دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۷
وقتی تألیف، قربانی معیشت می‌شود

تهمینه حدادی، نویسنده و تصویرگر کودک و نوجوان، از واقعیتی می‌گوید که بسیاری از نویسندگان ایرانی با آن روبه‌رو هستند: تألیف بومی در ایران نه تنها به دلیل نبود زیرساخت تبلیغاتی، که به‌خاطر فشارهای اقتصادی از موضوعات مهم و روز جامعه فاصله گرفته است. جایی که نویسنده برای گذران زندگی، ناچار به تولید انبوه بدون تحقیق می‌شود، در حالی که نویسنده خارجی، با پشتوانه پژوهش، به خلق اثر دست می‌زند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بعضی براین باورند که رقابت میان تالیف و ترجمه، یک رقابت نابرابر است. به این معنی که آثار تالیفی از کیفیت پایینی برخوردار نیستند بلکه مترجمان این امکان را دارند که از میان ده‌ها یا صدها عنوان موفق جهانی، یک اثر پرمخاطب‌تر را برای ترجمه انتخاب کنند. برخی هم گمان می‌کنند بسیاری از نویسندگان ما، همچنان کودکی و نوجوانی خود را می‌نویسند و کارهاشان با مخاطب امروز ارتباط برقرار نمی‌کند.

تهمینه حدادی، نویسنده و تصویرگر کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایبنا، خود را به جای پدر و مادرها و مربیان می‌گذارد و می‌گوید: وقتی به‌عنوان مربی یا والد، سراغ کتاب‌های ترجمه‌شده می‌روم با چند مسئله جدی روبه‌رو هستم. اولین نکته، وجود یک اطمینان ذهنی است که چنین کتاب‌هایی از چند فیلتر مختلف گذشته‌اند و به بازار ایران برسند؛ پس من بهتر و راحت‌تر می‌توانم به این کتاب‌ها اطمینان کنم. البته تولید یک اثر بومی برای من ارزش ویژه‌ای دارد. آن هم در شرایطی که جهانی‌سازی، روی همه‌چیز ما تأثیر گذاشته و همیشه هم خوشایند نبوده است.

به گفته نویسنده «دکمه‌های گربه‌ای» ما نمی‌دانیم کتاب‌های ترجمه‌شده از چه فرهنگی آمده‌اند و تا چه حد با ذهن و روحیه کودکان ما سازگارند. مثلاً اگر کتابی درباره یک شخصیت مشهور چون مهاتما گاندی باشد، می‌توان تصور کرد چه فضایی را به تصویر کشیده اما وقتی داستان درباره یک خرگوش کوچولو است، دیگر مهم نیست آن خرگوش در هند زندگی می‌کند یا در اروپا. یا وقتی موضوع کتاب درباره دغدغه‌های مشترک بشری مثل دوستی، خشم، یا ترس است، بومی‌سازی اهمیت کمتری دارد. با این‌وجود در کتاب‌های تألیفی، حتماً باید ردی از فرهنگ و نام ایرانی هم در متن، هم در تصویرسازی دیده شود.

حدادی به ضرورت حمایت مالی از نویسندگان اشاره و بیان می‌کند: آنچه مسیر تألیف را سخت‌تر می‌کند، مشکلات اقتصادی است. نویسنده‌های خارجی، پیش از نوشتن درباره یک موضوع، وقت می‌گذارند. پژوهش می‌کنند و بعد می‌نویسند؛ اما بیشتر نویسندگان ایرانی، فرصت و امکان پشت‌سرگذاشتن این روند را ندارد. برای مثال، کسی که ناچار است ۱۰ عنوان کتاب در سال بنویسد تا حق‌التالیف اندکی دریافت کند و روزگار بگذراند چطور می‌تواند به مطالعه یا گفت‌وگو با کودکان مبتلا به اوتیسم یا ADHD بپردازد؟ همین می‌شود که ما به موضوعات مهم و حساس روز کمتر توجه می‌کنیم؛ چون فرصت فهم و درک عمیق‌شان را نداریم.

به باور نویسنده کتاب «جهان، مال من است» در حوزه کتاب نوجوان، وضعیت پیچیده‌تر از کودک است. آثار ایرانی نه ترجمه می‌شوند و نه جوایز بین‌المللی را از آن خود می‌کنند. اما یک رمان نوجوان خارجی، وقتی وارد بازار ایران می‌شود، فهرست بلندبالایی از جوایز را با خود یدک می‌کشد که همین مساله، مهر تأییدی بر جذابیت آن برای مخاطب ایرانی هم هست؛ چیزی که درباره کتاب‌های ایرانی کمتر اتفاق می‌افتد.

حدادی به تبلیغات حرفه‌ای کتاب‌های خارجی اشاره و بیان می‌کند: کتاب‌های ترجمه، تنها جوایز گوناگون را به خود اختصاص نداده‌اند آنها در سایت‌هایی چون آمازون و گودریدز هم به‌خوبی معرفی شده‌اند و این معرفی‌ها با عکس‌های بسیار جذابی همراه‌اند حتی اگر خود داستان‌ها، خواندنی و جذاب نباشند. اما در ایران، چنین چیزی معنا ندارد. ما نه بودجه تبلیغ داریم، نه تخصص و نه حتی اراده‌ای برای معرفی آثار. برای مثال در معرفی کتاب «حسنی نگو یه دسته گل» که دو تا سه نسل از آن خاطره دارند و کودکی خود را با این کتاب گذرانده‌اند، فقط دو خط نوشته شده؛ این موضوع را می‌توان به کتاب‌های خوب بسیاری تعمیم داد که نه مخاطب داخلی می‌شناسدشان، نه مخاطب خارجی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها