بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: «ناسیونالیسم» بهقلم الی کدوری تاریخنویس حوزه خاورمیانه، با ترجمه پیروز ایزدی پژوهشگر از تازههای نشر ثالث است. کدوری در این اثر، با مهارت و روشنبینی به شرح بنیانهای فلسفی ناسیونالیسم، شرایط ظهور آن و پیامدهای سیاسی گسترش آن در اروپا و دیگر نقاط جهان طی دو قرن گذشته میپردازد. نیز میکوشد صحت استدلالهای خود را با ارائه شواهدی از منازعات ناسیونالیستی معاصر به اثبات برساند. به دیگر سخن، میتوان این کتاب را متنی کلاسیک در زمینه ناسیونالیسم به شمار آورد. «انگلستان و خاورمیانه»، «ناسیونالیسم در آسیا و آفریقا»، «اقتصاد خاورمیانه»، «اسلام در دنیای مدرن و مطالعات دیگر»، «به سوی ایران مدرن»، «مصر مدرن»، «مقالاتی در باب تاریخ اقتصادی خاورمیانه»، «دموکراسی و فرهنگ سیاسی عرب»، «سیاست در خاورمیانه»، «اسپانیا و یهودیان» و «هگل و مارکس: سخنرانیهای مقدماتی» مهمترین آثار این مولف پرکار است. از پیروز ایزدی نیز ترجمه آثار بسیاری بر جای مانده که از آن میان میتوان به «شفافیت شیطانی»، «نظام اشیا»، «جامعه مصرفی»، «افیون روشنفکران» و «نشانهشناسی» اشاره کرد. آنچه در پی میآید ماحصل گفتوگوی ایبنا با پیروز ایزدی مترجم «ناسیونالیسم» است.

فروپاشی شوروی و تشکیل یوگسلاوی پس از جنگ جهانی دوم، چگونه انگاره ناسیونالیسم را دوباره زنده کرد؟
فروپاشی اتحاد شوروی و یوگسلاوی فرصتی برای ملیتهای تحت سلطه آنها به وجود آورد تا به آرزوهای استقلالطلبانهشان که ریشه در سوابق تاریخی آنان داشت و در حافظه جمعی آنان باقی مانده بود، رنگ تحقق بخشند. با از میان رفتن قدرت مرکزی، فضا برای احیای این گرایشهای فروخفته گریز از مرکز مهیا شد و ملیتهای گوناگون در مسیر بازیابی هویت ملی در چارچوب ایدئولوژی ناسیونالیسم از طریق تأسیس دولتی مستقل برآمدند، اما در این میان به دلیل وجود جمعیت مختلط در مناطق جغرافیایی محل زندگی این ملیتها، شاهد بروز منازعاتی میان این کشورهای تازهتأسیس بودیم که نمونه آن نزاع بین ارمنستان و آذربایجان و نیز جنگ بالکان بود که صربستان را با کرواسی و بوسنی- هرزهگوین درگیر کرد.
سبک ایدئولوژیک سیاستورزی، چه نقشی در پیدایی ناسیونالیسم در قرن بیستم داشت؟
مراد از سبک ایدئولوژیک سیاستورزی این است که یک دکترین سیاسی خاص در جامعه گسترش پیدا کند و رفتهرفته به نیروی سیاسی حاکم در آن جامعه تبدیل شود. در سبک سیاستورزی ایدئولوژیک که متأثر از انقلاب فرانسه رشد و گاه شکلی افراطی پیدا کرد، اراده عمومی منشأ قانون است و پافشاری بر اصولی مانند عشق به سرزمین پدری و منفعت عمومی سبب به مسلخ فرستادن گروههای دگراندیش میشود. ناسیونالیسم نیز بهعنوان یک دکترین و یک ایدئولوژی از این قاعده مستثنا نبوده است، چرا که آن را باید مجموعهای از ایدههای مرتبط به یکدیگر درباره انسان، جامعه و سیاست تعریف کرد که به دنبال انقلاب فرانسه در اروپا و نقاط دیگر جهان نشو و نما پیدا کرد.

با چه استدلالی میتوان ناسیونالیسم را نقطه مقابل سیاستورزی قانونمدارانه دانست؟
اگر به ناسیونالیسم به عنوان یک ایدئولوژی نگریسته شود، در تقابل با سیاستورزی قانونمدارانه یا Constitutional Politics قرار میگیرد، چرا که در سیاستورزی قانونمدارانه، هدف حفظ کشور در برابر تهاجم خارجی، برقراری عدالت و حراست از منافع همه گروهها اعم از کوچک یا بزرگ است، اما در ایدئولوژی ناسیونالیسم بر خیر عمومی و منفعت عمومی، آنگونه که ایدئولوژی آن را تعریف میکند تأکید میشود. طبیعی است که در این صورت نباید انتظار حفظ حقوق منافع سایر گروهها در جامعه را داشت. در این میان، میتوان به تعریف ملت از دیدگاه قدرت حاکم توجه کرد که ممکن است بسیاری از گروهها و اقشار مردم در آن نگنجند.
مولف در مقدمه اثر، به دغدغههای سیاستورز ایدئولوژیک اشاره کرده است. گویی در پی سعادت مردم و کشور است. چرا به دید منفی به آن نگریسته میشود؟
اینکه دغدغه سیاستورز ایدئولوژیک این است که امور جامعه و دستگاه دولت به نحوی سامان یابند که همه مردم از زندگی سعادتمندانهای برخوردار باشند، از این جهت به نتایج معکوس ختم میشود که لازمه این کار ایجاد تحولی عمیق و همهجانبه در جامعه است که جز با اِعمال خشونت و کنشهای خودسرانه میسر نیست و حاصل این امر چیزی جز هرجومرج و تنشهای دائمی نمیتواند باشد.

از پیشینه سیاستورزی ایدئولوژیک بگویید.
سیاستورزی ایدئولوژیک یک پدیده مدرن اروپایی است که ریشه آن را باید در اصول انقلاب فرانسه و در اندیشه فلاسفهای مانند کانت جستوجو کرد. در این نوع سیاستورزی، تصویری از عدالت، فضیلت، و سعادت ارائه میشود، اما راهکاری برای عملی کردن آن در جامعه ارائه نمیگردد و از همین رو، داعیهداران این نوع سیاستورزی معمولاً به بیراهه میروند و کنشهایشان جنبه خودویرانگرانه پیدا میکند.
جریان ایدئولوژیک در اندیشه سیاسی غرب واکنش به چه بود؟
میتوان گفت شیوه کشورداری حکمرانان و به ویژه استبداد منوّر که متأثر از دوره روشنگری در اروپا بود و شرایط ناشی از زندگی مدرن، پیامدهایی نظیر ایجاد شکاف بین حاکمان و اتباعشان و ازخودبیگانگی مردم به دنبال داشت. حکومتگران میکوشیدند با تکیه بر عقلانیت و بدون توجه به خواستهها و احساسات مردم، رفاه و سعادت برای آنان به ارمغان بیاورند. این امر موجب از میان رفتن وحدت و همبستگی و عدم وفاداری به حکومت در میان مردم بود. از نتایج مهم چنین وضعیتی پدید آمدن ازخود بیگانگی در میان مردم بود که بر اثر آن افراد از محیط کار خود بیگانه میشوند و خلاقیت خود را از دست میدهند. ازخودبیگانگی در روابط با دیگران نیز بروز پیدا میکند و فرد خود را تنها یک ابزار میداند. جریان ایدئولوژیک ناشی از واکنش به این وضعیت بود که نمونههای بارز آن ناسیونالیسم و سوسیالیسم هستند. ناسیونالیسم راه رهایی از این خودبیگانگی را تشکیل دولت ملتمحور و سوسیالیسم راه رهایی را در الغای مالکیت خصوصی میدید.
چرا مولف بر آن بوده که حق تعیین سرنوشت ملی، اصلی برای ایجاد بینظمی است؟
اصل حق تعیین سرنوشت ملی از اواخر قرن نوزدهم رواج یافت و پس از جنگ جهانی اول با اعلامیه ویلسن، رئیسجمهور آمریکا، بر آن تأکید گردید و پس از جنگ جهانی دوم نیز به عنوان یکی از اصول نظم بینالمللی جدید مطرح شد. بر اساس این اصل، هر ملتی باید بتواند دولت خود را تشکیل دهد، اما با توجه به اینکه در مرزهای جغرافیایی که محل سکونت یک ملت است، ملیتها و اقوام دیگری هم زندگی میکنند و شالوده ایدئولوژی ناسیونالیسم بر این استوار است که اراده فرد باید در اراده ملت مستحیل گردد و این خود زمینه را برای استبداد و در نتیجه سرکوب ملیتها و قومیتها در درون مرزها از یک سو، و حمایت از همملیتیهای خود در کشورهای همجوار از سوی دیگر مهیا میکند، همانگونه که در جنگ بالکان شاهد بودیم، اصل مزبور بیشتر موجب بینظمی شده است.
شکست سوسیالیسم در شوروی چه تأثیری در برآمدن ناسیونالیسم داشت؟
فروپاشی اتحاد شوروی و رهایی ملتهای تحت ستم از استبداد رژیم شوروی سبب احیای ناسیونالیسم در میان ملیتهای تشکیلدهنده اتحاد جماهیر شوروی شد و چهارده جمهوری استقلال خود را اعلام کردند، اما تأسیس این کشورها بر پایه اصل دولت- ملت، خود پدیدآورنده مشکلات و منازعاتی بین آنها گردیده است.
کدوری چه اهمیتی دارد و چرا کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
کدوری به ناسیونالیسم از منظر ایدئولوژی مینگرد و نه صِرف احساسات ناسیونالیستی، و به بررسی بنیانهای فلسفی، ایدههای اصلی، و پیامدهای آنها میپردازد. انتخاب این کتاب برای ترجمه به دلیل نگاه متفاوت کدوری به ناسیونالیسم و اهمیت مطالعه آن با توجه به رویدادهای اخیر به ویژه در مناطقی در بالکان و قفقاز بود.
کدوری، یهودی عراقیتبار است که تز دکتریاش، به نقش بریتانیا در تشکیل کشور عراق و پیدایی ناسیونالیسم در آن اختصاص داشت. وی مخالف تحمیل یک رژیم ناسیونالیست عرب نظامی بر کشور متکثر عراق بود. اندیشههای کدوری چگونه در این کتاب انعکاس یافته است؟
کدوری، به طور کلی، بر این باور است که ایدئولوژی ناسیونالیسم که به دنبال تأسیس کشور بر مبنای ملت بوده است، بهویژه در جوامع متکثر که در آنها پیش از حاکم شدن این ایدئولوژی، ملیتها و اقوام مختلف با یکدیگر همزیستی داشتهاند، نظامی با گرایشهای مستبدانه مستقر ساخته که در آن امنیت فردی به خطر افتاده و گروههای اقلیت مورد سرکوب و آزار و اذیت قرار گرفتهاند و از همین رو، به عنوان مثال، از تحمیل رژیم ناسیونالیست عرب بر عراق از سوی بریتانیا به شدت انتقاد میکند.
نظر شما