سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: کتاب ترجمه اسپانیایی شاهنامه فردوسی، به قلم بئاتریس سالاس، اثری بینظیر و تاریخی است که برای اولین بار این شاهکار ادبی ایران را به طور کامل در قالب هفت جلد و حدود ۴۵۰۰ صفحه به زبان اسپانیایی در دسترس مخاطبان نیممیلیاردی اسپانیاییزبان قرار داده است. این مجموعه، منتشرشده توسط انتشارات شمع و مه در سال ۱۴۰۰ هجری شمسی (۲۰۲۱ میلادی) همزمان با روز پاسداشت زبان فارسی، نتیجه ۹ سال تلاش بیوقفه سالاس، ایرانشناس اسپانیایی و استاد مدعو دانشگاه تهران، همراه با تیمی از متخصصان از جمله خاویر ارناندز و نازنین نوذری است. ترجمه بر اساس نسخه تصحیحشده دکتر مهدی محقق و با بهرهگیری از ترجمه فرانسوی ژول مول، به نثر انجام شده تا ضمن حفظ لحن حماسی و زیباییشناسی شاهنامه، مفاهیم آن برای مخاطبان اسپانیاییزبان قابل فهم باشد. این اثر با هدف معرفی فرهنگ، اساطیر و تاریخ ایران به جهان اسپانیاییزبان، پلی فرهنگی ایجاد کرده و با پژوهشی تطبیقی، تأثیر شاهنامه بر آثار مدرن مانند هری پاتر و ارباب حلقهها و بازی تاج و تخت را نشان داده است. شاهنامه سالاس، که از طریق انتشارات شمع و مه قابل تهیه است، گنجینهای جهانی است که به گفته او، «ایرانیان شاید قدرش را بهخوبی ندانند».
امروز در سی و ششمین نمایشگاه کتاب تهران، میزبان او بودیم. آنچه میخوانید حاصل گفتو گوی ایبنا با بئاتریس سالاس است:
چه انگیزهها و عواملی باعث شد که شما شاهنامه را برای ترجمه به اسپانیایی انتخاب کنید؟ آیا این انتخاب از سوی شما بود یا شرایط خاصی شما را به این پروژه سوق داد؟
در واقع، من شاهنامه را انتخاب نکردم؛ انگار فردوسی من را انتخاب کرد! ماجرا از سال ۱۳۹۱ شروع شد، زمانی که در ایران بودم و با سفارت مکزیک همکاری داشتم. سفیر مکزیک و برخی دیپلماتهای دیگر به اهمیت شاهنامه بهعنوان اثری جهانی که یونسکو هم آن را به رسمیت شناخته، اشاره کردند. آنها متوجه شدند که شاهنامه به زبان اسپانیایی به طور کامل ترجمه نشده و به دنبال کسی بودند که بتواند این پروژه عظیم را انجام دهد. با توجه به تسلط من به زبانهای فارسی و اسپانیایی و شناخت عمیقم از فرهنگ ایران، من را برای این کار مناسب دیدند. این پیشنهاد برایم هم یک افتخار بود و هم یک مسئولیت بزرگ، چون شاهنامه نهفقط متعلق به ایران، بلکه گنجینهای برای کل بشریت است.
با توجه به پیچیدگیهای زبانی و فرهنگی شاهنامه، چالشهای اصلی شما در فرآیند ترجمه چه بودند و چرا تصمیم گرفتید بهجای شعر، آن را به نثر ترجمه کنید؟
بزرگترین چالش، حفظ روح حماسی و زیباییشناختی شاهنامه بود. از همان ابتدا میدانستم که نمیتوانم وزن شعری شاهنامه را که در بحر متقارب است و حالوهوای جنگ و حماسه دارد، به اسپانیایی منتقل کنم. شعر به دلیل تفاوتهای ساختاری بین فارسی و اسپانیایی بسیار دشوار بود. بنابراین، تصمیم گرفتم به نثر ترجمه کنم، چون نثر برای مخاطب عام، بهویژه جوانان اسپانیاییزبان، قابلفهمتر و نزدیکتر است. هدفم این بود که شاهنامه در ۲۱ کشور اسپانیاییزبان شناخته شود، نه فقط برای متخصصان و دانشمندان. البته، در نثر هم تلاش کردم با انتخاب واژگان قوی و تکرار کلماتی مثل «جنگ» بهجای استفاده از مترادفها، حس موسیقیایی و حماسی متن را حفظ کنم. فکر میکنم تا حد زیادی در این کار موفق شدم.
در میان داستانهای متنوع شاهنامه، کدام بخشها برای شما سختتر یا جذابتر بودند و بیشتر به چه جنبهای از شاهنامه علاقهمند شدید؟
ترجمه شاهنامه گاهی خستهکننده بود، اما هر صفحهاش برایم لذتبخش بود، چون فردوسی کلمات و مفاهیم قویای خلق کرده است. من بهعنوان کسی که دکتری آموزش دارم و عاشق بحثهای فلسفیام، از جنبههای فلسفی شاهنامه خیلی لذت بردم. مثلاً جلد ششم، که داستانهای عمیق و تأملبرانگیزی مثل داستانهای بزرگمهر را دارد، برایم فوقالعاده بود. شاهنامه فقط حماسه نیست؛ پر از پرسشهای فلسفی درباره انسانیت، خیر و شر، و پیچیدگیهای اخلاقی است. داستانهایی مثل انوشیروان، که آموزش همگانی را ترویج میکند اما اجازه نمیدهد فرزند یک کفشدوز دبیر شود، نشاندهنده دوگانگیهای انسانی است. این تضادها که انسان را نه کاملاً خوب و نه کاملاً بد نشان میدهند، برایم بسیار جذاب بود.
نظر شما درباره داستانهایی مثل رستم و اسفندیار یا رودابه چیست، و چگونه این داستانها را برای مخاطب اسپانیاییزبان بازآفرینی کردید؟
داستان رستم و اسفندیار برایم نمونهای از پیچیدگیهای اخلاقی بود. رستم به اسفندیار میآموزد که نقطه ضعفش چشمهایش است، اما بعد با همین دانش او را شکست میدهد. این داستان نشان میدهد که حتی قهرمانان هم ضعف دارند و عدالت همیشه ساده نیست. یا داستان رودابه، که با موهایش زال را نجات میدهد، نمونهای از قدرت نویسندگی فردوسی است. در ترجمه، تلاش کردم این تصاویر قوی را با نثر زنده کنم. اما چیزی که گاهی ناراحتم میکند، این است که نویسندگان مدرن، مثل نویسنده گیم آف ترونز، از شاهنامه الهام میگیرند اما به آن اشاره نمیکنند. مثلاً دیوار یخی در گیم آف ترونز خیلی شبیه دیوارهای دفاعی در شاهنامه است. من در ترجمهام سعی کردم این اصالت را حفظ کنم تا مخاطب اسپانیاییزبان مستقیماً با قدرت فردوسی آشنا شود.
جذابیت شاهنامه برای مخاطبان اسپانیاییزبان و جهانی چیست، و بازخورد خوانندگان این ترجمه چگونه بوده است؟
شاهنامه یک کتاب فلسفی خالص است که هرگز تمام نمیشود. هر انسانی روی زمین میتواند در آن چیزی برای خودش پیدا کند، چون درباره همه جنبههای بشری حرف میزند: عشق، جنگ، خیانت، وفاداری، و پرسشهای عمیق وجودی. این ویژگی جهانی باعث شده که مخاطبان اسپانیاییزبان، از مکزیک تا اسپانیا، به آن علاقه نشان دهند. بازخوردها فوقالعاده بوده؛ مثلاً سفیر مکزیک پس از خواندن آن شگفتزده شد و گفت که چنین اثری را در ادبیات جهان ندیده است. خوانندگان جوانتر هم به خاطر داستانهای پرکشش و عمیقش با آن ارتباط برقرار کردهاند. شاهنامه به آنها نشان میدهد که ادبیات کهن میتواند بهروز و الهامبخش باشد.
آیا قصد دارید اثر دیگری از ادبیات فارسی را ترجمه کنید یا پروژههای مشابهی را دنبال کنید؟
در حال حاضر، فکر میکنم مهمتر این است که شاهنامه را به جهانیان معرفی کنم. دوست دارم در کنگرهها و نشستهای بینالمللی درباره این اثر سخنرانی کنم و تأثیراتش را نشان دهم. شاهنامه برایم یک پروژه تمامعیار بود و حالا که کامل شده، میخواهم مطمئن شوم که به دست مخاطبان بیشتری برسد. البته ادبیات فارسی پر از گنج است، و شاید در آینده به سراغ اثری دیگر بروم، اما فعلاً تمرکزم روی این است که جهان قدر شاهنامه را بداند.
نظرات