سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ساحل رضائی: در واکنش به حملات رژیم صهیونیسم اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران، شماری از شاعران و فعالان فرهنگی جوان شهرهای مختلف خراسان رضوی، خشم خود را نسبت جنایات ضد بشری این رژیم و حس وطندوستی و دفاع از خاک میهن را در ابیاتی عرضه کردند.
مسعود یوسفپور، شاعر مشهدی:
در جنگ از وزیر دفاعت خبر نبود
یک مرد در تبار تو مرد خطر نبود
یارانت آمدند ولی در شبی که رفت
از مرگ، هیچکس به تو نزدیکتر نبود!
خیلی به نام گنبد خود فخر کردهای
مرحب، کلاهخودش از آهن مگر نبود؟
از ما مپرس، وصف یدالله مشکل است
از قلعهای بپرس که در بند در نبود
تاریخ را ورق بزن ای آنکه فصلِ صلح
با تو به قدر ثانیه مثمر ثمر نبود
تاریخ را ورق بزن ای آنکه نزد خلق
چونان تو هیچ طایفه خونش هدر نبود
تاریخ را ورق بزن ای عمروعاصِ لخت!
ای آنکه در تو هیچ نشان از جگر نبود
با کیسهی زباله جسد حمل میکنی
سرباز تو مقامش از این بیشتر نبود
ننگ است بر تو نام بشر، از همان نخست
ای شر محض! در تو صفات بشر نبود
از کودک دو ماهه چه میخواست موشکت؟
خوی درندگی تو کاش اینقدر نبود
باید که با زبان خودت با تو حرف زد
در گوش سنگ هیچ سخن کارگر نبود
اینک صدای بارش سجیلهای ماست
اما دریغ، گوش تو ای کاش کر نبود
مهرنگار خلیقی، بانوی شاعره خراسانی:
برخاسته خون از وطنم، خطهی شیران
از ملت من، خاک شهیدان و دلیران
حیفا و تلآویو! بترسید از این خشم!
از هیبت جمهوری اسلامی ایران!
شهریار سنجری:
تنها نه وجود خویش را میبازد
خود را ز دو چشم کشورش اندازد
هر کس که از استخوان هم میهن خویش
دیوار برای رشد خود می سازد
******
گفتید که در دست شما پهپاد است
ویران بکند هر آنچه را آباد است
وقتی که رسید شهر ما فهمیدیم
پهپاد شما چون پهنی در باد است
******
انسان وطنش را پدرش میداند
انسان پدرش را که نمیرنجاند
هر کس ز غم کشور خود خوشحال است
باید برود نطفه شناسی خواند
علی سمرقندی، شاعر جوان مشهدی:
مباد در شب حمله بدون کار نشستن
مباد گوشه نشینی و در کنار نشستن
درون چنتهات ای دوست هرچه هست بیاور
که ننگ نام وطن شد بدون عار نشستن
رسالت تو همین است با تمام وجودت
برای وعدهی صادق در انتظار نشستن
خوشا که قوت قلبی به دوستان برسانی
خوشا که با دل قرصت امیدوار نشستن
من و تو حامل عطریم و عدهای خس و خاشاک
برای گل که غمی نیست پیش خار نشستن
غمت مباد اگر خون ما به روی زمین ریخت
که لازم است زمانی به لالهزار نشستن
امیرحسین آزاد:
مانند شب که عاقبتت هم سیاه بود
وقتی جلوی فکر پلیدت سپاه بود
عید غدیر و نعمت باران از آسمان
در رقص ذوالفقار، جوابت نگاه بود
کودک کشی کجای جهان کار آدم است؟
طفلی که چون عروسک خود بیپناه بود
دنبال استخوانِ نهان در زمین شده
صگیون که مثل چاه کنی قعر چاه بود
در بیت قبل اسم سگ آوردهام به شعر
انسان خطاب کردن بعضی گناه بود
راه درست در نگرفتی شغال زرد
بازیچه کردنِ دم شیر اشتباه بود
علی مقدم (عاصی خراسانی):
این وعدهی عدل است، ظلم آوار خواهد شد
باطل رود از بین و حق اظهار خواهد شد
هر بار دشمن آمد اینجا، شد ذلیل و خوار
این بار هم دشمن ذلیل و خوار خواهد شد
هر جا که پای استقامت در میان باشد
دشمن به عجز و ذلّتش وادار خواهد شد
آن خانهی سُست و بنای عنکبوتیاش
با خیبر و سجّیل، تار و مار خواهد شد
بیچاره شد هر کس که قصد حمله بر ما داشت
«این تجربه این بار هم تکرار خواهد شد»
سعیده کرمانی:
غم دارم و دم بر نمیارم
امروز وقت اشک و زاری نیست
این خونه با لبخند من خونس
امروز وقت سوگواری نیست
باید صدای قلقل کتری
هر صبح توی خونه جاری شه
عطر نهارم شهرو برداره
ترس از خیابونا فراری شه
دارم یه پرچم میکشم الان
تو دفتر نقاشی زینب
باید برای بچهها بیشتر
از قهرمانامون بگم امشب
از آرش و رستم میگم بعدش
تا فکه و دهلاویه میرم
بابای آرمیتا و هم رزماش
بعدش تا قلب ضاحیه میرم
از قهرمانا بیشتر میگم
وقتی که دشمن روبرو باشه
تو خونهای که مادرش هستم
باید شهادت آرزو باشه
حال من و حرفای من امروز
مثل سلاح جنگی جبههاس
هر مادری تو روزگار ما
فرمانده فرهنگی جبههاس
زهرا حاجیپور:
باید به روی قلهات پرچم برقصد
از شادی فتح مبینت غم برقصد
پرواز کن جولان بده ای آسمان گیر
حیف است سجیل حقیقت کم برقصد
بر خویش میلرزد چنان آن خانهی سست
انگار میخواهد تنش درهم برقصد
افتاده قایقها به آب از ترس ای کاش
هر موج برخیزد چونان آدم برقصد
افتاده در دلهای غزه شادی آنقدر
باید از این لبخندها ماتم برقصد
باغ جهان را پاک خواهد کرد از خار
بر گونههای گل چرا شبنم برقصد؟
دلگرم لبخند کسی از نسل نوریم
کم مانده که در سینهام قلبم برقصد
نظر شما