به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از مووی وب، در دنیای پرشتاب اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی، نام «مایک فلاناگان» به عنوان یکی از معدود فیلمسازانی شناخته میشود که توانستهاند با درک عمیق از ادبیات ژانر وحشت، آثار استیون کینگ را با نگاهی وفادار و در عین حال خلاقانه به تصویر بکشند.
آثار موفقی چون دکتر اسلیپ و اقتباس تازهاش از زندگی چاک گواهی بر این توانایی هستند. اما حالا فلاناگان با یکی از بزرگترین و پیچیدهترین پروژههای اقتباسی روبرو شده است: مجموعه کتابهای برج تاریک، اثری که بسیاری از منتقدان و خوانندگان حرفهای آن را شاهکار ادبی استیون کینگ میدانند؛ اثری که در همتنیدگی پیچیدهای از ژانرهای فانتزی، علمیتخیلی، وسترن، وحشت و حتی متافیکشن، روایت میشود.
با این حال، چالش اصلی فلاناگان نه در درک این جهان چندلایه و پرشخصیت، بلکه در بازتولید آن بر پرده تلویزیون در بستر واقعیتهای حقوقی پیچیدهای است که بر سر راه او قرار گرفتهاند.
او اخیراً در پادکست «کینگکست» به صراحت اعلام کرده که اقتباس کامل و وفادارانه از این مجموعه در وضعیت فعلی «از نظر حقوقی امکانپذیر نیست». علت آن، پراکندگی حقوق قانونی شخصیتها و داستانهای مختلف دنیای کینگ میان شرکتهای مختلف رسانهای است؛ شرکتهایی که بعضاً سالها پیش حق اقتباس برخی داستانها را خریداری کردهاند، چه آن را به تولید رسانده باشند و چه نه.
فلاناگان از جمله به شخصیتهایی همچون پدر کالاهان از رمان سیلمز لات، کرمزین کینگ، و عناصر کلیدی از داستان مردان زردپوش پایین اشاره میکند که همگی در تاروپود «برج تاریک» نقش دارند، اما حقوق استفاده از آنها در اختیار شرکتهایی همچون برادران وارنر است. این وضعیت سبب شده که تیم فلاناگان ناگزیر از جستوجوی جایگزینهایی خلاقانه باشد. او این پرسش را مطرح میکند: «اگر نتوان پدر کالاهان را آورد، چه شخصیتی از دیگر داستانهای کینگ میتواند با داشتن مسیری مشابه در رستگاری، جایگزین او شود؟»
در این میان، فلاناگان از آبرا استون از دکتر اسلیپ یا حتی دیک هالوران از درخشش به عنوان شخصیتهایی یاد میکند که ممکن است بتوانند نقشهای مشابهی در جهان «برج تاریک» ایفا کنند. در چنین وضعیتی، اقتباس به فرایندی چندلایه تبدیل میشود که در آن، وفاداری کامل به متن اصلی جای خود را به وفاداری به روح و پیام اثر میدهد. این همان نقطهای است که اقتباس به عنوان یک هنر مستقل مطرح میشود؛ جایی که کارگردان ناگزیر است در مرز میان تعهد به منبع و اقتضائات اجرایی، راه خود را پیدا کند.
نکتهای که اهمیت ویژهای دارد، نگاه فلاناگان به مخاطب است. او به درستی میداند که «خوانندگان دائمی» استیون کینگ حساسیت خاصی نسبت به جزئیات و پیوستگیها دارند. اما در سوی دیگر، مخاطبان سینمایی و تلویزیونی بسیاری وجود دارند که ممکن است بدون آشنایی پیشین با آثار کینگ، با سریال مواجه شوند. بنابراین، فلاناگان تلاش دارد تا اثری خلق کند که هم علاقهمندان حرفهای کینگ را راضی کند و هم برای مخاطبان عام قابل فهم و جذاب باشد؛ کاری که او به درستی آن را «بسیار دشوار» توصیف میکند.
در نهایت، پروژه «برج تاریک» فلاناگان نه تنها آزمونی بزرگ برای تواناییهای هنری و خلاقانه اوست، بلکه بازتابی دقیق از یکی از بحرانهای ساختاری عصر اقتباس به شمار میآید؛ عصری که در آن مالکیت معنوی آثار ادبی و پراکندگی حقوق رسانهای، همچون دیواری نامرئی اما بسیار واقعی، میان ادبیات و تصویر فاصله انداخته است. با این حال، رویکرد صادقانه و دقتنظر فلاناگان نوید آن را میدهد که این پروژه – هرچند با تغییراتی اجتنابناپذیر – بتواند ظهوری شایسته از عظمت جهان ذهنی استیون کینگ باشد.
نظر شما