سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ناصر قندیل یکی از شاخصترین روزنامهنگاران و تحلیلگران جهان عرب به شمار میآید. او سال ۱۹۵۸ م/۱۳۳۷ ش در روستای برج قلویه از توابع صور در جنوب لبنان متولد شد. تحصیلات خود را تا مقطع فوق لیسانس در رشتههای علوم سیاسی و رسانه دنبال کرد. از جوانی با گروههای چپگرای ملی و ناصری پیوند برقرار کرد. در خلال تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان به سال ۱۹۷۸ م همچنین یورش ۱۹۸۲، پیشروی نظامیان اسرائیلی تا قلب بیروت، در جنوب لبنان و در نبردهای اطراف فرودگاه، بیروت شرکت داشت. او از دوستان ژنرال امیل لحود، رئیس جمهور اسبق لبنان نبیه بری، رئیس مجلس لبنان و جنبش امل به شمار میآید.
استاد قندیل سنواتی مشاور آیتالله شیخ محمدمهدی شمسالدین، رئیس مجلس اعلای شیعی لبنان بود. او در سال ۲۰۰۰ به عنوان نماینده مجلس لبنان انتخاب شد. در ۱۹۸۵ روزنامه دنیا را تاسیس کرد. در ۱۹۸۵ بنیانگذار رادیو مقاومت بود. دو سال بعد، در ۱۹۸۷ رادیو صدای مقاومت ملی را تاسیس کرد. در ۱۹۸۸ در زمره موسسان تلویزیون مشرق بود. در ۱۹۹۰ سردبیر روزنامه الدیار گردید، قندیلی در سال ۲۰۰۰ به عنوان روزنامهنگار برتر لبنان برگزیده شد. او هم اکنون رئیس مرکز مطالعات جهان است. از تالیفات قندیل میتوان به گفتوگویش با آیتالله العظمی سید محمدحسین فضل اللهُ مرجع شیعیان لبنان و پدر روحانی گریگور حداد همچنین کتاب مهم فلسفه قدرت حزب الله (۲۰۱۸) اشاره کرد. آنچه فراروی خوانندگان گرامی است یکی از تحلیلهای او درباره جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی بر ضد ایران اسلامی است.
جهان به احترام ایران و ایرانیان کلاه از سر برداشت. حماسه مقاومت داوزده روزه ملت ایران در برابر دو قدرت هستهای شایسته تحسین و ستایش است. یورش بامداد آدینه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ رژیم جنایتپیشه صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران نه تنها خطای محاسباتی بلکه توهمی فاجعهبار بود. رژیمی که قدرتمندترین نیروی هوایی منطقه را دارد بعد از نیمه شب با دویست جنگنده به حدود سیصد هدف در ایران حمله کرد. گفته شده است آنها از ماهها بلکه از سال ها قبل برای این تهاجم غافلگیرانه کار اطلاعاتی و عملیات قوی صورت گرفته بود. برای این مهم نهادهای امنیتی برخی کشورهای عضو ناتو با گسیل تیمهای شناسایی به ایران نسبت به جمعآوری اطلاعات و انتقال وسایل جاسوسی و ابزارهای بسترساز ترور در ایران ضمن هماهنگی کامل با موساد به یاری صهیونیستها آمدند.
هدف نخستین، به ظاهر انهدام تاسیسات هستهای و موشکی ایران بوده اما در واقع نقشه راه آنان نابودی زیرساختارهای نظام از میان برداشتن فرماندهان ارشد نظامی، تروردانشمندان هستهای و در مراحل بعد قتل تصمیمسازان سیاسی و امنیتی بود. ایران به عنوان مهد و مادر مقاومت جهان میبایست در برابر این حملات زانو میزد و سرتعظیم فرود میآورد. سردمداران صهیونیستی و دم از بازگشت ایران به عصر حجر میزدند. نتنیاهو سرمست از بمباران حداکثری و کشتار غزه و لبنان، انهدام بنیه دفاعی سوریه، سرکوبگرانه باختری و یورش به زیر ساختارها و مراکز حیاتی یمن و … این بار دشمن اصلی خود را زیر ضربات کشنده قرار داد، به این امید که نظام اسلامی را سرنگون و ایران را تجزیه نکند.
این تهاجم در حالی رقم خورد که ایران سرگرم مذاکره غیرمستقیم با آمریکا بود. آمریکاییها از دو ماه پیش از حمله از یک سو باب گفتوگوی فریبکارانه با ایران را گشودند و در عین حال چراغ سبز برای ضربهزنی به ایران را به صهیونیستها نشان دادند. به راستی باب حماقت همیشه در دنیا باز است. نتنیاهو که بیشتر دم از شکلگیری خاورمیانه جدید تسیلم شده و خاضع در برابر اسرائیل و بدون مقاومت میزد که در آن صهیونستها ابرقدرتی مطلق شناخته شده میشدند اکنون سخن از پیدایی جهانی نو با محوریت اسرائیل میگفت. واکنش اولیه ترامپ نسبت به حمله اسرائیل به ایران خیلی ها را متعجب کرد. او وقیحانه گفت ما شصت روز به ایرانیها مهلت دادیم. ضربالاجل پایان مهلت و ضربات اسرائیل ممتاز بود. دومین جنگ پس از پیروزی احزاب اسلامی از سوی استکبار بر ایرانیان تحمیل شده بود. دنیای غرب به اسرائیل بابت حمله تبریک گفت و وحشیگری صهیونیستها را ستود. حالا اسرائیل به متحد استراتژیک خود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یورش برده بود. برخی قرائن نشان میداد که سایکس – پیکوی دیگری در راه است.
ایران به رغم غافلگیری، مترصد تهاجم بود. یورشی که صهیونیستها مکارانه آن را پیشدستانه قلمداد کردند. حمله از طرف رژیمی انچام گرفت که سال ۱۹۴۸ به گونهای نامشروع و نامقبول تکوین یافت، چهار سال بعد، در ۱۹۵۲، کمیسیون انرژی اتمیاش شروع به فعالیت کرد. در ۱۹۵۷ قرارداد ایجاد نیروگاه دیمونا منعقد شد و سال ۱۹۶۶ یعنی تنها هجده سال پس از تاسیس، آزمایش هستهای خود را به کمک فرانسویان دور از چشم آمریکا تجربه کرد. تخم لقی که از بدو پیدایی تا این لحظه پیوسته سرگرم تنشزایی در منطقه و جهان بوده و مدام در حال تجاوز به کشورهای عرب و مسلمان و شاخ و شانه کشیدن برای این و آن است.
در خلال این مدت اعراب سه مرتبه سعی در بازپسگیری سرزمین مقدس فلسطین و پیشگیری از تعدیات و طمع سیری ناپذیر صهیونیها کردند اما هر بابر بر اثر سستی در عقیده، خیانت رهبران و حمایت تمام قد غرب در صدر آنها آمریکا، نه تنها چیزی عایدشان نشد بلکه شاهد از دست رفتن قلمرو و فزونتر از کشورشان شدند.نبردهای پراکنده اعراب با اسرائیل در ۱۹۴۸ که سیزده ماه به طول انجامید، جنگ شش روزه به سال ۱۹۶۷ و جنگ اکتبر (رمضان) به مدت سه هفته در ۱۹۷، جملگی گواهی بر این مدعاست.
ناگفته نماند که خوی اسرائیل مبتنی بر تجاوزگری است. کافی است بدانیم که صهیونیستها از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۳ در بازه، ربع قرن، بیش از سه هزار مرتبه به لبنان تجاوز کردند. آن هنگام نه انقلاب اسلامی به ثمر نشسته و نه حزب اللهی تشکیل شده بود تا دستآویزی برای این یورش ها وجود داشته باشد. نخستنی شکست خفتبار آنان در ۲۰۰۶ و در خلال جنگ ۳۳ روزه رقم خورد. انهدام ۱۲۰ تانک مرکاوا، اصابت روزانه ۱۶۸ موشکبه سرزمینهای اشغالی، زدن ناوچه صهیونیستی در دریا و مقابل بندر بیروت، از دست دادن ۹۰ درصد ذخیره سلاح اسرائیل و تحمیل یک میلیون آواره به دشمن، شاهکار مقاومت اسلامی لبنان بود. این بار در برابر صهیونیست ها رهبر ان بزدل و فرماندهان بیعقیده و سست ایمان و بدون پایگاه مردمی قرار نداشتند. نیروهای رژیم صهیونیستی ۲۴ سال قبل، در سال ۱۹۸۲ با یورش به لبنان به راحتی آب خوردن توانستند خود را به پایتخت برسانند و هجده سال طول کشید و آنان ناگزیر خاک این کشور را ترک کردند. رهبران جمهوری صهیونی بعدها اظهار داشتند از این پس برای تصرف لبنان نیازی به اعزام نظامیان شان نیست و تنها یک ارکستر کفایت میکند! آری، جنگ ۳۳ روزه نخستین شکست بزرگ را در کارنامه اسرائیل ثبت کرد، فتح الفتوح مقاومت اسلامی لبنان بود.
استراتژی آمریکا طی سالهای متمادی در منطقه حساس خاورمیانه مبتنی بر: ۱. حفظ امنیت رژیم صهیونیستی
۲. اینکه هیچ کشوری نباید قدرتمندتر از اسرائیل باشد
۳،. تضعیف و تجزیه کشورها بوده و اخیراً حربه فشار به منظور عادیسازی همه کشورها به رژیم صهیونیستی را نیز در پیش گرفتهاند.
از نظر صهیونیستها صلح تنها از رهگذر جنگ به دست میآید. از آن اعراب و جملگی مسلمانان را احمق میپندارند. آری از دیدگاه سیاسی ورزان صهیونی، غیریهودیان وحشی، بربری و بیتمدن هستند که یک میلیون نفرشان پا از ناخن انگشت یک یهودی برابری نمی کنند و آن قدر باید بر سرشان زد تا تسلیم شوند و دست از نبرد با قوم برتر (یهود) و اسرائیل بزرگ، بردارند، جالب آنکه بنیامین نتنیاهو فردی چون بن گوریون را یهودی خالص نمیداند، چرا که موجودیت فلسطین را به رسمیت می شناسند و حال آنکه نباید چنین باشد. در برابر چنین رژیمی راهکاری جز مقاومت نمیداند. فهم هویدی، چند سال قبل واقعگرایانه اظهار داشت شیعه، سنی معنی ندارد و ما امروز دو اردوگاه داریم؛ مقاومت و سازش.
به رغم غیرقابل پیشبینی بودن رفتار ترامپ و نتنیاهو، به نظر میرسد آنچه صبحگاه ۲۳ خرداد سال جاری روی داد واپسین آتشانگیزی صهیونیستها باشد. رژیم صهیونیستی سرمست از زدن آنچه بازوهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه میپنداشت منبع دومینویی سقوط محور مقاومت را در تهران میدانست، زدن فرماندهان نام و نشاندار که در کمتر از دو هفته شمار آنان به بیش از پنجاه ژنرال (سپاهی) با درجههای: سرتیپ دوم، سرتیپ یکم، سرلشکر، تنها از عهده رژیم صهیونی برنمیآمد. بی شک اسرائیل بدون آمریکا قادر نیست نه جنگی را آغاز کند نه ادامه دهد و نه حتی خاتمه بخشد.
شبیخون رژیم صهیونی بدون طراحی و برنامهریزی عملیاتی آمریکاییها ممکن نبود. در این میان واکنش برخی مقامات و مجلس پاکستان و موضع شگفتانگیز مجلس نمایندگان مصر و اندیشمندان و تحلیلگران این کشور، افزون بر شیخ جامع شریف الازهر در جانبداری از ایران و محکوم کردن قاطع رژیم صهیونیستی فراتر از انتظار بود. برخی گروههای مقاومت از سویی و از طرف دیگر یمنیهای سرافراز پیشنهاد یاریرسانی به ایران و حمله به رژیم غاصب قدس شریف را دادند. بلندپایگان ایران اسلامی ضمن سپاس از همراهی و همدلی تمامی آزادگان ضمن تشکر اعلام کردند که مایل نیستند در تاریخ ثبت و ضبط شود که آنها از کسی کمک خواستند. اصولاً ایرانیان مغرورتر از آن هستند که از کسی طلب کنند در دفاع از آنها به سمت دشمنشان گلولهای شلیک کند و این را اهانت به خود تلقی میکنند.
ایرانیها ترامپ، نتنیاهو و اصولاً جهان را شگفتزده کردند. برآیند تحلیلها نشان دهنده آن بود که سطح نارضایتی اقتصادی و اجتماعی مردم ایران افزایش یافته و یورش نظامی قادر خواهد بود، آتش زیر خاکستر در داخل را روشن نماید، اما نه تنها چنین نشد که از قصد نتیجه معکوس بر جای نهاد و همگی شاهد ایستادگی صفوف بهم پیوسته آحاد ملت ایران با اقوام متنوع آن بودیم حتی سکولارها و بیحجابها و قشرهای آسیب پذیر اقتصادی جملگی یکصدا به سد مقاومی در برابر دشمن متجاوز تبدیل شدند. انصافاً مواضع اپوزیسیون نظام ایران در خارج کشور نیز در دفاع از ایران و تمامیت ارضی آن همسویی و همزبانی با ایرانیان داخل کشور نیز ستودنی بود. اپوزیسیون خارجنشین ایران در درس میهندوستی داد و چه تفاوت فاحشی این اپوزیسیون با مثلاً اپوزیسیون ضد نظام اسد به وقت حمله هزاران تروریست اجارهای به سوریه دارد.
در این میدان برخی نیز در ساحت مزدوری و وطنفروشی گوی سبقت را از صهیونیستها و همپیمانانشان ربودند و از رژیم جنایتکار نتنیاهوی کودککش به خاطر حمله به کشورشان سپاسگزاری کردند.
آزادگان دنیا ستایشگر و وامدار موشکهای ایران هستند که ظرف دوازده روز ثلث تلآویو را تبدیل به ویرانه کردند ایرانیان درسهای فراوانی از حماسه مقاومت شان فراگرفتند و بیش از هر وقت دیگر نقاط قوت و ضعفشان را شناختند. ایرانیها ملت هوشمند و رندی هستند و همچنان الگویی برای ملل عالماند. به برادران ایرانی پیشنهاد میکنم در کوتاهترین زمان نسبت به ایجاد مرکز مطالعات و پژوهش در مقاومت و موسسهای مختص صهیونپژوهی اقدام کنند و لحظهای از رصد تحرکات رسانهای، اجتماعی، نظامی و دشمن اصلی شان غفلت نورزند و پلک بهم نزنند.
نظر شما