سه‌شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
بیگانگی جامعه با محیط‌زیست

به تعبیر هایدگر، ما در زبان و با زبان زندگی می‌کنیم و هستی‌مان زبانی است. بنابراین از دید باورمندان به مسائل تحلیل گفتمانی، طبیعت نیز یک برساخت است و درایزک در جایی از کتابش به این امر نیز اشاره می‌کند.

به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا دستجردی: «سیاست زمین؛ گفتمان‌های محیط‌زیستی» به‌قلم جان اس. درایزک استاد مرکز دموکراسی مشورتی و حکومت جهانی در موسسه حکومت‌داری و تحلیل سیاست در دانشگاه کانبرا با ترجمه مهدی رفعتی‌پناه مهرآبادی از جمله آثار منتشره از سوی شیرازه کتاب ما است. کتاب با بررسی نحوه استفاده مردم از زبان در خصوص مسائل زیست‌محیطی، مقدمه‌ای عالی و قابل فهم برای تفکر در مورد محیط‌زیست ارائه می‌دهد. جان درایزک رویکردهای مختلفی را که در سه دهه گذشته بر مسائل زیست‌محیطی غالب بوده‌اند و احتمالاً در آینده نیز تأثیرگذار خواهند بود، تجزیه و تحلیل می‌کند. این دیدگاه‌ها از اعتقاد به رشد اقتصادی نامحدود تا سیاست سبز رادیکال را دربرمی‌گیرد. در این اثر، تاریخچه، تعامل و تأثیر این دیدگاه‌ها مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار گرفته و کتاب با درخواستی برای دموکراسی زیست‌محیطی به پایان می‌رسد. آنچه در پی می‌آید، حاصل گفت‌وگوی ایبنا با مهدی رفعتی‌پناه مهرآبادی است که پیشتر، ترجمه «تاریخ محیط‌زیستی» و تألیف «توسعه و تخریب» نیز از وی به چاپ رسیده است.

بیگانگی جامعه از محیط‌زیست

مولف در این کتاب، سیاست محیط‌زیست را از منظر گفتمانی بررسی کرده است. چه تجربه یا دغدغه‌ای، وی را به سمت چنین رویکردی سوق داده است؟

همانطور که خود مؤلف در مقدمه کتابش اشاره کرده است، رخدادهای محیط‌زیستی فراوانی در نیمه دوم قرن بیستم به وقوع پیوست و تحولات سیاسی متعددی در ارتباط با مسائل محیط‌زیستی پیش آمد. با توجه به اینکه مولف کتاب از استادان به‌نام و متفکران برجسته حوزه علم سیاست است، طبعاً این تحولات به مسألۀ ذهنی وی بدل شد، مسأله‌ای که وی در همان مقدمه با اشاره به سال‌های طولانی تدریس در این حوزه بدان اشاره می‌کند. به عبارتی، ایده شکل‌گیری این کتاب و دغدغه مولف کتاب در این‌باره را باید در تجربه زیسته وی دانست، تجربه‌ای که او را واداشت در آخرین خط مقدمه کتاب به لزوم جمع شدن بولدوزرهایی که در حال فعالیت در جنگل‌های اسکلروفیل بودند، اشاره کند.

آیا نگارش این کتاب واکنش به نوع خاصی از سیاست‌گذاری‌های محیط‌زیستی در جهان یا منطقه خاصی است؟

کتاب تلاش کرده است انواع مختلف گفتمان‌های حاکم بر مسائل محیط‌زیستی را به تصویر بکشد و تاریخ مختصری از هر یک در قالب یک چارچوب تحلیل گفتمانی ارائه دهد. موضوع نویسنده هم به نظرم بی‌طرفانه است، ولی در عین حال، او تفکرات و پیشنهادهای خاص خود را دارد. به‌عبارتی، وی به بررسی انتقادی گفتمان‌های اصلی مرتبط با محیط‌زیست پرداخته و طیف‌های فکری گوناگون (از چپ و راست تا دینی) را به بحث و چالش کشیده است و از آنجا که این گفتمان‌ها نتوانسته‌اند به حل مسأله محیط‌زیست کمک فراوانی بکنند، نویسنده چارچوب پیشنهادی خود را در فصل آخر ارائه می‌کند. همانطور که می‌دانید وی یکی از نظریه‌پردازان اصلی دموکراسی مشورتی است و به همین دلیل چارچوب پیشنهادی خود را در قالب یک گفتمان دموکراسی مشورتی ارائه می‌دهد و معتقد است که در قالب مذکور می‌توان به نتایجی قابل توجه دست یافت.

بیگانگی جامعه از محیط‌زیست

مولف از نظریه گفتمان برای تحلیل سیاست‌های محیط‌زیستی بهره گرفته است. به نظر شما، این رویکرد چه مزیتی بر رویکردهای سنتی‌تر مانند سیاست‌گذاری عمومی یا اقتصاد محیط‌زیست دارد؟

به نظرم این سه حیطه‌ای که شما اشاره کردید، از هم متمایز هستند و هر کدام کارویژه خود را دارند. سیاستگذاری عمومی و اقتصاد محیط‌زیست و البته اقتصاد محیط‌زیستی بیشتر در عرصه‌های عملی و برنامه‌ریزی وجود دارند، این در حالی است که تحلیل گفتمان، در حیطه نظری جای می‌گیرد. به سخنی روشن، رویکردهای گفتمانی ما و یا نظام اندیشه‌گر و منظری که ما اتخاذ می‌کنیم، بر روی سیاستگذاری عمومی و یا اقتصاد محیط‌زیست تأثیر می‌گذارد و به آنها جهت می‌دهد. به‌عبارتی، دنیای گفتمانی، زیربنای سیاستگذاری است و همین امر است که درایزک را وا می‌دارد در فصل آخر به ارائه دموکراسی مشورتی در چارچوب مسائل محیط‌زیستی بپردازد.

در کتاب، به نقش زبان در ساختن بحران‌های زیست‌محیطی اشاره شده است. آیا می‌توان گفت که «طبیعت» نیز یک برساخته گفتمانی است؟

باید توجه داشت زمانی که ما از گفتمان سخن به میان می‌آوریم در حقیقت در حال صحبت از زبان هستیم و در عین حال باید توجه داشت که سخن از گفتمان در چارچوب دیدگاه‌های پست‌مدرنی و پساساختارگرایی جای می‌گیرد. در این نگاه، نه فقط طبیعت و محیط‌زیست، بلکه هر پدیده‌ای می‌تواند برساختی باشد. همانطور که تاریخ را برساختی می‌دانند. به تعبیر هایدگر، ما در زبان و با زبان زندگی می‌کنیم و هستی‌مان زبانی است. بنابراین از دید باورمندان به مسائل تحلیل گفتمانی، طبیعت نیز یک برساخت است و درایزک در جایی از کتابش به این امر نیز اشاره می‌کند.

بیگانگی جامعه از محیط‌زیست

تا چه حد می‌توان گفتمان‌های زیست‌محیطی را با قدرت‌های سیاسی اقتصادی امروز هم‌پیوند دانست؟

به نظرم درایزک در جای‌جای کتابش نشان داده است که قدرت نقش اساسی در شکل‌گیری گفتمان‌های محیط‌زیستی دارد. گفتمان پرومته‌ای، گفتمان عقل‌گرای اقتصادی، گفتمان عقل‌گرای اداری و بقیه گفتمان‌ها تحت تأثیر قدرت و حاکمیت نظام صنعتی هستند و اصولاً این نظام چنان بر افکار و اندیشه‌های جوامع سیطره دارد که شما نمی‌توانید خارج از آن بیندیشید. درایزک در همان فصل اول کتابش به این مسأله اشاره کرده است.

کشورهای جنوب جهانی تا چه میزان در خلق گفتمان محیط‌زیستی نقش دارند؟ آیا فقط مخاطب و قربانی‌اند، یا امکان کنشگری دارند؟

مسأله اینجاست که تمامی گفتمان‌های محیط‌زیستی از طریق کشورهای پیشرفته و در قالب نظامات اندیشه‌گرانه جوامع آنها شکل گرفته است. با این‌حال، برخی از گفتمان‌های مرتبط با رادیکالیسم سبز به ویژه الهیات اکولوژیک در جوامع مختلف جنوب نیز وجود دارند. در جوامع اسلامی یا آفریقایی و جنوب شرق آسیا شما می‌توانید انواع نظامات دینی را ببینید که در مورد برهم‌کنش انسان و محیط‌زیست، به‌ویژه طبیعت حرفی برای گفتن دارند، ولی مسأله اینجاست که به دلیل تسلط گفتمان نظام صنعتی اصولاً نمی‌توان توقع چندانی برای حل مسائل محیط‌زیستی از طریق این گفتمان‌ها داشت. و البته باید توجه داشت که صورت‌بندی این گفتمان‌های جنوبی هم از طریق و به وسیله نظامات آکادمیک و دانشورانه کشورهای پیشرفته انجام شده است.

آینده سیاست زمین را چگونه می‌بینید؟ آیا قدرت‌های نوظهور همچون چین یا هند، گفتمان جدیدی خلق خواهند کرد؟

بعید می‌دانم که چین یا هند بتوانند گفتمان جدید خلق کنند، چرا که این دو کشور نیز در چارچوب نظام صنعتی عمل می‌کنند و راه جدیدی را پیش روی قرار نمی‌دهند. چین در گفتمان عقل‌گرایی اداری واقعاً تا حد قابل توجهی موفق بوده است، ولی همانطور که می‌دانیم این گفتمان قادر به همراه کردن اقشار اجتماعی در مسأله محیط‌زیست نیست و به یک معنا سویه طرد اجتماعی بسیار قوی‌ای دارد. هند نیز در حال رفتن به همان راهی است که سایر کشورها رفته‌اند. در ثانی، شما زمانی می‌توانید امیدوار به خلق گفتمانی جدید باشید و دست به نقد گفتمان بزنید که از آن خارج شوید. همه ما از طریق و در خلال کلان‌گفتمان نظام صنعتی می‌اندیشیم و این امر اصولاً مانع از خلق گفتمانی هم عرض کلان‌گفتمان نظام صنعتی می‌شود. حتی گفتمان‌های رادیکالی که درایزک از آنها نام برده، باز هم نمی‌توانند از پس این کلان‌گفتمان مسلط برآیند.

در کتاب، توافق‌نامه‌هایی مانند پروتکل کیوتو یا توافق پاریس نقد شده‌اند. به‌نظر شما این توافق‌ها بیشتر به نفع قدرت‌های بزرگ عمل کرده‌اند؟

در هر صورت کشورهای قدرتمند هستند که صحنه شطرنج را می‌چینند. این صحنه فقط به مسائل محیط‌زیستی باز نمی‌گردد، بلکه عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نیز دربرمی‌گیرد. و همین امروز جامعه ایرانی به لحاظ فرهنگی و اجتماعی کاملاً در چارچوب کلان‌گفتمان نظام صنعتی عمل می‌کند. در بحث توافق‌نامه‌های جهانی نیز همین است. درست است که این توافق‌نامه‌ها می‌تواند به صورت جهانی عمل کند، ولی ایجاد یک توازن در مسئولیت‌های کشورهای مختلف کار بسیار دشواری است و نمی‌توان به راحتی از پس آن برآمد. مثلاً ممکن است کشورهای صنعتی بیش از کشورهای ضعیف خود را مقید به کاهش گازهای گلخانه‌ای کنند، ولی اینان با انتقال تأسیسات آلاینده به کشورهای ضعیف و بهره‌گیری از نیروی کار ارزان آن کشورها، عملاً سهم بیشتر خود در کاهش آلودگی را در این جریان بی‌اثر می‌کنند.

گفتمان محیط‌زیست در ایران از چه زمانی شکل گرفت، چه رویکردی در آن غالب بود و آیا این گفتمان پیش و پس از انقلاب تفاوت‌هایی داشت؟

بنده کتابی دارم تحت عنوان «توسعه و تخریب» که در انتشارات شیرازه کتاب ما به چاپ رسیده است و به سیاست‌های محیط‌زیستی دولت پهلوی می‌پردازد. البته کتابی هم زیر چاپ دارم که دوره جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار داده است. نمی‌شود فقط از یک گفتمان در ایران نام برد. ما گفتمان‌های متعددی داریم، البته اگر بشود گفت اصلاً گفتمانی داریم، ولی آنچه تجربه پژوهشی بنده نشان داده، این است که به دلیل ماهیت دولت در ایران، گفتمان غالب، چیزی نیست جز گفتمان عقل‌گرایی اداری، آن هم به شکلی نامتوازن. هم در دوره پهلوی و هم در دوره جمهوری اسلامی، غلبه و سلطه با این گفتمان بوده و همچنان هست. همین امر سبب شده است که اصولاً جامعه، نیروهای اجتماعی، سازمان‌های مردم‌نهاد و به یک معنا مشارکت عمومی نادیده گرفته شود و شاهد بیگانگی جامعه از محیط‌زیست باشیم. بنابراین، بنده تفاوت خاصی در گفتمان مسلط پیش از انقلاب و پس از آن نمی‌بینم. با این همه، باید متذکر شوم که به لطف فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، علاقه‌مندی‌هایی در بین مردم نسبت به محیط‌زیست ایجاد شده است. البته این علاقه‌مندی‌‎ها بیشتر فضایی رمانتیک دارد و گاهی در چارچوب گفتمان آرکادی (هماهنگی انسان با طبیعت) می‌گنجد. به نظرم حتی فعالان حوزه محیط‌زیست نتوانسته‌اند صورت‌بندی دقیقی از گفتمان محیط‌زیستی خودشان ارائه دهند. به‌تعبیری، ضعف اندیشه در این بین مشهود است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها