شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۹
آثار تألیفی و ترجمه هیچ‌گاه رقیب یکدیگر نبوده‌اند

آثار ترجمه‌شده و آثار نویسندگان خودمان به جای آن‌که رقیب هم باشند مکمل یکدیگرند. در هر حوزه‌ای، چه ادبیات باشد و چه رشته‌های علمی، هر قدر تعداد کتاب‌های ترجمه بیشتر باشد، باعث رونق و رشد ادبیات یا علم ما هم می‌شود و پایین آمدن تعداد کتاب‌های ترجمه‌شده در هیچ زمینه‌ای نشان‌دهنده پیشرفت ما نیست، بلکه نشانه انزوا و دور افتادن ما از روند جهانی آن رشته است.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آزاده صالحی: آبتین گلکار مترجم و پژوهشگر ادبیات روسیه است. گلکار تا امروز کتاب‌های متعدد و مهمی را از نویسندگان کلاسیک و مدرن روسیه به فارسی برگردانده که «اتاق شماره ۶» آنتون چخوف، «آشیانه اشراف» ایوان تورگنیف، «دکتر ژیواگو» از باریس پاسترناک و «قلب سگی» از میخاییل بولگاکوف از آن جمله‌اند. گلکار در روزهای اخیر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران حضور یافت و دقایقی هم مهمان ما در غرفه «ایبنا» در نمایشگاه شد. با او درباره موضوعاتی چون نسبت انتشار آثار تألیفی و ترجمه در ایران، ترجمه‌های متعدد همزمان از یک اثر و سلیقه کتابخوانی نسل امروز گفت‌وگویی کردیم که می‌خوانید:

در دوره‌هایی از نمایشگاه کتاب، برخی از اهالی فرهنگ به این مسئله اشاره می‌کردند که تعادل در عرضه کتاب‌های ترجمه وتألیف، تاحدود زیادی از بین رفته و بیش ازآثار تألیفی، حجم انبوهی از کتاب‌های ترجمه در فضای نمایشگاه به چشم می‌خورد. نظر شما در این باره چیست؟

خب مسلماً من به‌عنوان یک مترجم باید خوشحال باشم که کفه آثار ترجمه نسبت به کارهای تألیفی سنگینی کند، ولی اگر بی‌طرفانه هم به قضیه نگاه کنیم، به نظرم طبیعی است که تعداد کتاب‌های ترجمه بیشتر باشد. ما بهترین کتاب‌های نویسندگان سراسر جهان را در حوزه‌های مختلف از زبان‌های دیگر به فارسی ترجمه می‌کنیم و طبیعی است که تعداد آثار نویسندگان کل جهان چند برابر آثار نویسندگان خودمان باشد. این تناسب یا عدم تناسب نشان‌دهنده ضعف ما نیست. آثار ترجمه‌شده و آثار نویسندگان خودمان به جای آن‌که رقیب هم باشند مکمل یکدیگرند. در هر حوزه‌ای، چه ادبیات باشد و چه رشته‌های علمی، هر قدر تعداد کتاب‌های ترجمه بیشتر باشد، باعث رونق و رشد ادبیات یا علم ما هم می‌شود و پایین آمدن تعداد کتاب‌های ترجمه‌شده در هیچ زمینه‌ای نشان‌دهنده پیشرفت ما نیست، بلکه نشانه انزوا و دور افتادن ما از روند جهانی آن رشته است.

در سال‌های اخیر با مطرح شدن برخی آثار خارجی از جمله کارهای خالدحسینی و دیگر نویسندگان پرفروش و مطرح جهان، با ترجمه همزمان این دست آثار مواجه بوده‌ایم. به نظر شما به این موضوع باید به‌عنوان یک معضل نگاه کرد؟

درباره ترجمه همزمان دو حالت وجود دارد: یکی این‌که گاه چند مترجم در یک برهه از زمان به سراغ ترجمه یک اثر می‌روند که این هم مسئله اجتناب‌ناپذیری است، چرا که ما هنوز به قانون کپی‌رایت نپیوسته‌ایم. ضمن آنکه نفس این کار هم اشکالی ندارد و دست خواننده در انتخاب ترجمه خوب بازتر می‌شود. ولی متأسفانه این روزها با پدیده دیگری با عنوان کپی‌برداری برخی از مترجمان از مترجمان دیگر روبه‌رو هستیم و ناشرانی هم هستند که اصولاً چنین مسیری را دنبال می‌کنند. نمی‌دانم چرا نهادهایی مانند وزارت ارشاد یا اتحادیه ناشران هیچ کاری در این زمینه نمی‌کنند و مقابل این جریانات نمی‌ایستند. به‌نظر من، آسیب ترجمه‌های رونویسی‌شده درحال حاضر به‌مراتب بزرگ‌تر از مشکل ترجمه‌های همزمان یا تکراری است.

در یک دهه گذشته برخی از مترجمان به بازترجمه آثار ادبی کلاسیک روی آورده‌اند. نمونه آن ترجمه رمان‌هایی چون «دکتر ژیواگو» با ترجمه شما، «آوای وحش» با ترجمه مهدی غبرائی و آثار دیگری مانند این‌هاست. از دید شما ضرورت بازترجمه آثاری که قبلاً ترجمه شده‌اند چیست؟

خود من شخصاً از دوران نوجوانی تاکنون از خواندن ترجمه‌های قدیمی که نثرشان به‌نسبت زبان امروز ما کهنه‌تر به نظر می‌رسد لذت برده‌ام، به‌ویژه کتاب‌هایی که دردهه‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ ترجمه شده‌اند. اما باید این نکته را درنظربگیریم که امروز همراه با تغییرات زبانی ما، سلیقه نسل جوان هم تغییر کرده است و مثلاً خیلی از کلمات و عبارات عربی که در گذشته حتی در محاوره هم به کار می‌رفت امروز منسوخ شده است. به نظرم نسل جوان حق دارد که موقع خواندن ترجمه‌های قدیمی از سخت بودن آنها شکایت کند. بنابراین لازم است تا این کتاب‌ها با ترجمه و زبان جدیدی در دسترس مخاطبان امروزی قرار بگیرد.

نمایشگاه امسال را درحوزه کتاب‌های ترجمه چطور دیدید؟

به نظرم خوب است. نکته مثبت این است که ناشران با شناخت بیشتری کتاب انتخاب می‌کنند و روی انتخاب کتاب و مترجم وقت بیشتری می‌گذارند. اما یکی از مشکلات اساسی در حوزه کتاب‌های ترجمه، ویرایش است. البته این مسئله فقط مختص کتاب‌های ترجمه نیست و در زمینه کتاب‌های تألیفی هم با خلأ جدی ویراستاران حرفه‌ای مواجهیم.

در نمایشگاه کتاب امسال، یک روز مهمان نشر هرمس بودید. این درحالی است که در دوسه سال گذشته، کتاب «اتاق شماره ۶» چخوف که با ترجمه شما از سوی این نشر منتشر شد بارها تجدید چاپ شده است. به نظر شما چرا درسال‌های اخیر تا این اندازه از سوی مخاطبان ادبیات داستانی به این اثر توجه می‌شود؟

برای خود من هم جالب است که این کتاب در یکی دوسال اخیر بیشتر موردتوجه قرارگرفته است. شاید یک دلیلش این باشد که در جمع‌های نقد کتاب و داستان‌خوانی درباره این اثر زیاد صحبت می‌شود و به دلیل حجم کمش خواندن آن در چنین جمع‌هایی مناسب است. همین‌جا می‌خواهم به این نکته هم اشاره کنم که شکل‌گیری گروه‌های کتابخوانی و نقد و بررسی داستان دراین سال‌ها در افزایش توجه نسل جوان به کتابخوانی تأثیر زیادی داشته است. اتفاقاً این‌که می‌گویند نسل جوان امروز کتاب نمی‌خوانند درست نیست. صرفاً سلیقه این نسل فرق کرده است. مثلاً خواندن کتاب‌های فانتزی و آثاری مثل «هری پاتر» که معمولاً با تمسخر از محبوبیت آن صحبت می‌شود به نظر من هیچ اشکالی ندارد. من هم این کتاب‌ها را با لذت خوانده‌ام و می‌خوانم و ازگفتن آن ابایی ندارم.

آثار تألیفی و ترجمه هیچ‌گاه رقیب یکدیگر نبوده‌اند / این‌که می‌گویند نسل جوان امروز کتاب نمی‌خوانند درست ن

درحال حاضر کار تازه‌ای دردست ترجمه دارید؟

فعلاً مشغول ترجمه یک مجموعه چهارجلدی هستم به نام «گذشته و اندیشه‌ها» که به خاطرات الکساندر هرتسن، یکی از نویسندگان و متفکران قرن نوزدهم روسیه، اختصاص دارد. این مجموعه نزدیک به دوهزار صفحه است. تا الان ترجمه دوجلد آن را تمام کرده‌ام و امیدوارم امسال بتوانم کل آن را به پایان برسانم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها