به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) محمدمیرکیانی نویسنده و قصهنویس حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. از او تاکنون بیش از ۸۰۰ قصه در قالب ۸۰ کتاب منتشر شده و مخاطبان امروز بیشتر او را با مجموعه ۱۰ جلدی «قصه ما مثل شد» میشناسند که پویانمایی آن نیز در رسانههای بصری تولید شده است. کتاب «قصه ما مثل شد» به عنوان کتاب سال برگزیده و به زبان چینی و استانبولی نیز ترجمه شده است.
میرکیانی، سردبیر و قصهنویس مجموعه «قصههای ظهر جمعه» رادیو هم بوده و روزگاری مدیریت گروه کودک شبکه یک، دو، جامجم و انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را برعهده داشته است.
او در بسیاری از کارهایش به بازنویسی یا بازآفرینی قصهها و حکایتها پرداخته. محمد میرکیانی در گفتوگو با خبرنگار ایبنا، بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کهن برای گروه سنی کودک را تبدیل به احسن این گونه از ادبیات برای زندگی امروزی بچهها میداند و میگوید: برای اینکه ارتباط نسل حاضر با ادبیات کلاسیک قطع نشود لازم است به سادهنویسی و بازآفرینی آن برای بچهها و البته نوجوانها بپردازیم و این کار باید بهقدری جذاب باشد که آنها را علاقهمند کند تا در نوجوانی و بزرگسالی به سراغ منابع اصلی بروند.
به گفته نویسنده مجموعه سه جلدی «بچههای کوچه»، بازنویسی و بازآفرینی برای کودکان با بزرگسالان تفاوت دارد. به این معنی که هسته اصلی ادبیات کلاسیک ما را فلسفه و مفاهیم فلسفی تشکیل میدهند و پرداخت این موضوع برای بچهها و انتخاب زبان مناسب برای آنها، کار دشواری است.
میرکیانی به فرق میان بازنویسی و بازآفرینی هم اشاره و بیان میکند: در بازنویسی با ساختار و شکل ظاهری ادبیات کلاسیک خود روبهرو هستیم و به دنیای کلمات ورود کرده و آنها را آسانتر میکنیم اما در بازآفرینی، تحت تاثیر قصه اصلی به خلق داستانی تازه میپردازیم.
نویسنده «قصههای شیرین» براین باور است که قصهها، اسطورهها و حکایتهای قدیمی، بنا به گفته یونگ به ناخودآگاه جمعی ما تعلق دارند. به همینخاطر آدمها در هر دوره و زمانهای با افسانهها و داستانهایی که در تاریخ و فرهنگشان ریشه دارد احساس همدلی و همذاتپنداری میکنند. بهشرط اینکه آنچه نوشته میشود، خواندنی، جذاب و بهروز باشد.
میرکیانی در پاسخ به این پرسش که آیا قصهها و ادبیات کهن در دنیای کنونی هم جذاباند بیان کرد: در ادبیات ما قصه، حدیث، داستان، روایت و حکایت مترادف با یکدیگرند. اصلاً ادبیات کلاسیک ما چون گلستان، منطقالطیر، مثنوی، کلیله و دمنه بر پایه قصه استوار است. یعنی مجموعه اتفاقاتی که توالی دارند و به دنبال هم رخ میدهند. به همینجهت باید توجهبرانگیز و قابل پیگیری باشند.
به گفته نویسنده مجموعه «قصه ما مثل شد» اگر قصهای، توجه مخاطب را به خود جلب کند و قابلیت پیگیری داشته باشد، در هر مکان و زمانی جذاب است و کهنه نمیشود. از نگاه من داستانها و ادبیات کلاسیک ما همچنان زنده و تاثیرگذارند و باید بهروز شوند.
میرکیانی به ضرورت آموزش قصهگویی اشاره و بیان میکند: قصهخوانی با قصهگویی تفاوت دارد. امروز پدر و مادرها، حوصله قصهگفتن ندارند اگر هم حوصلهای باشد راه و روش این کار را نمیدانند بههمینخاطر خوب است در قالب فیلم و کتاب و حتی کلاسهای آموزشی شیوههای قصهگفتن به آنها آموزش داده شود. از اینرو شهراداریها با وجود این همه فرهنگسرا و خانه فرهنگ، کتابخانههای عمومی و کانون پرورش فکری میتوانند دورههایی برگزار کنند و قصهگویی را آموزش دهند چون هیچ شیوهای جذابتر از ارتباط چهره به چهره با بچهها نیست.
نظر شما