ایجاد کرده است.
با توجه به اینکه این آثار رایگان منتشر شدهاند، آیا از نظر مالی فشاری برایتان ایجاد نشد؟ چون برای بسیاری از نویسندگان، تألیف و انتشار کتاب منبع درآمد است.
این نکته درستی است. اما برای من چون منبع درآمد اصلیام از فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی است، این امکان وجود داشت که آثارم را رایگان منتشر کنم. این ثبات مالی کمک کرده تا دغدغه مالی کمتری برای انتشار رایگان آثارم داشته باشم. بهطور کلی، تألیف کتابهای پژوهشی یا هنری بیشتر از اینکه جنبه مالی داشته باشند، برای من کاری دلی و آرتیستیک است.
برسیم به کتاب «نردبان شخصیت» که در نمایشگاه کتاب امسال جزو آثار پرفروش نشر نیماژ بود. به نظر شما دلیل استقبال خوب از این کتاب چه بود؟
به نظرم یکی از دلایل مهم موفقیت این کتاب این است که هم برای دانشجویان و هنرجویان رشتههای هنر و فیلمنامهنویسی کاربرد دارد، هم برای علاقهمندان عامی که به شخصیتپردازی در داستان و فیلم علاقه دارند. من تلاش کردم با زبانی ساده و در عین حال تحلیلی، ساختار شخصیتها را توضیح بدهم و ابزارهایی برای تحلیل و خلق شخصیت در اختیار مخاطب قرار دهم. شاید همین کارکرد دوگانه باعث شده که کتاب هم در محیط آکادمیک و هم بین علاقهمندان عادی مورد توجه قرار بگیرد.
به نظرم نکته مهمی که وجود دارد، گستردگی مخاطبان این کتاب است. ظاهراً تلاش شده تا کتاب هم کاربردی باشد و هم فراگیر. درباره این ویژگی کتاب بیشتر توضیح میدهید؟
بله، درست میفرمایید! من همواره این رویکرد را در کارهایم دنبال کردهام که آثار هنری یا آموزشیام تا حد ممکن در دسترس و فراگیر باشند. هدفم این بوده که طیف متنوعی از مخاطبان دانشجو گرفته تا فردی مسن یا یک هنرمند حرفهای بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. این البته یک انتخاب شخصی است و لزوماً نسخهای برای دیگران نیست، اما مسیر من همیشه همین بوده است. کتاب «نردبان شخصیت» هم دقیقاً با همین نگاه طراحی شده است. در این کتاب، ۱۵ تیپ شخصیتی بهصورت کاملاً کاربردی و با جزئیات معرفی شدهاند؛ از نحوه لباس پوشیدن و ویژگیهای رفتاری گرفته تا ترسها، آرزوها، واکنشها و حتی میزان تحصیلات. این توصیفها عملاً بهمثابه یک الگو یا شابلون برای شخصیتپردازی عمل میکنند.
آیا فیلمنامه نویسان با مراجعه به این ۱۵ تیپ، میتوانند شخصیتپردازی آثارشان را براساس آنها بنا کند؟
دقیقاً! این کتاب مانند جعبهابزاری است که همیشه همراهتان است. با کمک این الگوها میتوان خیلی سریع شخصیتسازی کرد و فهمید که هر تیپ در شرایط مختلف چه واکنشی نشان میدهد. این رویکرد برای فعالان تئاتر، سینما، و تلویزیون بسیار کاربردی است. اما فقط هم به آنها محدود نمیشود.
منظورتان این است که مخاطبان غیر از سینما و تئاتر نیز میتوانند از آن بهره ببرد؟
بله، دقیقاً! حتی یک خبرنگار یا مخاطب عادی علاقهمند به نقد فیلم و تحلیل شخصیتها نیز میتواند با مطالعه این تیپها، درک عمیقتری از شخصیتهای داستانی پیدا کند. حتی اگر کسی صرفاً تماشاگر باشد، باز هم میتواند هنگام تماشای فیلم، شخصیتها را تحلیل کرده و از تجربه تماشای خود لذت بیشتری ببرد. علاوه بر این، کتاب میتواند به شناخت بهتر خود فرد و اطرافیانش نیز کمک کند. ممکن است کسی با خواندن کتاب متوجه شود که خودش به یکی از این تیپهای شخصیتی نزدیک است. این آگاهی میتواند کمک کند تا فرد رفتارهای خودش و دیگران را بهتر درک کند. به همین دلیل، کتاب مخاطبان بسیار متنوعی را دربر میگیرد.
برخی معتقدند مبنای کتاب شما از شخصیتشناسی یونگ گرفته شده است؟
تا حدی درست است. ما برای نگارش این کتاب از پروژه های تحقیقاتی جین شینودا بولن استفاده کردیم که نظریاتش را بر اساس کهن الگوهای یونگ تدوین کرده و در کتاب مهمی به نام؛ اسطوره زنها و اسطوره مردها به صورت مفصل آورده است. بنده به همراه همکارم این مفاهیم را خلاصه کردیم و بهجای اینکه وارد تحلیلهای پیچیده روانشناسی شویم، تمرکزمان را گذاشتیم بر کاربرد این تیپها در سینما. یعنی ابتدا تیپها را معرفی کردیم و سپس برای هر تیپ حدود ده فیلم سینمایی پیشنهاد دادیم تا مخاطب بتواند آن را بهتر درک کند.
این کتاب مانند جعبهابزاری است که همیشه همراهتان است. با کمک این الگوها میتوان خیلی سریع شخصیتسازی کرد و فهمید که هر تیپ در شرایط مختلف چه واکنشی نشان میدهد
کاملاً! من در ابتدای کتاب نیز تأکید کردهام که این اثر یک متن تخصصی روانشناسی نیست. هدف ما این بوده که مفاهیم روانشناختی را به زبانی ساده و کاربردی برای هنرمندان حوزه تئاتر و سینما، و حتی علاقهمندان عمومی، ارائه دهیم. حجم کتاب هم عمداً کم و جمعوجور طراحی شده، چون نسل امروز، بهویژه دانشجویان اغلب حوصله کتابهای قطور را ندارند. من که در دانشگاه تدریس میکنم، این موضوع را از نزدیک تجربه کردهام. ما اساساً نمیخواستیم وارد مباحث تخصصی روانشناسی، فلسفه یا اسطورهشناسی شویم. کتابهایی مانند آثار خانم جین شینودا بولن یا نوشتههای یونگ، بسیار عمیق و تخصصی هستند. کسی که علاقهمند باشد، میتواند بعداً به سراغ آن منابع مفصل برود. اما هدف ما ارائه یک راهنمای سریع، مختصر و کاربردی بود—برای کسی که میخواهد شخصیتپردازی کند. چیزی شبیه به دفترچه راهنمای یک وسیله: دقیق، فشرده و عملیاتی.
آیا شخصیتها در آثار نمایشی معمولاً ترکیبی از چند تیپ شخصیتی هستند یا بهصورت خالص و تیپیکال خلق میشوند؟
دقیقاً همینطور است. در زندگی واقعی هیچکس تکبعدی یا کاملاً خالص نیست، و ما هم در کتاب به این نکته اشاره کردهایم. البته در فیلمنامهنویسی یا نمایشنامهنویسی، گاهی برای تأکید بر یک مفهوم مشخص، ممکن است خلق یک شخصیت خالص و تیپیک ضروری باشد. اما در واقعیت، اغلب افراد ترکیبی از چند تیپ شخصیتی هستند. برای مثال، شخصیتی میتواند همزمان ویژگیهایی از تیپ مردانه «پوزئیدون» و تیپ زنانهی «هرا» داشته باشد. این ترکیبها حتی محدود به جنسیت نیست؛ من در کتاب مثالی آوردهام از مردی ۵۰ ساله که ویژگیهای تیپ زنانهای مثل «پرسفون» را دارد—یعنی خودش را قربانی میبیند، منفعل است و همواره در انتظار یک ناجی باقی میماند.
آیا در کتاب به روابط میان تیپهای شخصیتی هم پرداختهاید؟ مثلاً اینکه چه تیپی ممکن است در تعامل با تیپ دیگر بیشترین کنش دراماتیک را ایجاد کند؟
خیر، راستش در این کتاب وارد آن بحثها نشدیم. چون این بحثها بسیار مفصلاند و واقعاً میطلبد که یک کتاب جداگانه برایشان نوشته شود. مثلاً اگر بخواهیم بررسی کنیم که تایپ «آتنا» وقتی با «زئوس» در تعامل باشد چه کشمکشی ایجاد میشود یا وقتی با «آرتمیس» همداستان شود چه اتفاقی میافتد، آنوقت باید با یک جدول تصاعدی جلو برویم. اما در کلاسها یا کارگاههایی که دارم، اگر هنرجوها سؤال کنند، حتماً وارد این مباحث میشوم. چون شناخت این ترکیبها میتواند کنش و درام را خیلی قویتر کند.
آیا میتوان گفت؛ بعضی از تیپهای شخصیتی ظرفیت بیشتری برای درام دارند؟
بله! در واقع همه تیپهای شخصیتی به یک اندازه دراماتیک نیستند. برخی شخصیتها بهدلیل تعارضات درونی یا ویژگیهای بیرونی، تنش بیشتری در روایت ایجاد میکنند. مثلاً تایپهایی مثل «آرس» یا «هرمس» ذاتاً کنشمند، جنگجو یا فریبکارند و بهطور طبیعی موتور حرکت داستاناند. وقتی شما فیلمهای اکشن را نگاه میکنید، بخش زیادی از آنها مبتنی بر این تیپهاست. مثال بارزش مجموعه فیلمهای «راکی» یا فیلمهای «جکی چان» هستند. یا حتی در متون کلاسیکی مثل شاهنامه هم عمده شخصیتها در این دسته قرار میگیرند. پس اینها آگاهیهای اولیهای است که قبل از شروع نوشتن لازم است نویسنده به آن مسلط باشد.
بعضی نگرانند استفاده از چنین الگوهایی باعث مهندسی شدن بیش از حد اثر شود و در نتیجه نقش خلاقیت ناخودآگاه کمرنگ شود!
سؤال خوبی است. واقعیت این است که ما در فرآیند خلق، با ترکیبی از آگاهی و ناخودآگاه سروکار داریم. الهام و ناخودآگاه همیشه در آغاز نقش دارند؛ یعنی ایده یا کانسپت اولیه معمولاً از همانجاست. اما بعد از آن، وقتی بخواهی یک اثر را بنویسی یا بسازی، دیگر نمیتوانی فقط به الهام تکیه کنی. آنجا دانش و مهارت به کمک میآید. من میگویم ما با یک ناخودآگاه اولیه شروع میکنیم و بعد با آگاهی و ابزارهایی مثل همین کتاب، ایدهمان را فرم میدهیم. اینطور نیست که ابزار آگاهی الهام را نابود کند؛ بلکه کمک میکند آن را هدایت کنیم، ساختار بدهیم، و از حالت خام درش بیاوریم.
در ادامه وقتی نویسنده شروع به خلق میکند، این آگاهی چقدر باید دخیل باشد؟ آیا الهام فدای مهندسی نمیشود؟
الهام و ناخودآگاه همیشه نقطه شروعاند. در ابتدای خلق باید ضمیر ناخودآگاه آزاد باشد، باید فضا را برای الهام باز بگذاریم. اما بعد از آن، حتماً باید سراغ آگاهی و دانش برویم. مرحلهی دوم، مرحله بازنویسی و پالایش است. آنجاست که با ابزارهایی مثل شناخت شخصیت، دیالوگ، ساختار و تکنیکهای درامنویسی، اثر را کامل میکنیم. بنابراین نه تنها الهام حذف نمیشود، بلکه توسط دانش هدایت میشود. بهنظرم این روندی حرفهای است: الهام برای آغاز، دانش برای تثبیت.
به نظرم یکی از دلایل مهم موفقیت این کتاب این است که هم برای دانشجویان و هنرجویان رشتههای هنر و فیلمنامهنویسی کاربرد دارد، هم برای علاقهمندان عامی که به شخصیتپردازی در داستان و فیلم علاقه دارند.
نقش دراماتورژ در این فرایند چیست؟
دراماتورژ دقیقاً همان کسی است که دانش ساختاری و روایی دارد و میتواند متن خام را برای یک موقعیت خاص اجرایی، آماده کند. مثلاً شما ممکن است متن هملت را داشته باشید اما بخواهید آن را در یک سالن کوچک، با تعداد بازیگر محدود، زمان مشخص، و شیوهای معاصر اجرا کنید. دراماتورژ کسی است که این اقتباس، فشردهسازی، و تنظیم را با علم و شناخت انجام میدهد. این کار فقط با داشتن سواد درام ممکن است. بنابراین برخلاف تصورات رایج، دراماتورژی فقط تفسیر یا نقد نیست؛ بلکه یک فرایند علمی-هنری برای بازتولید اثر است.
در حال حاضر چه کتاب یا پروژهای را در دست دارید؟
در حال حاضر روی کتابی کار میکنم که احتمالاً نوشتنش یکی دو سال طول میکشد. با عنوان احتمالی «در جستجوی حقیقت؛ سازماندهی عناصر درام». این کتاب قرار است نگاهی تحلیلی و ساختاری داشته باشد به اینکه اصلاً درام چیست؟ عناصرش چه چیزهایی هستند؟ و چگونه باید آنها را سازماندهی کرد و کتابی دیگر که در آن توضیح میدهم چطور باید یک نمایشنامه کلاسیک را برای اجرای معاصر بازنویسی کرد. یعنی با چه نگاهی، چه ابزارهایی و چه اصولی. این کتاب نمایشنامههای کلاسیکی چون؛ «هملت» و «دشمن مردم» را مورد مطالعه قرار داده است.
در جریان اقتباس و بازآفرینی قهرمانهای آثار کلاسیک به چه نکاتی باید توجه داشت؟
حتماً باید چیزی به آنها اضافه شود، یک نگاه تازه، یک رویکرد امروزی. در غیر این صورت، صرفاً در حال تکرار گذشته هستیم. ما در این نمایشنامهها تلاش کردیم با نگاهی نو به مفاهیمی مانند قهرمان، قدرت و اخلاق بپردازیم. بازنویسی فقط تغییر فرم نیست؛ بلکه تغییر زاویه دید و نوع مواجهه ما با آن متن یا شخصیت است.
در پایان کمی هم از وضعیت فعلی کتاب، مثل تجدید چاپ یا برنامههای آینده که برای کتاب دارید، بگویید.
این کتاب دفترچه راهنمایی است برای ورود به جهان کهنالگوها و تیپهای شخصیتی، بدون آنکه وارد پیچیدگیهای فلسفی و روانکاوی شویم. کتاب جمعوجوریست—حدود ۱۲۰ صفحه—و خیلی سهل و ممتنع، اما دقیق و کاربردی نوشته شده. از کسانی که علاقهمند به کار عملی با شخصیتها هستند، دعوت میکنم این کتاب را بخوانند. چاپ دوم آن رو به اتمام است و خوشبختانه از زمان انتشارش در سال ۱۴۰۲، هر سال به چاپ مجدد رسیده. همین استقبال هم باعث شده انگیزهام برای نگارش کتابهای بعدی بیشتر شود.
نظر شما